احتمالا با دیدن این تیتر گارد گرفته اید و اولین چیزی که به ذهن تان می رسد، این است که مگر می شود حقوق نجومی خوب باشد؟ اما پیشنهاد می کنم قدری صبر کنید. یکی از مسائلی که در سالیان اخیر نقدهای زیادی را به همراه داشته، مطرح شدن بحث حقوق نجومی بوده است. بسیاری از رسانه ها با تاکید بر حقوق برخی از مدیران، دریافت حقوق های بالا را نشانه ضعف سیستم مدیریتی دانسته و با نکوهش آن، سعی در اصلاح آن داشته اند. اما سوال اساسی این است که آیا موفقیتی در این زمینه حاصل شده است و اگر موفقیتی به دست آمده، آیا به افزایش رفاه عمومی انجامیده است یا خیر؟
در اینجا لازم است، سوالی ریشه ای تر را مطرح کنم و آن سوال این است که آیا ثروت به عنوان ارزش در جامعه ما شناخته می شود یا خیر؟ شاید جواب بسیاری از شما در اولین نگاه، خیر باشد، اما عجله نکنید. به شکل دیگری این سوال را مطرح می کنم. فرض کنید صاحب فرزند دختری در آستانه ازدواج هستید و دختر شما دارای چند خواستگار هست. «البته این فرض برای بسیاری جنبه عینیت دارد» اما در صورتی که تفاوت در میزان ثروت بین خواستگارها زیاد باشد، این تفاوت چقدر می تواند روی تصمیم گیری دختر شما و همچنین خودتان تاثیر بگذارد؟ مسلما جواب شما در پاسخ به این سوال با جواب تان در پاسخ پیرامون ارزش بودن ثروت، تفاوت زیادی خواهد داشت. البته سعی خواهید کرد که تصمیم تان را توجیه کنید، اما حاشیه نروید. به طور قطع، ثروت در جامعه ما یک ارزش شناخته می شود و البته ما به بد بودن یا خوب بودن آن کاری نداریم. مسئله اینجا آن است که ما قلبا و در عمق وجودمان ثروت را چیز خوبی می دانیم، اما راه های دستیابی به آن را طرد می کنیم. می پرسید چطور؟ ما به کسی که پول خود را پس انداز می کند، نسبت خسیس بودن می بندیم. به کسی که حقوق زیادی طلب می کند لقب حقوق نجومی بگیر اختصاص می دهیم (این درحالی است که در زمان روبه رویی با چنین افرادی تا کمر جلوی شان تعظیم می کنیم) و غیره ...
احتمالا الان هم در حال برچسب زدن به نویسنده هستید، اما باز هم صبر کنیم. صادق باشیم. ثروت از نظر جامعه ما ارزش هست اما ما دیدگاهی دوگانه نسبت به آن داریم. در ادامه بر حقوق نجومی بیشتر تمرکز می کنم. مدیر ارشدی را فرض کنید که تصمیم گیرنده استراتژیک در مورد آتیه سازمان، شرکت و نهادی است که سرنوشت هزاران نفر به آن وابسته است و تصمیم درست و غلط وی می تواند هزاران نفر را به ورطه نابودی بکشاند و یا در مسیر تعالی قرار دهد. مسلما چنین فردی انسان باهوشی است و البته منافع شخص خودش برایش اهمیت اساسی دارد. حال اگر این فرد با توجه به جایگاه خود رفاه کافی را نداشته باشد، آیا می تواند به دنبال تامین منافع جمعی برود؟ خیلی ساده اندیشانه است که فکر کنیم این فرد باید خود را فدای سازمان خویش نماید. پس به ساده ترین زبان باید گفت که مدیری که حافظ منافع جمع زیادی هست می بایست رفاه منطقی و آتیه اقتصادی داشته باشد، در غیر این صورت انتظار تلاش از وی برای سازمان چیزی بیش از خوش باوری نخواهد بود.
اما و اما، آیا هر کسی لایق حقوقی به اصطلاح نجومی هست؟ در پاسخ باید گفت که قطعا خیر. حقوق نجومی باید به متخصصی اعطا گردد که لیاقت تخصص و صلاحیت کافی برای اداره امور را داشته باشد و بتواند برای اداره سازمان، طرحی منطقی و با امید به موفقیت بالا و همچنین امکان پذیر ارائه دهد.
پس در نتیجه بحث باید سعی کرد که واقع بینانه مسائل را تحلیل نمود تا ارائه راهکار با حل صورت مسئله همراه نباشد. مسئله گرفتن و دادن حقوق نجومی نیست، مسئله این است که این حقوق توسط چه کسانی دریافت می شود و آیا پرداخت آن، سیستم یا سازمان را به اهداف خود می رساند یا خیر.
متخصص مدیریت استراتژیک *