افراد زیادی برای کارآفرینی تلاش کرده، اما تعداد کمی در آن موفق شده اند. افرادی که مستعد و خوشبین و برای ساخت شرکت و سرپا نگاه داشتن آن عزم راسخ داشته باشند، بسیار کمیاب هستند. رسالت من به عنوان سرمایه گذار در استارتاپ ها، یافتن و پروراندن چنین استعدادهایی و از میان برداشتن چالش های سد راه موفقیت شان است. اما اگر این چالش ها شامل وجود خود بنیانگذار شود چه؟
سال ها پیش سرمایه گذاران استارتاپ ها به دنبال مدیرعامل هایی کاملاً متعادل می گشتند. از این مدیران انتظار می رفت عملکردی حرفه ای و فروشی پیروزمندانه داشته باشند و به خوبی افراد را استخدام و مدیریت کنند. سپس بازار ها، خصوصاً درون تشکیلات اقتصادی، تقسیم بندی و عمودی سازی (روشی که در آن محصول یا خدمات مشخصی به پایگاه مشتری خاصی عرضه می شود) شدند. ترویج سایت های آنلاین ارزیابی و تسهیل کارآزمایی محصول از طریق SaaS (Software As A Service) اطلاعاتی را فراهم کرد که پیشتر مشتری به آنها دسترسی نداشت، بنابراین مشتریان توانستند بر پایه محتوای محصول موجود و نه حدس و گمان، تصمیمی آگاهانه برای خرید بگیرند.
در نتیجه کیفیت محصول و تجربه مشتری بهبود یافت. ساختار شرکت ها برای مواجهه با حقایق جدید دنیای کسب وکار، نیازمند تغییر بود و این مهم با کمک رهبران آغاز می شد. تناسب محصول و بازار به عنوان مهم ترین خصیصه کارآفرینی، جایگزین روش فروشندگی شد. امروزه تمامی بنیانگذاران فناوری باید متناسب با بازار و محصول شان عمل کنند و عزمی راسخ برای انجام رسالت شان داشته باشند، اما با این حال دریافته ام که باید حداقل دارای یکی از سه شخصیتی که در ادامه آورده ام نیز باشند.
آینده نگر: رده سازان
آینده نگرها محصولات کاملاً جدیدی می سازند و آنها را در مناطق فاقد آن فناوری و یا محل هایی که هنوز تراکنش های کسب وکار حجم انبوهی ندارند، به فروش می رسانند. ناظران با نگاه به گذشته، سرنخ ها را به هم وصل می کنند، اما این تنها آینده نگرها هستند که پیشاپیش برای آینده برنامه می ریزند. مدیرعامل های آینده نگر دارای مهارت های عمیق محیطی هستند که به آنها امکان پیش بینی تغییر تدریجی محصول را بسیار قبل از زمان شروع این تغییرات می دهد. مدیرعامل هایی مانند استیو جابز (Steve Jobs) در Apple و ایلان ماسک (Elon Mwsk) در Tesla و SpaceX، بازار را برای مشتریان شان تعریف کرده اند. آنها بازارهای کاملاً جدیدی ایجاد و برای فعال ساختن آنها، شروع به انجام نوآوری های متناوب می کردند.
ایر بی ان بی (Airbnb)، اوبر (Uber) و هوز (Houzz)، کمپانی هایی از نوع BtoC (تجارت به مشتری) هستند که توسط آینده نگرها ساخته شده اند. با اینکه چند نمونه از این افراد (مانند درو هیوستن [Drew Houston] در دراپ باکس [Dropbox] و موهیت ارون [Mohit Aron] در Cohesity، شرکتی که در آن سرمایه گذاری کرده ام ( در تشکیلات اقتصادی نیز وجود دارند، اما به علت ایجاد چالش های اساسی در تغییر خط مشی شرکت، تعدادشان بسیار کم است.
بنیانگذاران آینده نگر دارای بینش عمیق و حس ششم برای پیش بینی نیاز های بازار در بلندمدت و حتی پیش از رونق بازار موردنظر هستند. بینش نسبت به محصول و بازار در یک شرکت، مرکز ثقل آن مجموعه است و باید منابع بیشتری به آن تعلق بگیرد. این که اعضای هیأت مدیره از آینده نگرها نخواهند نقش دیگری جز آنچه هستند را بازی کنند، مسئله ای بسیار مهم است. بصیرت ابزار قدرتمندی است که کارمندان و مشتریان احتمالی را به سمت بازارهایی که هنوز تثبیت نشده و رونق نگرفته اند، فرا می خواند.
نباید با تلاش های بیهوده سعی در تضعیف این ویژگی و تبدیل تدریجی این رهبران به مدیران معمولی کرد. در عوض تیم رهبری باید با معاونان اجرایی تکمیل شود که قابلیت تبدیل بینش بنیانگذار به بازدهی را داشته باشند.
عملگرا: حلال مشکلات مشتری
مهم نیست شرکت یک فرد عملگرا، رتبه اول بازار را داشته باشد یا خیر. این افرادِ مشتری محور، سریعاً از رقبا جلو می زنند و بازار را با تمرکز بالا و برتری عملکردشان به دست می گیرند. هنگامی که مانی مدینا (Manny Medina)، اوتریچ (Outreach) را تأسیس کرد، چهار رقیب داشت. اما این مسئله مهمی نبود! او با سلاح مشتری مداری تمام و کمال و عملکرد مطلقاً برتر، برنده رقابت شد. عملگراهایی مانند مدینا، برای کمک به مشتریان شان شتاب دارند. آنها مکالمه های مفصلی با مشتریان انجام می دهند، نیازهای آنها را به دقت بازبینی می کنند و دیدگاه و مشکلات مشتری را در نقشه راه محصولی که معمولاً طی چند هفته به مشتریان تحویل داده می شود، لحاظ می کنند. عملگراها خود را مقید به موعد مقرر کارها می دانند و از کمک به مشتریان، نتایج خارق العاده ای می گیرند. آنها با سطح تکاپوی بی نظیر، الهام بخش سازمان های شان هستند.
عملگراها مایل هستند با استفاده از اطلاعات برای اهداف مرتبط با تصمیم گیری و اداره کسب وکارشان با دقتی به مثابه جراحان، در بازار موفق شوند. همچنین مایلند بیش از تلاش، نتایج را بسنجند و به آنها پاداش دهند. عملگراها مایل به استخدام افرادی چون خود هستند، اما استخدام مدیران اجرایی آینده نگر، برای دنبال کردن نقشه راه های بلندمدت شان نیز بسیار مهم است. این همبستگی یک پیوند مدیریتی جادویی به وجود می آورد که در نتیجه اش دو ذهنیت موجود در سازمان با هماهنگی کامل برای رسیدن به نتایج موردانتظار عمل می کنند.
رابط: متحدکننده اکوسیستم های پیچیده
رابط ها مانند مارک بنیوف (Marc Benioff) در سیلزفورس (Salesforce)، رهبران گیرایی هستند که از جاذبه های کلی یک صنعت و برند هایی با کارفرمایان قوی لذت می برند.
رابط ها در تصور و شکل دادن به رابطه میان بندهای مختلف در اکوسیستم های پیچیده ، استثنائی عمل می کنند. از همین رو در توسعه کسب وکار می درخشند؛ البته نه به شیوه مرسوم و قدیمی. آنها با داشتن روابط و سطح عمیقی از همدلی نسبت به مشتریان، کارمندان و شرکای شان را رهبری می کنند.
رابط ها معمولاً در دوره های رشد زیاد و گسترش سریع، رهبری شرکت ها را برعهده می گیرند. ترکیب قدرتمند کاریزما و هوش هیجانی شان، آنها را قادر به تشخیص و جذب استعداد های برتر برای ساخت یک فرهنگ شرکت برنده می سازد. افرادی که برای رابط ها کار می کنند، معمولاً متعهد، متمرکز و وفادار هستند.
بدیهی ترین نقطه ضعف مدیریتی آنها، از همدلی نشأت می گیرد. این افراد می خواهند موردعلاقه همه باشند. از این رو گاه ممکن است برای قاطعانه برخورد کردن با هم گروهی های کم کارشان به کندی عمل کنند، اما به حدی دلسوزانه و ملاحظه کارانه اقدامات لازم را انجام می دهند که حتی موفق به ایجاد وفاداری عمیق تری می شوند.
دلیل اهمیت تیپ شخصیتی
از آنجایی که سرمایه گذاران استارتاپ ها، مانند خود من، پیش از عرضه اولین محصول و گاه حتی پیش از ساخت مجموعه با شرکت ها مشارکت دارند، ویژگی های شخصی بنیانگذاران برای آنها بسیار مهم است. در حالی که بنیانگذاران بزرگ می توانند به اندازه کسب وکارهایی که راه اندازی می کنند متفاوت باشند، من با ثبات فوق العاده ای دریافته ام که حداقل یکی از این شخصیت ها یا گاهاً دو مورد از آنها را دارا هستند. در حالی که احتمالاً برخی از این ویژگی ها سال ها پیش باعث رانده شدن سرمایه گذاران استارتاپ ها می شده اند، امروزه برای من کاملاً جذابیت دارند و آنها را به عنوان ویژگی هایی می شناسم که باید قدرشان را دانست، نه ایراداتی که باید رفع شوند.
شناسایی و دسته بندی این مشخصات، نه تنها در جست وجویم برای یافتن ستاره های مستعد کارآفرینی سودمند بوده اند، بلکه مهم تر از آن، خودکاوی قدرت های فوق العاده را برای رهبران آسان ساخته اند. این افراد احساس راحتی بیشتری با برجسته سازی عمدی نقاط قوت شان و استخدام افراد مناسب برای رفع نقاط ضعف شان خواهند داشت. این کار به آنها کمک می کند بهترین نسخه از خود و شرکت شان را نشان دهند. در نتیجه تنها باید از سر راه شان کنار رفت و به آنها اجازه درخشش داد.