آگهی بازرگانی شرکت نوردنت شروع بینظیری دارد. مردی بسیار خوش قیافه و خوش صحبت در یک فضای خالی اما مدرن رو به دوربین شروع به صحبت میکند.
- مرد: من یه بازیگرم. به من 8هزار دلار پرداخت کردن تا به شما بگم که نوردنت چقدر از بقیه بهتره. و خب چرا من برای این کار انتخاب شدم؟ چون من از فلان بازیگر مشهور خوشقیافهترم و در ضمن با کت و شلوار به نظر آدم خیلی موفقی هستم. . .
واضح است که استراتژی برند مذکور شفافیت یا همان شفافسازی است. نوردنت در استراتژی تبلیغات خود از استراتژی حقیقی خود که همان شفافسازی است بهره گرفته است. اما نه بهگونهای کاملاً جدی، بلکه در فضایی کمیک. برند مذکور میتوانست خیلی رسمی بیان کند یا نمایش دهد که با مشتری صادق است اما احتمالا نه تماشاگر حوصله دیدن داشت و نه باور میکرد. برند مذکور برای بیان صداقتش بهگونهای جنونوار انتهای صداقت را نشانه میرود. یعنی حتی اعداد و ارقام و پشت صحنه خود را رو میکند تا بیان کند که تا چه میزان با مشتری صادق است که البته این رویکرد کارگر میافتد، مخاطب را پای تیزر مینشاند و میخنداند و همچنین در زیر متن اثر به اهداف خود میرسد.
در قسمت بعد بازیگر در مکانی دیگر همانگونه که پیش میآید بیان میکند که از او خواسته شده تا بقیه متنش را در فضای شرکت بگوید تا شما فضای خوب و مناسب شرکت نوردنت را هم مشاهده کنید و در پایان بیان میکند که ما همه اینجا بازیگر هستیم، همدیگر را نمیشناسیم اما اینجا قهوه میخوریم و جلوی دوربین به هم دست میدهیم و میخندیم.
چند لایه بودن ایدهپردازی مسحورکننده است. مخاطب که اصولاً عادت دارد با بیتوجهی از کنار تبلیغات بگذرد، آنقدر غافلگیر شده که تا پایان تیزر را نگاه میکند و میخندد، ضمن اینکه واقعاً نمیتواند بیان کند چیزی در تیزر غیرصادقانه بوده است. همه چیز صادقانه است. پس نوردنت به هدف خود دست یافته است؛ شفافیت و بیان صداقت.
بازیگر خوشپوش و به قول خودش خوشقیافه، اعتماد به نفس، فضاهای شیک، سادگی و هوشمندی روایت، زمان کوتاه آگهی و حرکتهای ساده و مناسب دوربین، فضایی را ساخته است که مخاطب با لبخندی توام با رضایت حداقل اگر در دنیای پیچیده آگهی اندکی به صداقت نوردنت شک کند حداقل به شوخطبعی و انعطافش باور دارد؛ چیزی که دست یافتن آن برای هر فروشندهای قابل اعتناست.