وقتی به رفتارهای مدیران می اندیشم، بیشتر نظرمان به کارهای بزرگی جلب می شود که در جمع انجام می دهند، مانند نحوه ای که یک مدیر در جلسه ای اخبار را به سمع و نظر تیمش می رساند. یا مدیرعاملی که درمورد استخدام (یا اخراج) کارکنانش تصمیمی بحث برانگیز می گیرد به نحوی که در صدر اخبار مطبوعاتی می نشیند. یا رئیس جمهوری که مطلبی فتنه انگیز در توییتر به اشتراک می گذارد. خواه از این مسئله آگاه باشیم یا خیر، نمونه هایی این چنین به علاوه آنچه افراد مورد اعتمادمان درباره مدیران می گویند، بر باورهای ما درمورد خوبی یا بدی یک مدیر تأثیر می گذارد و دیگر نیازی به ذکر عقاید کلی ما در باب مدیریت نیست.
اما دیگر رفتارهای مدیران کمتر دیده می شود و بحث کمتری درمورد آن می شود یا حتی بحثی درمورد آن نمی شود، با این حال به همان اندازه دیگر رفتارها تأثیرگذار است. به عبارت دیگر، چنین شیوه های مدیریتی آرام و بی سر و صدا بیش از آنچه تصور کنید اهمیت دارد. در ادامه به توصیف این شیوه و دلیل اهمیت آن می پردازیم.
استراتژی تنها بخشی از بازی است.
اداره موفقیت آمیز یک سازمان هم به استراتژی و هم به کارهای اجرایی وابسته است. بی شک سخنرانی های مدیران در جمع اهمیت بسزایی دارد. این سخنرانی ها بیانگر جهت گیری استراتژیکی هستند که مدیر دنبال می کند. بدون چشم اندازی روشن اعضای تیم نمی توانند در کنار هم به درستی کار کنند تا بدان چشم انداز دست یابند. این مسئله به اندازه کافی روشن است.
مطلب مرتبط: آشنایی با شیوه های مختلف مدیریت
اما آنچه کمتر به چشم می آید طیف وسیعی از رفتارهای مدیران است که در خارج از توجه همگان انجام می دهند، این رفتارها نیز تأثیر شگرفی بر موفقیت یک سازمان دارد. این مسئله چند هفته پیش وقتی در دانشگاه با یکی از مدیران ارشد آن در جلسه ای نشسته بودم به ذهنم خطور کرد. در این جلسه درمورد پروژه ای صحبت می شد که هدف آن تعیین مشکلات و مسائلی بود که احتمال می رود دانشگاه در آینده با آن مواجه شود.
معمولا در جلسات این چنینی بقیه اعضای گروه طرح پیشنهادی را بدون بررسی دقیق تصدیق و تأیید می کنند و مسائل پیش می رود حتی اگر افرادی در جلسه باشند که شک و شبهه ای ناگفته داشته باشند. در این مورد، پروژه پیشنهاد شده اساسا بر مسائلی تمرکز و تأکید داشت که به خوبی شناخته شده بودند. همین که ارائه طرح به پایان رسید، مدیر حرفی زد که موجب شگفتی من شد، وی گفت می توانیم کار بهتری انجام دهیم و سپس طرحی کلی تعیین کرد تا در تشخیص مشکلات جدید و فراتر از مشکلات شناخته شده دقیق تر و هوشیارانه تر عمل کنند.
رفتار مدیر مرا متعجب ساخت. به چالش کشیدن کاری که دیگری انجام داده است می تواند یک موقعیت میان فردی تزویرآمیز و مکارانه را به دنبال داشته باشد. این مسئله درمورد بسیاری از موضوعات اجرایی درون سازمان ها صدق می کند- موضوعاتی که در صدر آن یک استراتژی قرار گرفته است. گرچه طرح پیشنهادی بسیار معمولی بود، اما از روی بی دقتی و مسامحه کاری ترسیم نشده بود. خیلی راحت می شد با آن موافقت کرد تا وجهه شخص ارائه کننده حفظ شود. زحمت بیشتری برای افراد ایجاد نشود. اما در این صورت از بعد استراتژیک، سازمان در وضعیت بدتری قرار می گرفت و برای مسائلی که در آینده پدیدار می شد آمادگی کمتری داشت.
اگرچه ممکن است عادی به نظر برسد، متصل کردن این نقاط ارتباطی میان حد وسط استراتژی و عملکرد و سپس جلب توجه دیگران به آن گام مهمی بود که این مدیر برداشت. مدیران فرصت های بسیاری دارند تا اطمینان حاصل کنند تیم شان کاری با کیفیت به انجام می رساند، کاری که سازمان ایشان را برای آینده مهیا می سازد. اما بسیاری از این فرصت ها به آسانی از دست می روند؛ یک دلیل این است که چنین شیوه ای مدیریت ذره بینی به نظر می آید. به هرحال در چنین لحظات آرام و دور از حضور جمع است که استانداردهای مهم پایه ریزی می شود و کارهای سازمان به اهداف موجود در افق سازمان پیوند می خورد.
مدیریت کردن بدون جلب توجه نیاز به تمرین دارد.
زمانی که به خاطر نقصان های بارز با پروژه ای مخالفت می شود، فرصت بهتری برای رسیدن به موفقیت در اختیار افراد قرار می گیرد و زمانی که می فهمند باید بهترین بازی خود را رو کنند، برای به انجام رساندن کار غالبا از کمترین حد ممکن فراتر می روند. حتما لازم نیست یک نطق مهیج باشد یا در جلسه ای همگانی با سخنانش به افراد قوت قلب دهد تا افراد را تشویق کند بهتر کارها را به انجام برسانند.
در اینجا دست کم دو نکته برای مدیرانی وجود دارد که قصد دارند تأثیرشان را در موقعیت های دور از جمع همگانی به حداکثر برسانند. نخست، برای تمرین مهارت های مدیریت آرام وقت بگذارید. احتمالا آنقدر فرصت نصیب تان نمی شود که برخیزید و در مقابل جمعی قرار بگیرید و آرا و نظرات تان را با ایشان در میان بگذارید. اما بی شک فرصت هایی پیش خواهد آمد تا کارهای با کیفیتی انجام دهید و از دیگران نیز بخواهید با همان کیفیت کار کنند. پیشنهادات سازنده ارائه کنید (در ارائه پیشنهاد همیشه هوش هیجانی را مدنظر داشته باشید) تا به کاری که در حال انجام است کیفیت بیشتری بدهید. به ویژه اگر تازه کار هستید و هنوز رتبه بالا یا نقشی مدیریتی ندارید، با جدیت همکاری کنید تا کار بهتر انجام شود.
مطلب مرتبط:بررسی شیوه های مدیریت کارمندان براساس تحقیقات هاروارد بیزینس
دوم، به مدیریت آرامی که در اطراف شما جریان دارد توجه داشته باشید، به ویژه از جانب کسانی که در رأس امور نیستند. اطمینان یابید که این افراد به خاطر تلاش های مدیریتی شان شناخته شده باشند. از طرف دیگر، به افرادی توجه کنید که در مقابل جمع مدعی هستند، اما در پشت صحنه چندان همکاری نمی کنند. این افراد شاید شبیه رهبران به نظر برسند، اما نمی توانند بهترین ویژگی های افراد اطراف شان را آشکار کنند. بی شک چنین افرادی را می شناسید.