یک واقعیت صریح از حیات در هر سازمانی این است که یک نفر باید شما را برای موفقیت انتخاب کند.
کاش می توانستم باور شما را بپذیرم که سختکوشی و تعهد دو عنصر ضروری موفقیت است، اما نمی توانم. سختکوشی و تعهد بی شک عناصر مهمی هستند، اما ممکن نیست سیاست را از دستورالعمل موفقیت حذف کنید و به نتایج خوب برسید.
انسان ها موجودات سیاست گرایی هستند و هرکجا گروهی گرد هم می آید، یک محیط سیاسی پدیدار می شود که تعیین می کند چه کسی مسئول گروه باشد، چه کسی در مورد تصمیمات کلیدی رأی دهد و چه کارهایی باید انجام شود. یک شخص یا یک گروه قدرت تصمیم گیری مسائل مهم را در دست می گیرد تا بر شما و پیشبرد کارهای تان نظارت داشته باشد.
نادیده گرفتن این حقیقت، حماقت است. در ادامه یک نمونه کاملا واقعی را برایتان نقل می کنم (نام افراد را تغییر داده ایم تا هویت شان افشا نشود).
نمونه موردی از بن و رئیس وی که قربانی بازی تاج و تخت شدند:
بن مسئول توسعه محصول در یک شرکت نسبتا بزرگ بود که محصولات صنعتی تولید می کرد. وی توانسته بود سابقه خوبی در طراحی و ابداع محصولات کسب کند. او قادر بود به خوبی مشتریان را در محیط تحت نظر بگیرد و استعداد خوبی در طراحی محصولاتی داشت که مشکلات را حل می کرد و بار زحمت را سبک می کرد.
بن آرزوهای بزرگی در سر داشت. باور داشت اگر در نقش های مدیریتی منصوب می شد و می توانست تیمی از توسعه دهندگان محصول را هدایت می کرد می توانست کارهای بزرگ تری برای شرکتش انجام دهد. بن سعی کرده بود نظر رئیسش را به این ارتقا جلب کند و رئیس وی در جلسات مدیریتی مدام از بن حمایت کرده بود. متأسفانه دو چرخه ارتقا آمد و رفت، اما بن هیچ ارتقایی دریافت نکرد. بن و رئیسش هردو ناراحت و ناامید شده بودند.
حال کمی از پیشینه بن بگویم.
گرچه همه توانایی های بن را به عنوان توسعه دهنده محصول قبول داشتند، اما از جنبه اجتماعی بن چندان خوب عمل نمی کرد. او در برقراری ارتباط بی دست و پا بود و رفتار و کردارش به گونه ای بود که تصور می شد دیرجوش و کناره گیر است.
متأسفانه این تصور واقعیت داشت و برخلاف موفقیت های بن و حمایت های رئیس وی، به خواسته مدیر اجرایی فرد دیگری مسئولیت هدایت فعالیت های مربوط به توسعه محصول را برعهده گرفت.
این مدیر، رقیب رئیس بن بود و هربار که ایده ارتقای بن عنوان می شد می گفت «قبول دارم بن در کار خودش عالی است، اما همه ما او را در کارهای گروهی دیده ایم. آیا کسی هست که باور داشته باشد بن برای نقش رهبری آمادگی دارد؟» این حمله تهاجمی-منفعلانه هر بار بحث را از موضوع خارج و پیش بینی بن را خراب می کرد.
در این شرایط، بن و رئیس وی هر دو قربانی پویایی سیاسی در مدیریت ارشد این شرکت می شدند. اگر چه رئیس بن از او حمایت می کرد، اما نتوانسته بود به بن کمک کند تا بر مشکلات ارتباطی و اجتماعی خود فایق آید. همچنین وی نتوانسته بود استراتژی مناسبی به کار ببندد تا رقیبش را از دور بیرون کند یا تهاجمات او را خنثی سازد.
تغییر در استراتژی بن و رئیس وی را پیروز میدان می کند:
در نهایت رئیس بن متوجه مشکلات در جریان می شود و برای حل آن دست به کار می شود. وی یک سرپرست استخدام می کند تا در یک دوره شش ماهه با بن همکاری و کمک کند تا مهارت های بینافردی و ارتباطی بن بهبود یابد. همچنین با اعمال قدرت در تیم مدیریت ارشد نقشی برای بن فراهم می کند تا بن زمان رویارویی بیشتری با مسائل حوزه توسعه محصولات داشته باشد.
ترکیب این دو راهکار، هدایت بن و رویارویی او با مشکلات، تاکتیک رقیب را خنثی می کند.
بن به جایگاهی که لیاقتش را داشت و برای آن زحمت کشیده بود ارتقا پیدا کرد و امروز تیم بن با سابقه طولانی در موفقیت های کسب شده در حوزه توسعه محصولات به خوبی شناخته شده است. رئیس بن نیز به منصب معاون اول مدیرعامل ارتقا یافت.
6 نکته ارزشمند درمورد سیاست های محیط کاری:
1- لازم نیست تقلب کنید و ناجوانمردانه بازی کنید، اما مجبورید بازی کنید. بهترین شیوه برای کسب قدرت این است که به دیگران کمک کنید تا به اهداف شان دست یابند. معامله به مثل نیروی قدرتمندی است. باور می کنند که به خاطر حمایت شان مدیون شما هستند.
2- همیشه کسی هست که آنچه را متعلق به شماست بخواهد یا با کار شما مخالف باشد. اگر چه نیت خیر شما واقعا خیر است، اگر در بازی از پویایی سیاسی غافل شوید، حماقت کرده اید.
3- سعی کنید پیش زمینه سیاسی را بشناسید. خوب است که بدانید قدرت در دست کیست تا در رسیدن به موفقیت یاری بخواهید. همچنین می ارزد که با این اشخاص ارتباط مثبت برقرار کنید.
4- باید ببخشید تا دریافت کنید. قدرت بخشیدن – یا کمک کردن به دیگران در ایجاد قدرت- شیوه مؤثری برای افزایش قدرت خودتان است.
5- اعضای تیم امروز، شرکای فردا هستند. گرچه همیشه انتقال کارمندی ارزشمند به فعالیتی دیگر کمی ناراحت کننده است، اما از طرفی شما دستیار ارزشمندی در بخش دیگری از سازمان دارید. کارگزاران قدرت دستیاران شان را در سرتاسر سازمان می گسترانند.
6- سون تزو حق داشت که می گفت: دوستانت را نزدیک نگه دار و دشمنانت را نزدیک تر. ترجیح می دهم با رقبایم دست و پنجه نرم کنم تا اینکه سعی کنم جایگاه شان و اهداف شان را بشناسم تا بتوانم زمینه مشترکی پیدا کنم. گرچه شاید پیدا کردن زمینه مشترک ممکن نباشد، دست کم می فهمم چه چیزهایی ایشان را تحریک می کند.
حرف آخر:
خیلی از افراد از مسائل مربوط به سیاست و قدرت در محیط کار کناره گیری می کنند. «من نمی خواهم وارد بازی شوم» جمله ای است که زیاد می شنویم. من از شما نمی خواهم ناجوانمردانه بازی کنید و دست به تقلب بزنید، اما تشویق تان می کنم تا واقعیت های ارتباطات انسانی در گروه ها و بازی را مورد توجه قرار دهید. اگر نتوانید نشانه های سیاسی در سازمان تان را درک کنید مطمئن باشید که شکست خواهید خورد.