فعالیت به عنوان مدیر یک مجموعه یا تیم کاری فقط به معنای لذت بردن از جایگاه مدیریتی نیست. برخی از کارآفرینان پس از تصدی پست های مدیریتی اقدام به طراحی برخی از برنامه ها و اجرای تکنیک های کاری می کنند. این امر شاید در نگاه نخست برای بهبود وضعیت مدیریتی کسب و کارها مفید باشد، اما به تنهایی برای مدیران کافی نیست. امروزه مدیران دارای طیف گسترده ای از وظایف هستند بنابراین باید به این نکته توجه ویژه ای نشان دهیم. در غیر این صورت شانسی برای تبدیل شدن به مدیران موردنیاز تیم کارمندان مان نخواهیم داشت.
یکی از دلایل اصلی پیچیدگی حوزه مدیریت در طول سال های اخیر ورود نسل جوان به دنیای کسب و کار است. نسل جوان یا Z دارای عادت های منحصر به فردی است. مهمترین عادت در این میان عدم بروز مستقیم نارضایتی است. این امر به معنای دشواری های مداوم برای تعامل میان مدیران با اعضای جوان تیم های کاری است. چنین امری در حوزه رابطه با مشتریان نیز بیش از پیش به چشم می خورد.
مدیران برای تعامل با کارمندان همیشه دچار مشکلاتی هستند. این امر اغلب اوقات ناشی از تفاوت دیدگاه ها در زمینه کسب و کار است. مدیران اغلب نسبت به نکات و ایده های ظریف کارمندان توجه لازم را نشان نمی دهند. همین امر موجب نارضایتی های مختلفی می شود. یکی از عادت های نامناسب مدیران در زمینه تعامل با تیم های کاری محدودسازی وظایف شان به راهنمایی اعضای تیم است. مدیران وظایف بسیار متنوعی در رابطه با کارمندان دارند بنابراین هرگونه محدودسازی این وظایف امری غیرمنطقی خواهد بود.
مطلب مرتبط: مدیریت بهینه با مشخص کردن هدف و اعطای وظیفه و اختیار به کارمندان
کسب و کارها نیاز به مدیرانی هماهنگ و دارای توانایی برای کمک به کارمندان هستند. شاید این امر در نگاه نخست عجیب به نظر برسد، اما نارضایتی کارمندان از مدیران مهمترین دلیل برکناری شان محسوب می شود بنابراین مدیران باید نسبت به تعامل مناسب با کارمندان واکنش نشان دهند. این امر به معنای شناسایی نیازهای کارمندان و تلاش برای رفع آنها در مقام مدیر تیم کاری یا کسب و کار است.
بدون تردید تبدیل شدن به مدیری مناسب و کارآمد از نظر کارمندان شرکت کار ساده ای نیست. درست به همین خاطر در ادامه قصد بررسی برخی از مهمترین نکات در زمینه بهبود توانایی های مدیریتی از سوی کارآفرینان مختلف را داریم. این امر به کارآفرینان برای بهبود وضعیت مدیریتی شان کمک خواهد کرد. همچنین میزان نارضایتی از مدیران در میان کارمندان و تیم های کاری مختلف را نیز تا حد زیادی کاهش می دهد.
تقویت ماموریت برند
کارمندان هر کسب و کار باید دارای هماهنگی کامل با دلیل وجودی برند باشند. گاهی اوقات اهداف و ماموریت های اصلی یک برند به طور کامل با انتظارات و رفتار کارمندان تفاوت دارد. این امر ناشی از ارزیابی نادرست کارمندان نسبت به ماهیت و ارزش های اصلی برند است. مدیران برجسته در این میان تلاش قابل ملاحظه ای برای ایجاد هماهنگی میان ماموریت های کسب و کار و نحوه فعالیت کارمندان می کنند.
بدون تردید نظرات در مورد نحوه مدیریت و راهبری درست یک شرکت بسیار متفاوت است. مسئله مهم در این میان امکان جلب نظر تمام کارمندان و تلاش برای تاثیرگذاری بر روی آنها به منظور فعالیت هرچه بهتر در راستای ماموریت های اصلی کسب و کار است. سالانه شمار بالایی از برندها پس از برنامه ریزی اولیه در پایان سال با دستاوردهای متفاوتی مواجه می شوند. دلیل این امر اغلب اوقات فقدان آگاهی بخشی به اعضای تیم های کاری است بنابراین در اغلب موارد برندهای بزرگ از همان ابتدا نسبت به تعامل با کارمندان برای تبیین دقیق اهداف شان اقدام می کنند. شاید این امر در ابتدا عجیب به نظر برسد، اما تفاوت میان مدیران موفق و مورد تایید کارمندان با مدیران معمولی براساس همین رفتارها شکل می گیرد.
همکاری با اعضای شرکت برای تقویت ماموریت های برند مهمترین وظیفه هر مدیر نوآوری محسوب می شود. بدون تردید تیم های مختلف شرکت دارای نظرات گوناگونی برای مدیریت کسب و کار هستند. مهمترین مسئله در این میان نقش آفرینی مدیر کسب و کار یا یکی از مدیران ارشد برای ایجاد هماهنگی میان نظرات مختلف است. فقط در این صورت امکان توسعه کسب و کار فراهم خواهد شد.
معنابخشی در محیط کسب و کار
پس از تعیین دقیق ماموریت و اهداف کسب و کار باید نسبت به ایجاد معنا برای هر کدام از آنها اقدام کرد. اگر اهداف کسب و کار برای کارمندان فاقد هرگونه معنایی باشد، کیفیت کلی فعالیت آنها به شدت کاهش خواهد یافت. ایجاد معنا برای اهداف و ماموریت های برند اغلب اوقات براساس ارزیابی دقیق چشم انداز کارمندان شرکت روی می دهد بنابراین مدیران باید اندکی به چشم انداز کارمندان نزدیک شوند. تفاوت های میان مدیران و کارمندان از نظر توجه به حوزه کسب و کار طبیعی است، با این حال برای ایجاد معنای مشترک به منظور فعالیت بهینه باید دست کم از بُعد نظری این تفاوت را کم کرد.
توضیح و تبیین جایگاه و نقش هر کدام از کارمندان و اعضای شرکت در مسیر تحقق اهداف تازه شرکت امر مهمی محسوب می شود. این امر فعالیت ها و شرکت در پروژه ها را بدل به امری معنادار برای کارمندان خواهد کرد.
کمک کردن به جای تحمیل کارها
تحمیل کارها به اعضای تیم کاری از سوی مدیران امر رایجی محسوب می شود. شاید این امر یکی از رفتارهای رایج سازمانی محسوب شود، اما هرگز نتیجه مناسبی برای کسب و کارها به همراه ندارد. مدیران موفق و محبوب در میان کارمندان همیشه به جای تحمیل کارهای مختلف به اعضای یک تیم در تلاش برای کمک به آنها هستند. این امر نقش مهمی در ارزیابی کارمندان از وضعیت برند و جایگاه مدیران خواهد داشت.
مطلب مرتبط: دلسوزی، کلید مدیریت بهینه و جلب اعتماد کارمندان
بهبود توانایی های مدیریتی در هر موقعیتی امکان پذیر است. اگر شیوه مدیریت کسب و کارتان برای مدت زمانی طولانی یکسان بوده است، اکنون زمان تغییر خواهد بود. برخی از مدیران همیشه نگرانی هایی نسبت به از دست رفتن زمان مناسب برای ارتقای مهارت های شان دارند. نکته مثبت در این میان امکان شروع به تقویت مهارت های مدیریتی در هر زمانی است بنابراین هیچ وقت برای تبدیل شدن به مدیریتی بهتر دیر نیست.