همین که اسفند پا به خیابان های سال بگذارد، بوی نوروز و رنگ ورویش هم انگار از خدا خواسته و زورزورکی به کوچه پس کوچه ها سرازیر می شود و خودش را به بال اسفند گره می زند و هر کجا برود، همراهش است. زمانی اما بوی نوروز بیشتر به مشام می رسد که قدم در بازارهای شهر بگذارید.
اگر پلاسکو فروریخت و دل شهر هم نیز، اگر هیچ ماسکی جوابگوی درد خوزستان نیست و اگر فارس و بوشهر و بندرعباس و سیستان وبلوچستان زیر آب نفس می کشند و حتی اگر شکوه اندیشه هزاران ساله ایرانی، تخت جمشید را از سیلاب ها رها می سازد، اما بهار و نوروز می آید و روی شاخ و برگ درختان می نشیند و هیچ کارش هم نیست که این خاک زیر سیلاب است یا گرد وغبار. می آید و در دل خیابان ها و بازارها می نشیند تا این خاک، یک سره از شادی تهی نشود.
مردم هم انگار بهانه خوبی دارند برای بیرون آمدن از حصار دیوارها و حرف ها و حدیث های بی نتیجه. به دل بازارها می زنند تا بلکه با خرید تنگی بلورین، ست هفت سین یا حتی شده پیراهنی به رنگ سرخ، دلی شاد کنند تا شادی یک سره در این خاک نمیرد. با این مقدمه شاعرانه می خواهیم بزنیم به دل بازارهای سنتی تهران و حرف های خشک اقتصادی بزنیم. همراه با مردمی که دل شان در گرو نوروز است. انتخاب سه بازاری که گزارشش در ادامه می آید، به دلیل اقبال خریداران به آنها در روزهای منتهی به نوروز است.
***
گزارشی از پیچ و خم های بازار تهران
سبزینه امید در سبزه میدان
در حافظه کلانشهر تهران مکان های زیادی هست که نقش مهمی را در زمانه خود بازی کرده اند. مکان هایی که به تاریخ پیوسته اند یا همچنان پس از گذر سال ها بر سر جای خود برقرارند و می توان با دیدن آنها گذشته های دور را لمس کرد. سبزه میدان، نخستین میدان اصلی پایتخت جزو این مکان هاست. یادگار تهران قدیم و بایگانی بسیاری از حوادث و رویدادهای تاریخ ایران که با افت وخیزهای زیادی همراه بوده و حالا به آلبوم زنده خاطرات شفاهی تهران بدل شده است.
امروز، سبزه میدان و خیابان های مقابلش دستخوش تغییراتی تازه و بدیع شده که می توان آن را به عنوان یکی از جاذبه های گردشگری این قسمت از شهر در فهرست اماکن دیدنی به یادها سپرد. خیابان 15 خرداد فعلی (بوذرجمهری سابق) از چهارراه وحدت اسلامی (شاپور) شروع شده و تا بعد از خیابان ری ادامه پیدا می کند.
راسته سبزه میدان، مابین چهارراه گلوبندک تا خیابان ناصرخسرو قرار دارد. از سمت جنوبی به مجموعه کاخ گلستان و در ابتدای بازار بزرگ تهران واقع شده است. قدمت این منطقه به اواخر دوره زندیه و اوایل سلسله قاجار بازمی گردد. این مکان در ابتدا به دلیل وجود خندق در اطراف کاخ گلستان، به «تخته پل» معروف بود. در اواخر دوره زندیه و اوایل سلسله قاجار، در محوطه وسیع آن تره بار و انواع سبزیجات مورد نیاز مردم تهران کاشته می شد و علت نامگذاری آن به سبزه میدان به این خاطر بوده است.
پیچ درپیچ و تودرتو
در قسمت شمالی سبزه میدان، گذرگاه های اصلی و مسقف بازار بزرگ تهران قرار دارد. بازار امیر، زرگرها، کفاش ها، حمام چال، پاچنار، نظام (فراشباشی)، حضرتی، نوروزخان، بین الحرمین، چهارسوق، منوچهرخانی، خیاط ها، غریبان و. . . از گذرگاه ها یا راسته های ورودی به قلب بازار اصلی تهران هستند. از همان ابتدای گذرگاه ظاهر محوطه جلب توجه می کند. کف خیابان سنگفرش شده و از آسفالت و عبور و مرور ماشین ها خبری نیست.
از تقاطع خیابان خیام (چهاراه گلوبندک) تا خیابان ناصرخسرو موانع فلزی کارگذاشته شده تا از عبور و مرور اتومبیل و موتورسیکلت جلوگیری شود. تنها وسیله نقلیه برای تردد در اینجا درشکه هایی است که این فاصله را طی می کنند. البته این درشکه ها بیشتر جنبه گردشگری و تزیینی دارند تا جابه جایی مسافر درون شهری.
چند سالی می شود که شهرداری یک قطار چرخدار موتوری را که یادآور ماشین دودی قدیم است، راه اندازی کرده که انتقال مردم از سبزه میدان تا باب همایون و نزدیکی میدان امام خمینی (میدان توپخانه) را انجام می دهد. همه جور اقمشه و اطعمه و ابزار و یراق، شیشه، بلور، لوستر، فرش، موکت، لوازم منزل و آشپزخانه و تقریبا هر چیزی که فکرش را بکنید، پیدا می شود.
نمای ظاهری ساختمان های برخیابان، به طرز زیبایی آجرکاری شده تا به فرم سنتی اش نزدیک باشد. از تابلوهای سردر مغازه ها خبری نیست و به جای آن اسم هر راسته یا مغازه با کاشی های آبی رنگ مشخص و منقش شده است. ابتدای سبزه میدان گذر منوچهرخانی قرار دارد که وجه تسمیه اش به خاطر تکیه ای به همین نام است.
در کنار این گذر دالان حاج رحیم خان قرار گرفته که در تسخیر تنقلات و آجیل فروش هاست. صنف پوشاک تقریبا در تمامی بازار به چشم می خورد و محدودیتی در پراکندگی ندارد. راسته توتون فروش ها فقط نام قدیمی اش را یدک می کشد و بازار مسگرها به رنگین کمانی از مشاغل ازجمله اسباب بازی، لوازم خرازی، مدل های مختلف و متنوع البسه زنانه و انواع ساعت مچی، رومیزی و دیواری تبدیل شده. جالب تر از همه بازار کفاش هاست که هیچ مغازه کفش فروشی درآن دایر نیست.
***
گزارشی از مفتح شمالی همراه با گام های زنانه
خواب قیلوله با لباس مجلسی
مفتح شمالی یا همان روزبه سابق، خیابانی با ترافیک بی پایان و بوق های ممتد راننده هایی گاه بااعصاب و گاه بی اعصاب و یک طرفه به سمت میدان هفت تیر است. پس باید پیاده گزش کرد. البته وقتی به آنجا برسید می فهمید که ارزشش را داشته چون در این خیابان جشنواره ای دائمی از رنگ ها و طرح های گونا گون لباس مجلسی زنانه تدارک دیده اند.
در واقع طرح در طرح، رنگ در رنگ و مدل به مدل توصیفی است از چیدمان تن پوش های خوش دوخت و فاخر مخصوص افراد شیک پوش و باسلیقه، به ویژه وقتی صحبت از پوششی بانوانه در میان باشد. بعد از پیاده شدن از ایستگاه متروی شهید مفتح، با 300-200 متر پیاده روی به سمت جنوب، راسته بازار مفتح شمالی شروع می شود. پس از چند بانک و مغازه متفرقه، ویترین های شیک و پرنور نظر عابران را به خود جلب می کند.
از ابتدای خیابان که تقاطع چهارراهی با خیابان شهید مطهری (تخت طاووس) است، تا خود میدان هفت تیر، بغل به بغل پر است از واحدهای تجاری برای فروش لباس های شیک و مجلسی مخصوص خانم ها. در اینجا تنوع بی شماری از مدل ها، طرح ها و رنگ های مختلف اعم از لباس شب، نامزدی و مجلسی برای مراسم های خاص و رسمی را می توان پیدا کرد.
جلوی ویترین پرزرق و برق مغازه ای، ست نامزدی 2/5میلیون تومانی به چشم می خورد که در کنار آن مدل ها و طرح های گوناگون در تن مانکن ها منتظر مشتری جا خوش کرده اند. حتی ساعتی به ظهر هم که مانده باشد، بازار ساکت شده و انگار در خواب قیلوله ای خوش فرورفته تا برای فروش عصرگاهی آماده شود. بعضی از مغازه ها که متراژ بیشتری دارند، دوطبقه هستند که طبقه اول را به محصولات ارزان تر و طبقه دوم را به لباس های گرانقیمت اختصاص داده اند. این را هم اضافه کنم که برخی از این واحدهای دوطبقه، مزون اختصاصی دارند و برای مشتریان خاص و دست به نقد به صورت دوره ای (معمولا دوبار در ماه) شوی لباس برگزار می کنند.
این بازار چندین ساله
قدمت اینجا حدود 27 ،28سال است که راسته پوشاک مجلسی مخصوص خانم هاست. تقریبا 40-30درصد کاسب های این منطقه خودشان تولیدکننده هستند و اجناس دوخت خودشان را می فروشند. هستند واحدهای پدر و پسری که دو تا سه نسل توی همین کار بوده اند. اینها را آقای کیانی که خودش از قدیمی های بازار است، می گوید.
این راسته یکی از چند مرکز خرید عمده پوشاک مجلسی زنانه است و محل رجوع و گذر افراد بسیاری که نیازشان را در اینجا برطرف می کنند. این مرکز خرید توانسته در کنار مراکزی همچون ونک، شهرک غرب، نارمک، میدان هفت حوض و چهارراه امیراکرم، اسم و رسمی به هم بزند. البته به لحاظ نوع معماری چندان زیبا و خوش نقشه نیست و به مدد نورافکن ویترین ها و دکوربندی مناسب تا اندازه ای جاذب مشتری شده است.
***
گزارشی از مهم ترین بورس خریدوفروش مانتوی تهران
خرید مانتو، شلوار، کیف و کفش و چیزهای دیگر
هر بازاری را به قصدی می روند. عده زیادی هفت تیر را به خاطر مانتو می روند. حتی بالای 80درصد از آدم های حاضر در این میدان را بانوان تشکیل می دهند و بالای 90درصد از این بانوان هم به قصد خرید مانتو به این بازار آمده اند. یکی از فروشندگان قدیمی این مرکز بورس به «فرصت امروز» می گوید: خودتان هم می بینید که خریداران بیشتر خانم ها هستند.
وقتی از او می پرسم که زنان ایرانی در سال چند مانتو می خرند و آیا می توان آماری ارائه کرد، می گوید: حداقل سه مانتو در طول سال خریده می شود. هرچند هستند کسانی که براساس مد بازار و ماهانه هم خرید می کنند. از طرفی کاربردهای مختلف مانتو هم دخیل است.
مثلا مانتو برای مهمانی، اداره و گشت وگذار خیابانی متفاوت است. این فروشنده کهنه کار درمورد قدمت این مرکز بورس می گوید: حدود 12سال است که این میدان به بورس مانتو تبدیل شده. می گوید اول تولیدکننده ها آمدند و بعد فروشگاه تاسیس کردند و کم کم فروشگاه های متعددی ایجاد شد. تا جایی که الان بیش از 70فروشگاه مانتو دور میدان وجود دارد و پاساژ هایی چون مرکز خرید هفت تیر هم حدود 40فروشگاه را در خود جای داده اند.
این فروشنده همچنین تعداد کارکنان در هر فروشگاه را بیش از پنج نفر می داند. البته خط تولید حسابش جداست و تعداد زیادی هم در قسمت تولید اشتغال دارند. مثلا خود ما 140دوزنده داریم. طراحان و توزیع کننده ها را هم باید به این میزان اضافه کنیم.
بازاریابی به سبک جارزنی سر کوچه
کوچه های جمع و جور خیابان مفتح جنوبی در میدان هفت تیر هم پر از فروشگاه های مانتو است. یکی دو فروشنده در فروشگاه و یک نفر هم سر کوچه می ایستد و اجناس مغازه داخل کوچه را جار می زند. این هم یک نمونه بازاریابی از نوع ایرانی است که به گفته خود فروشندگان جواب هم می دهد. فروشندگان جوانی که با مدارک دانشگاهی خود راه به جایی نبرده اند و حالا در کوچه پس کوچه های دنیای فروش به دنبال بازیابی هزینه سال هایی می گردند که پشت نیمکت دانشگاه خرج کرده اند. البته خوشبین هستند.
می گویند وقتی در این کوچه ها باشی هزینه کمتری هم بابت رهن و اجاره می پردازی پس می توانی کمی ارزان تر هم بفروشی. مشتری هم که به دنبال کمتر پول دادن است. به قول آن مادام ارمنی در یکی از سریال های تلویزیونی که عنوانش یادم نیست، آدمیزاد دلش می سوزد.
در کوچه بن بستی لوگوی مرکز خریدی را می بینم که روی آن حک شده: مادر. کوچه باریکی است. چندین متر ابتدایی اش را که طی کنید، می رسید به مرکز خریدی تمیز و خوش نور. حدودا چهار سال است که افتتاح شده است. این را یکی از فروشندگان می گوید. حدود 15مانتوفروشی در طبقه همکف این مرکز خرید واقع شده اند. چند فروشگاه هم در طبقات دیگر هستند.
اینجا دیگر خبری از تنه زدن ها و زیرآفتاب و باد و باران راه رفتن نیست. البته به نظر می رسد که واقع شدنش در کوچه ای بن بست خیلی به نفع فروشگاه داران نباشد. اما فروشنده یکی از مغازه ها می گوید: اینجا مشتریان خودش را دارد؛ مشتریانی که می خواهند در مکانی آرام خرید کنند. البته وی اشاره ای هم می کند به بازاریابی به طریق جارزنی که انگار شیوه معمول کوچه نشینان میدان هفت تیر است.
اجناس میدان
مانتوها با پارچه و نخ و چرخ وارداتی دوخته می شوند. حتی دوزنده ها هم ایرانی نیستند؛ افغانی اند. صاحب یکی از تولیدی ها می گوید: وقتی کارگر ایرانی ناز و ادا دارد و حاضر نیست کارش را به موقع و درست انجام دهد، ما هم می رویم سراغ کارگر افغانی که توقعی ندارد و ساعات بیشتری هم کار می کند.
البته علاوه بر صحبت این آقای تولیدکننده باید کم خرج بودن کارگر افغانی را هم در این مسئله دخیل بدانیم. نه بیمه ای دارند، نه مرخصی می خواهند، نه بابت شان مالیاتی پرداخت می شود و نه دستمزد بالایی طلب می کنند. متوسط قیمت مانتوها در میدان هفت تیر بین 30تا 120هزار تومان است. مشتریان هم از همه نقاط تهران هستند.
یکی از فروشندگان با گفتن این جمله اضافه می کند: هفت تیر جعبه تقسیم تهران است و به نوعی محل تلاقی شمال و جنوب شهر است. به همین دلیل از همه نقاط تهران مشتری داریم. البته مشتریان مان بیشتر از قسمت های بالای شهر هستند تا جنوب شهر زیرا در میادینی مانند تجریش مرکز عمده ای برای خرید مانتو وجود ندارد اما جنوب شهر بازار نازی آباد را دارد.
هزینه های رهن و اجاره
اما هزینه های هفت تیرنشینی چقدر است. فروشنده ای می گوید اکثر کسانی که در اینجا فروشگاه دارند، خودشان صاحب مغازه هم هستند. بنابراین خریدوفروش خیلی کم اتفاق می افتد، اما اگر کسی بخواهد مکانی را رهن و اجاره کند با توجه به متراژ مغازه ها و محل قرارگیری اش هزینه های متفاوتی باید بپردازد. این فروشنده می گوید دور میدان گران ترین ها واقع شده اند. مغازه ها هم بین 30 تا 200متر هستند. در کمترین حالت اجاره ماهانه مغازه در این میدان 20میلیون تومان است.
این میزان تا 70میلیون تومان هم برای مغازه هایی با متراژ بالای 100متر بالا می رود. هزینه ای هم که بابت رهن دریافت می شود بین 100 تا 300میلیون تومان است. البته مغازه های واقع در کوچه ها هزینه کمتری می پردازند. مثلا در مرکز خرید مادر برای اجاره یک مغازه 20متری تا ماهی 4میلیون اجاره دریافت می شود.