من اخیرا با یک رهبر تیم کار می کردم که به تازگی یک کارمند بسیار ارزشمند را به یک رقیب از دست داده بود. او زمان زیادی را برای مربیگری و آموزش فرد صرف کرده بود و امیدها و انتظارات زیادی برای حرفه خود داشت. کارمند شخصی بود که به وضوح به عنوان «استعدادهای برتر» در شرکت شناسایی می شد و علاوه بر این، استعفای آن کاملا غافلگیرکننده بود. رهبر تیم احساس ناامیدی و ناراحتی می کرد. او گفت: «حدس می زنم نتیجه ای که به آن رسیده ام این است که نباید این موضوع را شخصی در نظر بگیرم.»
این احساسی است که همه ما اغلب در زمینه های کاری شنیده ایم: «موضوع را شخصی فرض نکنید» یا «هی، این شخصی نیست، کاری است.» شنیده ام که درباره بازخورد، درگیری، گفت وگوهای دشوار، بازسازی ساختار، از دست دادن قراردادها، همکاری، مقابله با فراز و نشیب های شغلی و همه انواع مسائل روزانه محل کار گفته شده است. با این حال این یک ایده پوچ است.
کار جایی است که من می خواهم بیشتر ساعات بیداری ام را در آن بگذرانم (در واقع، بخش عمده ای از زندگی ام) و با این حال قرار نیست آن را شخصی کنم؟ من باید این ایده را بپذیرم که بخش عمده ای از زندگی من از بیست و چند سالگی تا شصت سالگی به نوعی شخصی نیست؟
مطلب مرتبط: 10 روند برتر رهبری کسب و کار در سال ۲۰۲۳
در حالی که من کاملا درک می کنم که با «شخصی نگرفتن» بهتر می توانیم از خود در زمینه های کاری که اغلب می تواند چالش برانگیز، تهدیدکننده و بی رحمانه باشد محافظت کنیم، شخصی کردن کار، رهبری و پیروی ما مزایایی دارد.
اولین مورد به موفقیت و رفاه در کار مربوط می شود. لحظه ای وقت بگذارید و به افرادی که با آنها برخورد کرده اید فکر کنید و آنها را الهام بخش، پرانرژی و موفق می دانید. آنها احتمالا کار را شخصی می گیرند. از طرف دیگر افرادی که کار خود را غیرشخصی کرده اند احتمالا افرادی هستند که از کار با آنها لذت نبرده اید. بنابراین، تجربه خودتان نشان می دهد که به نظر می رسد موفقیت با شخصی کردن کارتان مرتبط است.
اما این فقط در مورد زبان ظریف و روانشناسی شخصی نیست. همچنین در مورد نتایج واقعی کسب و کار است. ارتباط بین کارکنان متعهد و عملکرد تجاری را در نظر بگیرید. اگر «شخصی نگرفتن» اصل باشد پس فایده مشارکت چیست؟ و هنگامی که سطوح پایین مشارکت گزارش شده در محل کار را در نظر می گیریم، روشن می شود که «شخصی نگرفتن» می تواند هزینه های واقعی داشته باشد.
مورد بعد اخلاق است. «شخصی نگرفتن» در قلب بسیاری از رسوایی های اخلاقی شرکت ها، از اختلاس و تقلب حسابداری گرفته تا مسائل ایمنی کارگران و حفاظت از محیط زیست قرار دارد. زمانی است که مدیران و تیم ها مفهوم بی معنای «شخصی نیست، کسب وکار است» را اتخاذ می کنند که از مسئولیت های خود به عنوان بازیگران اجتماعی، نگهبانان کره زمین و نگهبانان رفاه کارکنان، مشتریان و جوامع خود خلاص می شوند.
به این دلایل و موارد دیگر، برای من روشن است که اگر می خواهیم مسئولیت ها و تعهدات خود را به عنوان مدیران اجرایی (و پتانسیل های مان به عنوان رهبران کسب وکار) انجام دهیم، باید مسائل را عمیقا شخصی ببینیم. به بیان ساده، نیروی کار غیرانسانی و غیرشخصی به احتمال زیاد با سهامداران متعدد خود بد رفتار می کند.
در حال حاضر، البته تفاوت بزرگی بین شخصی در نظر گرفتن و ناتوانی در مدیریت مرزهای تان وجود دارد. بین داشتن اشتیاق به شغل تان با ارزش خود را بسیار به آن وصل کردن تفاوت وجود دارد که نمی توانید از نظر روانی از خود محافظت کنید، جایی که هر ایراد و اشتباهی آنقدر شخصی گرفته می شود که در هسته عزت نفس شما نفوذ می کند. اگر کار بیش از حد به بخشی از هویت شما تبدیل شود، می تواند خطرناک باشد، اما مطمئنا یک واسطه شاد مناسب وجود دارد، جایی بین اعتیاد به کار و بی حسی روح.
به مدیر خود در ابتدای این مقاله برمی گردم، ای کاش چند نکته را به او گفته بودم: خودت را در این مورد آزار نده. بیش از حد این را به عنوان شکستی که نشان دهنده ارزش و ارزش شما به عنوان یک شخص است، در نظر نگیرید. زندگی و شغل شما با این تعریف نمی شود. به دنبال درک آنچه اتفاق افتاده است باشید. به دنبال این باشید که بدانید آیا می توانید مدیریت و رهبری خود را توسعه دهید. به دنبال درس گرفتن از این تجربه باشید، اما لطفا «شخصی نیست» اعصاب خردکننده را رها نکنید.
مطلب مرتبط: 5 تفاوت اصلی مدیریت و رهبری
بله، اگر کار را شخصی بگیرید، در طول مسیر آسیب خواهید دید. ناامید خواهید شد و گاهی اوقات به این فکر خواهید کرد که آیا ارزشش را دارد یا خیر، اما درست مانند آن راز بزرگ دیگر زندگی (عاشق بودن) واقعا چه جایگزینی وجود دارد؟ اصلا عاشق نباشی تا هیچ وقت دلت نشکنه؟ مطمئنا نه. آن را شخصی نگیرید تا هرگز ناامید نشوید؟ مطمئنا نه. به خاطر خودت و برای افرادی که با شما کار می کنند، این زندگی شماست. آن را (همه آن) را شخصی در نظر بگیرید.