امروزه برندها دیگر فقط ارائه دهنده محصولات نیستند، بلکه هر کدام قصه ای دارند که اگر به درستی بیان شود، می تواند مخاطب را به دنیای خود بکشاند و تا مدت ها در یادش بماند. داستان برند چیزی است که به کسب و کار معنا می بخشد. در عین حال یک داستان خوب روح تازه ای به کالبد خسته یک برند اضافه می کند. وقتی داستان یک برند درست و جذاب باشد، می تواند همچون جادویی بر مخاطب اثر بگذارد و با او ارتباطی عمیق برقرار کند. به قول معروف، هرچه یک داستان به دل مخاطب بیشتر بنشیند، بهتر در حافظه اش خواهد ماند.
برندهای بزرگی همچون نایک و اپل مثال های بارزی از تاثیرگذاری یک داستان برند قوی هستند. نایک با شعار معروف فقط انجامش بده نه تنها به داستان خود انرژی و شوق می بخشد، بلکه به مشتریان نیز انگیزه می دهد تا به محدودیت ها غلبه کنند و به اهداف خود برسند. اپل هم با داستان خود از نوآوری و خلق تجربه ای متفاوت، مشتریانش را به تجربه ای منحصربه فرد دعوت می کند که در دنیای دیجیتال کم نظیر است.
مهمترین نکته در داستان برند این است که داستان باید واقعی باشد و به صورت طبیعی بر ارزش ها و هویت برند تاکید کند. اگر داستان برند چیزی جز یک نمایش سطحی و ساده نباشد، ممکن است مشتریان به سرعت متوجه شوند و اعتماد خود را از دست بدهند. برعکس، داستانی که از دل واقعیات و ارزش های برند بیرون بیاید، می تواند ارتباطی عمیق و ماندگار ایجاد کند. همچنین داستان برند باید متناسب با نیازها و علایق مخاطب باشد. وقتی داستان برند با زندگی و دغدغه های مخاطب همخوانی داشته باشد، به راحتی در ذهن او جا می افتد. برندهایی که به نیازهای واقعی مشتریان خود توجه می کنند و داستانی نزدیک به زندگی آنها دارند، شانس بیشتری برای ماندگاری در ذهن و دل مخاطب پیدا می کنند.
ما در ادامه به مهمترین نکات برای خلق یک داستان برند به یادماندنی خواهیم پرداخت که نه تنها مخاطب را جذب کند، بلکه به طور مداوم او را به یاد برند بیندازد و ارتباطی عمیق و پایدار ایجاد کند. اگر شما هم دوست دارید در این رابطه نکات تازه ای یاد بگیرید، بد نیست در ادامه با ما همراه شوید.
آیا تا حالا دقت کرده اید چه چیزی داستان یک برند را از بقیه متمایز می کند؟ معمولا داستان هایی که حسابی جذاب به نظر می رسند، ویژگی های شبیه به هم دارند. این امر موجب می شود تا مشتریان برای مدت زمانی طولانیتر در کنار چنین برندهایی باقی بمانند. ما در این بخش قصد داریم این ویژگی های مشترک را به طور اساسی مورد بررسی قرار دهم. اینطوری شما هم می توانید کارتان در حوزه طراحی داستان برند را شروع کنید.
مطلب مرتبط: چگونه داستان سرایی بهتری برای برند خود داشته باشیم
شروع داستان با هدف یا ماموریت مشخص
اولین گام در خلق یک داستان برند به یادماندنی، مشخص کردن یک هدف یا ماموریت روشن و قابل درک است. برندهایی که از همان ابتدا با یک هدف مشخص وارد میدان می شوند، شانس بیشتری برای جلب توجه مخاطب دارند. هدف برند نه تنها باید ارزش واقعی ایجاد کند، بلکه باید به نحوی باشد که مشتریان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به عبارت دیگر، هدف برند باید به اندازهای شفاف و قدرتمند باشد که مشتریان در اولین نگاه بفهمند این برند به دنبال چه چیزی است.
به عنوان مثال، تسلا با هدف پایداری محیط زیست و ایجاد دنیایی پاک تر شروع به کار کرد. این هدف نه تنها با ارزش های جامعه همخوانی دارد، بلکه باعث شد مشتریان به راحتی با داستان برند تسلا ارتباط برقرار کنند و آن را به عنوان برندی ارزشمند و متعهد به آینده بپذیرند. هدف قدرتمند تسلا باعث شده که این برند نه تنها خودرو های الکتریکی بفروشد، بلکه در مسیر ایجاد تغییرات مثبت در جهان به نمادی خاص تبدیل شود.
یکی دیگر از نمونه های موفق، برند پاتاگونیا است. این برند پوشاک، هدف خود را «محافظت از طبیعت و حمایت از فعالیت های زیست محیطی» قرار داده است. این مأموریت به برند پاتاگونیا اجازه داده تا مشتریانی وفادار و هوادار پیدا کند، زیرا مشتریان احساس می کنند که با خرید محصولات این برند، گامی در جهت حفظ محیط زیست برمی دارند.
یادتان باشد، ماموریت یا هدف برند باید به قدری قوی و معنادار باشد که به خوبی در ذهن مخاطب جای بگیرد. وقتی هدف برند واضح و قابل درک باشد، مشتریان احساس خواهند کرد که این برند نه تنها به دنبال سود و فروش است، بلکه به ارزشی بزرگ تر و مهمتر متعهد است.
شخصیت پردازی برای برند
در داستان سرایی شخصیت ها نقش حیاتی دارند و داستان برند نیز از این قاعده مستثنی نیست. برندها برای خلق داستانی به یادماندنی باید به شخصیت پردازی بپردازند و هویتی انسانی برای خود بسازند. وقتی برند به یک شخصیت تبدیل شود، مشتریان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و به آن اعتماد کنند. شخصیت پردازی به برندها این امکان را می دهد که به جای یک سازمان بی روح و خشک، به یک شخصیت دوست داشتنی و قابل اعتماد تبدیل شوند.
یکی از مثال های بارز شخصیت پردازی برند، شرکت کوکاکولا است. این برند با خلق شخصیت هایی مانند بابانوئل و استفاده از مفاهیمی چون شادی، دوستی و صمیمیت، هویتی انسانی و جذاب به خود بخشیده است. کوکاکولا نه تنها نوشیدنی های خوشمزه ای ارائه می دهد، بلکه به نمادی از لحظات خوش و خاطرات شیرین تبدیل شده که مشتریان می توانند با آن ارتباط عاطفی برقرار کنند. شخصیت پردازی برند همچنین به برندها اجازه می دهد که پیام های خود را به طور طبیعی تر و جذاب تر منتقل کنند. برای مثال، برند آیکیا (IKEA) به عنوان یک برند ساده و خودمانی شناخته می شود که به زندگی روزمره مردم و نیازهای آنها اهمیت می دهد. شخصیت آیکیا به مشتریان این حس را می دهد که این برند همراه و یاری دهنده آنهاست.
شخصیت پردازی برند به مشتریان کمک می کند که برند را به عنوان یک دوست و همراه بشناسند. وقتی برند هویتی انسانی و قابل لمس پیدا کند، مشتریان به آن نزدیک تر می شوند و داستان برند را به عنوان بخشی از زندگی خود می پذیرند.
مطلب مرتبط: داستان سرایی برند با 6 اقدام موثر
استفاده از داستان های واقعی و الهام بخش
برای اینکه داستان برند به یادماندنی باشد، باید از ماجراها و لحظات واقعی استفاده کنید. مشتریان به داستان هایی که از دل واقعیت بیرون آمده اند، واکنش مثبت تری نشان می دهند و به آنها اعتماد می کنند. برندها باید داستان های واقعی خود را به گونه ای بازگو کنند که الهام بخش باشد و مخاطب را به فکر فرو برد. به قول معروف «راستی همیشه جذاب تر است» و بی شک در دنیای داستان سرایی باید این نکته را سرلوحه کارمان قرار دهیم.
اجازه دهید بازهم سراغ دنیای مثال ها برویم. برند نایک با روایت داستان های واقعی ورزشکاران، به ویژه ورزشکارانی که از مشکلات و موانع بزرگی عبور کرده اند، توانسته است به یک برند الهام بخش تبدیل شود. این داستان ها به مخاطبان نشان می دهند که با تلاش و اراده می توان به اهداف بزرگ دست یافت. همین داستان های واقعی باعث شده که مشتریان به نایک اعتماد کنند و برند را به عنوان منبع الهام در زندگی خود ببینند.
استفاده از داستان های واقعی به برندها این امکان را می دهد که ارتباطی عمیق تر و صادقانه تر با مخاطبان خود برقرار کنند. برای مثال، برند دیزنی نیز با روایت داستان هایی از لحظات جادویی و خانوادگی، توانسته است به بخشی از خاطرات کودکان و خانواده ها تبدیل شود. دیزنی با استفاده از لحظات الهام بخش و داستان های ساده، توانسته است جایگاهی ویژه در قلب مخاطبان خود پیدا کند.
برندها با استفاده از داستان های واقعی و الهام بخش می توانند به مخاطبان نشان دهند که آنها نیز مانند همه انسان ها با چالش ها و تجربیات زندگی مواجه هستند. این نوع داستان سرایی به مشتریان احساس نزدیکی و ارتباط عاطفی می دهد و برند را به عنوان یک الگوی واقعی و قابل اعتماد معرفی می کند.
سازماندهی داستان برند در قالب یک روایت منسجم
یک داستان برند به یادماندنی باید دارای ساختاری منسجم و گیرا باشد. به عبارت دیگر داستان باید به گونه ای روایت شود که مخاطب را به طور پیوسته درگیر نگه دارد و او را به دنبال خود بکشاند. مانند یک فیلم خوب که هر صحنه اش به گونه ای است که نمی توان آن را رها کرد، داستان برند نیز باید جذاب و پیوسته باشد و به طور طبیعی از ابتدا تا انتها ادامه یابد.
برای رسیدن به این هدف، برندها باید داستان خود را در قالب یک سفر تعریف کنند؛ سفری که از شروع تا اوج و سپس پایان مخاطب را همراهی کند. مثلا برند گوپرو (GoPro) با روایت داستانی از ماجراجویی ها و لحظات ناب کاربرانش، توانسته است به یک روایت منسجم و الهام بخش دست یابد. داستان گوپرو نه تنها از محصولاتی که ارائه می دهد، بلکه از تجربه هایی که به کاربرانش هدیه می کند، سخن می گوید.
ساختار منسجم و داستانی می تواند شامل لحظات آغازین برند، چالش هایی که با آنها مواجه شده و موفقیت هایی که به دست آورده، باشد. این نوع روایت به مخاطبان این امکان را می دهد که برند را به عنوان سفری جذاب و ماندگار تجربه کنند و خود را در آن ببینند. برای مثال، برند اپل با روایت داستانی از نوآوری و تحول در دنیای تکنولوژی، مشتریان را به دنیای خود دعوت می کند و آنها را به بخشی از این ماجراجویی تبدیل می کند. سازماندهی داستان برند به صورت منسجم به برندها کمک می کند که نه تنها توجه مخاطبان را جلب کنند، بلکه آنها را به سفری جذاب و معنادار ببرند. این رویکرد به برند اجازه می دهد که داستانی پایدار و به یادماندنی بسازد که در ذهن مشتریان برای همیشه ماندگار شود.
مطلب مرتبط: داستان سرایی، هنری اساسی در فرآیند برندسازی
جلب مشارکت مخاطب به داستان برند
یکی از اصول مهم و خلاقانه برای خلق داستانی به یادماندنی این است که مخاطبان را نه تنها شنونده، بلکه بخشی از داستان برند کنیم. وقتی مخاطبان احساس کنند که داستان برند، به نحوی به زندگی و تجربیات آنها مرتبط است یا حتی بخشی از آن را خودشان می سازند، ارتباطی عمیق تر و پایدارتر با برند برقرار می کنند. این کار، به برندها فرصت می دهد که از تجربه ها و دیدگاه های واقعی مخاطبان برای ساختن روایتی اصیل و تاثیرگذار بهره ببرند.
برندهایی مثل نایک و کوکاکولا با استفاده از این روش، توانسته اند مخاطبان خود را به بخشی از داستان برند تبدیل کنند. به عنوان مثال، نایک از کمپین های تبلیغاتی خود دعوت می کند که ورزشکاران و افراد عادی داستان های ورزشی و موفقیت های شان را با دیگران به اشتراک بگذارند. این امر باعث شده که مشتریان نایک نه تنها احساس نزدیکی بیشتری به برند داشته باشند، بلکه به شکلی فعال در داستان سرایی برند مشارکت کنند.
مشارکت دادن مخاطبان در داستان برند می تواند به روش های مختلفی انجام شود. ایجاد کمپین های هشتگی در شبکه های اجتماعی، برگزاری مسابقات داستان سرایی یا حتی پرسش از مشتریان درباره تجربیات شخصی شان با محصولات، نمونه هایی از این رویکردند. برای مثال، استارباکس با ایجاد کمپین های مختلف که مخاطبان می توانند لحظات نوشیدن قهوه خود را به اشتراک بگذارند، توانسته ارتباطی عمیق و روزمره با آنها برقرار کند.
در نهایت، جلب مشارکت مخاطبان در داستان برند به آنها این حس را می دهد که عضوی از برند هستند و داستان آن را با هم می سازند. این نوع مشارکت باعث افزایش وفاداری و تعلق خاطر مخاطبان می شود و برند را به بخشی ماندگار از زندگی آنها تبدیل می کند.
سخن پایانی
داستان برند، قدرتی فوق العاده در ایجاد ارتباطات عاطفی و ماندگار با مخاطبان دارد. بی شک بسیاری از برندها در طول فعالیت شان بارها و بارها داستان های مختلفی طراحی می کنند، اما راستش را بخواهید کمتر کسب و کاری می تواند ادعای خلق یک داستان حیرت انگیز را داشته باشد. به همین خاطر ما در این مقاله سراغ برخی از راهکارهای اساسی برای تحقق این هدف رفتیم. حالا شما آمادگی لازم برای طراحی هر داستانی را دارید. از اینجا به بعد کافی است کمی به خلاقیت تان میدان داده و نتایج حیرت انگیزش را مشاهده کنید.
مطلب مرتبط: داستان سرایی مشترک؛ تازه ترین ترند بازاریابی و برندینگ
منابع: