رابطه فرهنگ و اقتصاد، رابطهای دو سویه و محکم است. بسیاری از راهکارهای توسعه اقتصادی، تا حد زیادی متاثر از عوامل فرهنگی هستند، این مسئله با در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی گسترده در جوامع مختلف، پیچیدهتر میشود. در واقع اگر فرهنگ را عاملی اثربخش بر شکست یا پیروزی پروژههای توسعه اقتصادی، تجاری و تولیدی تلقی کنیم، بدون شک، باید نقش تمایزات فرهنگی در هر محیط جغرافیایی را نیز در نظر بگیریم. رابطه دو سویه و تعامل بین فرهنگ و اقتصاد از جهتهای گوناگونی قابل بررسی است، از بررسی برخی فرهنگهای اقتصادی خاص مثل تاچریسم در بریتانیا گرفته تا نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی. بر این اساس نمیتوان از نقش پیچیده فرهنگ در اقتصاد بهراحتی عبور کرد.
توسعه اقتصادی و فرهنگ
فرانسیس هزل، کارشناس امور اقتصادی در مقالهای، به بررسی نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی پرداخته است. در بخشی از این مقاله به نقل قولی از توماس فریدمن اشاره شده که؛ «زمین مسطح است»، در واقع جهان اقتصاد امروز، به قدری پرسرعت و با ارتباطات گسترده حرکت میکند که کوچکترین اتفاق در هر گوشه از جهان، دیگر بخشهای اقتصاد دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. حالا با در نظر گرفتن این پیش فرض، طبیعی است که یکی از کلیدهای نفوذ اقتصادی و اجتماعی، بین کشورهای مختلف را فرهنگ تلقی کنیم. ماکس وبر آلمانی، در اوایل قرن بیستم، در نظریات خود به تأثیر کلیسا، فرهنگ مذهبی و فرهنگ جامعه، بر اقتصاد اشاره داشت. گاه این فرهنگ به شکل اقلیت غالب فرهنگی موفق عمل میکند،
در واقع با نگاهی به تاریخ با موارد بیشماری از اقلیتهای فرهنگی روبهرو میشویم که برای حفظ ارزشهای فرهنگی و قومی خود و مقاومت در برابر نسلکشیها، سختکوشتر از هر ملت دیگر تلاش کردهاند و در نتیجه با وجود کم تعداد بودن، نبض اقتصاد منطقه را در دست گرفتهاند. گاهی نیز فرهنگهای موروثی که در طول تاریخ بین نسلها میچرخد، ضامن موفقیتها و خوش اقبالیهای تجاری است. عدهای از کارشناسان اقتصادی، فرهنگ قناعت و سختکوشی چینی را یکی از عومل موفقیت دولت چین در عرصه تولید صادرات میدانند.
انتقال فرهنگ؛ آری یا نه؟
اگر بنا را برالگوگیری فرهنگی و موفقیت اقتصادی بگذاریم، پاسخ سوال بالا، قطعاً بله خواهد بود. در واقع تجربه نشان داده در برخی موارد انتقال برخی خرده فرهنگها تأثیر شگرفی بر اقتصاد میگذارد. برای مثال؛ شواهدی تاریخی ثابت میکند انضباط، وجدان گرایی و تابع مقررات بودن کارگران ژاپنی که به واسطه فرهنگ نسل به نسلشان، در محیط کار رعایت میکردند، در اوایل قرن بیستم میلادی جزو فرهنگهای پر طرفدار برای الگوگیری و پیشرفت اقتصادی ارزیابی میشد.
اما فراموش کردن این نکته که فرهنگ و الگوگیری فرهنگی، پیچیدهتر از حد تصور ما است، کمک میکند در ورطه شکست قرار نگیریم. دکتر امانوئل اوژمارو، کارشناس امور توسعه بینالملل معتقد است یکی از نکاتی که در سالهای اخیر به کشورهای در حال توسعه ضربه زده است، تلاش این کشورها برای تقلید کورکورانه از کشورهای جهان اولی و در نتیجه ترک تمامی باورهای بومی و فرهنگی بوده است.
به عبارت دیگر، اگرچه تغییر ایجاد کردن در فرهنگ «وابسته گرا» که باعث شده بسیاری از کشورهای توسعه نایافته یا در حال توسعه در جا بزنند مفید است و تبدیل این فرهنگ به فرهنگ «دستاوردگرا» که ضامن کارآفرینی و خلاقیت در تولید میشود، راه توسعه یافتگی کشورهای جهان سومی را تسهیل میکند، اما ایجاد تغییرات ناگهانی فرهنگی و تلاش برای مدرنیته کردن بیهیچ برنامه و متد موجه، نهتنها به رشد اقتصادی کمک نمیکند، بلکه در این مسیر مانع ایجاد میکند. بهویژه آنکه برخی فرهنگهای غربی، مثلنژاد پرستی، تا سالها مانع از پیشرفت گروه رنگین پوست یا اقلیتهای نژادی و مذهبی در برخی کشورهای توسعهیافته میشد.
روشهایی که چندان محسوس نیستند
موسیقی موردعلاقه، غذای موردعلاقه، نحوه لباس پوشیدن و بسیاری از موارد روزمره و ساده، تحت تأثیر فرهنگی که در جامعه در جریان است هدایت میشود. بر این اساس، تبلیغاتی که فرهنگ افراد را تحتالشعاع قرار میدهند، تا حد زیادی تعیینکننده نوع زندگی آنها خواهد بود. بر این اساس، توسعه فرهنگی از طریق اشاعه فرهنگ مصرف، روشی بسیارکاربردی است. یک مثال ساده، جا افتادن فرهنگ خوردن شکلات صبحانه و سپس صادر کردن شکلات صبحانه به کشورهای مختلف است.
این مثال ساده در مقیاس بزرگ سودهای بیشماری به جیب شرکتهای بینالمللی میفرستد. فرهنگ بهکارگیری تلفنهای همراه مدرن، انواع نرمافزارها و حتی شبکههای مجازی، نهتنها باعث پیشرفت تجاری یک شرکت خاص است، بلکه راه را برای دیگر شرکتها هموار میکند. این مسئله در بسیاری از زمینهها قابل تعمیم است، از سبکهای موسیقی و فروش بالای برخی آلبومها گرفته تا لباس و برندهای تولیدکننده البسه.