یکشنبه, ۴ آذر(۹) ۱۴۰۳ / Sun, 24 Nov(11) 2024 /
           
فرصت امروز

هیچ چیزی بدتر از داشتن فردی شایسته در جایگاهی نادرست نیست. من معمولا با این مشکل در دوره ای که در نیروی نظامی مشغول فعالیت بودم مواجه می شدم: افرادی که به درجه بعدی ترفیع یافته و به سنگی درون چرخ سازمان تبدیل می شدند. آنها به صورت فردی مشارکت بسیار قوی داشتند، اما رهبران خوبی نبودند.

من امروزه به عنوان مربی رهبری همین پدیده را در کسب و کار ها مشاهده می کنم: افرادی که در انجام کارها بسیار ماهر هستند اما زمانی که تمرکز آنها به روابط انسانی معطوف می شود نمی دانند چه کنند. اینکه یک راهکار که شما را به جایگاهی می رساند لزوما در ادامه هم کاربرد نخواهد داشت یک حقیقت است، اما سوال اصلی این است که سازمان شما چگونه رهبران را برای موفقیت آماده خواهد کرد؟

چه بسا پیش می آید که به جای اینکه مبنای ترفیع کارکنان این باشد که در آینده به چه مقدار توانایی همکاری با دیگران را خواهند داشت، براساس اینکه به چه مقدار در گذشته مشارکت داشته اند ترفیع دریافت می کنند. آنها بر مبنای تخصص در زمینه خود ترفیع دریافت می کنند، به جای اینکه براساس توانایی شان در ایجاد ارتباطات یا پرسیدن سوالات قدرتمند که بینش و خلاقیت را تحریک می کنند ارتقا یابند.

در نتیجه یک پژوهش ارتباطی میان شاخصه های زیر با خروج رهبران از مسیر درست پس از ترفیع یافته شد:

مطلب مرتبط:چطور در مسیر هدفتان باقی بمانید

آنها در ارتباطات مشکل دارند

اگر لازمه کسب و کار ارتباطات است و یک رهبر هوش هیجانی را که لازمه ایجاد روابط قوی است دارا نیست، بنابراین منطقی است که او برای مدت طولانی در کسب و کار باقی نخواهد ماند. هیچ کسی خواهان این نیست که از فردی که از نظر هیجانی ناپایدار، سوءاستفاده گر یا خودبزرگ بین (بدتر از همه موارد) است پیروی کند. هسته این مشکل نبود آگاهی از خود است، زیرا اگر رهبران بدانند که دید دیگران از آنها به عنوان یک رهبر چیست و اینکه آنها به چه مقدار بر دیگران تاثیر می گذارند (و بدانند که شغل آنها به خاطر این موضوع می تواند در خطر باشد)، به احتمال زیاد در رویه خود تغییری ایجاد خواهند کرد. اگر اصولا ندانید که احتیاج است چه چیزی را تغییر دهید، قادر نخواهید بود تغییر زیادی ایجاد کنید.

آنها در ایجاد و رهبری یک تیم شکست می خورند

این بزرگ ترین چالشی است که امروزه در سازمان ها مشاهده می شود. زمانی که به مربیگری تیم ها مشغول هستم، برای مثال ممکن است از اعضای تیم – به صورت فردی - بخواهم که به آخرین تیم فوق العاده ای که آنها بخشی از آن بودند فکر کنند. چه چیزی آن تیم را فوق العاده ساخته بود؟ چه کسی در آن تیم قرار داشت؟ اعضای تیم چه کارهایی می کردند و چه کارهایی نمی کردند؟ متاسفانه افرادی که این سوال ها از آنها می شود معمولا مجبورند به دوران دبیرستان برگردند تا بتوانند به این سوال ها پاسخ دهند – و این راه خوبی برای کار کردن نیست. تیم ها مهم ترین شاخصه فردی و سازمانی هستند. اگر افراد با یکدیگر کار نکنند – در این مورد، در قالب گروه یا تیم – کار زیادی از پیش نخواهد رفت.

زمانی که ندانید یک تیم قوی چگونه است، در ساخت آن شکست خواهید خورد. زمانی که تمام درک شما از کارکرد تیم ها تنها بر مبنای یک مدل رهبرمآبانه باشد که به معنای این است که یک فرد واحد - به تنهایی - تمامی تصمیمات را می گیرد، در رهبری تیم شکست خواهید خورد. حقیقت این است که رهبری در تیم ها ثابت نیست، بلکه به دست کسی است که بهترین چارچوب را ارا ئه می دهد؛ فردی که به مشکل نزدیک تر است. از هر روش دیگری که برای رهبری استفاده کنید، در واقع در حال رهبری یک گروه هستید نه یک تیم.

ناتوانی در انطباق

من این مورد را بیشتر در قالب بی میلی برای انطابق می بینم تا ناتوانی، زیرا به هرحال انسان ها موجودات انطباق پذیری هستند. ما برای بقا مجبور بوده ایم در طول سالیان خود را منطبق سازیم. زمانی که خود را منطبق نمی سازیم، دلیلش این است که نیازی به این کار نمی بینیم. یعنی هنوز یک «چرا»ی قانع کننده برایمان وجود ندارد.

این موضوع برای شرکت ها هم صدق می کند. یک مقاله نشان داده است که «از سال 2000، 52درصد از شرکت ها که در لیست 500 عددی مجله Fortune قرار داشتند، در نتیجه اختلالات دیجیتال ورشکست شده، خریداری شده اند یا به کلی از بین رفته اند.» البته که این شرکت ها نیستند که در انطباق شکست می خورند، بلکه رهبرانی هستند که آنها را هدایت می کنند. آنها نمی توانند خود را با مدل مدیریتی یک رئیس جدید انطباق دهند، نمی توانند با تغییرات داخلی منطبق شوند یا بیش از حد بر مهارت های گذشته برای پیشرفت تکیه می کنند یا از یادگیری مهارت های جدید سر باز می زنند.

سه عامل بالا دست به دست هم می دهند و در نهایت به عامل چهارم منجر می شوند، یعنی ناتوانی در انجام ماموریت های مربوط به کسب و کار.

مطلب مرتبط:اشتباهات مسیر کارآفرینی

شما نمی توانید همه کارها را به تنهایی انجام دهید (باور کنید، من امتحان کردم و نشد) و این به آن معناست که اگر می خواهید ماموریت های کسب و کار خود را با موفقیت به پایان برسانید، باید بتوانید روابط ایجاد کنید، آن روابط را در جهتی یکسان سمت و سو دهید و در طول مسیر خود را انطباق دهید. خبر خوب راجع به خارج شدن از مسیر درست این است که این پدیده بینش ارزشمندی درباره فرهنگ، باور و ارزش های سازمان به شما می دهد؛ بینشی که می توان از آن در جهت پالایش مدل های رهبری فعلی استفاده کرد.

منبع : forbes
برچسب ها : اصول کسب و کار
لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/Npv6eWc9
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
خرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانکمک به خیریهسریال ازازیللوازم یدکی تویوتاگالری مانتوریفرال مارکتینگ چیست؟محاسبه قیمت طلاماشین ظرفشویی بوشآژانس تبلیغاتیتعمیرگاه فیکس تکنیکتور سنگاپورتولید کننده پالت پلاستیکیهارد باکستالار ختمبهترین آزمون ساز آنلایننرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکیقرص لاغری پلاتینirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامگیفت کارت استیم اوکراینمحصول ارگانیکبهترین وکیل شیرازخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلقیمت ملک در قبرس شمالیچوب پلاستضد یخ پارس سهندخرید آیفون 15 پرو مکسمشاور مالیاتیقیمت تترمشاوره منابع انسانیخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختاکستریم VXدانلود آهنگ جدیدلمبهخرید جم فری فایرتخت خواب دو نفرهکابینت و کمد دیواری اقساطی
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه