بازاریابی برند به واسطه ارتباط حسی با مصرف کنندگان، ارزشی فراتر از ویژگی های یک محصول ایجاد می کند و باعث می شود داستان برند به مزیتی رقابتی تبدیل شود.
به گزارش زومیت، آنچه اپل را به برترین برند جهان با ارزش ۱۷۰ میلیارد دلار و ارزش بازار ۸۱۴ میلیارد دلار تبدیل کرد، صحبت در مورد قدرت پردازش یا تعداد پیکسل های کامپیوترهای این شرکت نبود، بلکه این شرکت روی یک تمایل همگانی برای ابراز فردیت دست گذاشت. تبلیغات اپل از ویدئوی «۱۹۸۴» گرفته تا آهنگ Drake Vs. Bench Press، همه همین احساس را تداعی می کنند.
کوکاکولا، پنجمین برند ارزشمند جهان با ۵۶ میلیارد دلار و ارزش بازار ۱۹۷ میلیارد دلار، هرگز در تبلیغاتش در مورد مواد تشکیل دهنده نوشابه ها صحبت نمی کند؛ حتی به این موضوع که نوشیدنی ها چه طعمی دارند هم اشاره نمی کند. کمپین های بازاریابی کوکاکولا همیشه به «لذت دورهم جمع شدن» می پردازد، شعاری که از سال ۱۹۷۱ با ویدئوی «می خواهم همه دنیا را به کوکا دعوت کنم» شروع شد.
بازاریابی برند اگر به شیوه درستی اجرا شود، می تواند ارزشی پایدار خلق کند. اما زمان مناسب برای این کار چه وقتی است و چگونه باید به آن پرداخت؟
تبلیغات تجاری باید مخاطب را به انجام کاری تشویق کنند. این امر معمولا با انتقال یک پیام از طریق ایمیل، یا آگهی دیجیتال صورت می گیرد و برخی از ویژگی های محصول را به تصویر می کشد.
حالا برندها به جای آنکه توضیح دهند یک محصول را چطور تولید می کنند، سعی می کنند یک ارتباط حسی هدفمند با مشتریان برقرار کنند ولی چرا شرکتی باید سرمایه گذاری روی بازاریابی برند را در استراتژی کلی خود لحاظ کند و چه زمانی برای این کار مناسب تر است؟
جذب مخاطبان جدید
هر شرکتی، با هر محدوده توزیع، در ابتدای کار خود به واسطه خلاقیت و نوآوری محصولش، سطحی از مخاطبان را جذب می کند. اما بعد از مدتی شور و اشتیاق استقبال از محصول جدید فرو می نشیند. پس شرکت باید راهی بیابد که دسترسی خود را به مخاطبان بیشتر امکان پذیر کند.
شما می توانید در کوتاه مدت روی مشتریان هدف تمرکز کنید، اما برای اینکه جمعیت زیادی را هوادار خود سازید، باید برای هویت برندتان اعتبار کسب کنید.
مدل بازاریابی شما دیگر مقیاس پذیر نیست
اگر اهداف بلندپروازانه ای برای رشد سریع کسب وکار خود دارید اما بازده بازاریابی معاملاتی شما کاهش یافته است (یعنی شما مجبورید برای جذب هر مشتری جدید پول بیشتری بپردازید)؛ احتمالا زمان آن فرا رسیده است که برند خود را برای مشتریان جذاب تر کنید و هواداران بالقوه خود را افزایش دهید.
محصول تان بازار خوبی دارد اما برندتان ناشناخته است
شاید تعجب آور باشد ولی ممکن است شرکت شما ۹۰ درصد بازار یک محصول را در اختیار داشته باشد و هم زمان عده کمی برندتان را بشناسند. بهتر است یک تست بازار روی مخاطبان موردنظرتان انجام دهید تا متوجه شوید مردم برند شما را تا چه حد نسبت به یک شرکت شناخته شده در این صنعت، می شناسند. شاید زمان آن رسیده است که روی معرفی برندتان سرمایه گذاری کنید.
خط تولید خود را توسعه داده اید
وقتی فقط یک محصول را عرضه می کنید، تنها یک پیام را به مخاطبان تان ارسال می کنید: اینکه چرا مشتری باید به این محصول توجه کند و این خدمات چگونه زندگی او را بهتر می کند.
اما هنگامی که محصولات دیگری را به بازار اولیه می افزایید، تشخیص این پیام کمی سخت تر می شود. در این زمان شما باید داستان خود را ارتقا دهید و در مورد موضوع مشترکی صحبت کنید که همه این محصولات را زیر یک چتر جمع می کند؛ یعنی همان حس هدف سازمان.
بازار صنعت شما بازیگران زیادی دارد
اگر تعداد رقبای شما در بازار بیش از انگشتان دست است، احتمالا برای تمایز بخشیدن به محصول تان در این بازار با مشکل مواجه خواهید شد. در چنین شرایطی تبلیغ برای ویژگی های محصول، صدای برند شما را به گوش مردم نمی رساند. ضمن اینکه آخرین چیزی که در چنین بازاری نیاز دارید این است که روی قیمت محصول با دیگران به رقابت بپردازید. پس راه حل نجات بخش شما چیست؟
یک داستان برند منحصربه فرد برای مشتریان تان تعریف کنید که براساس مجموعه ای از ارزش های مشترک محصولات تان، ارتباط حسی خوبی با مخاطبان برقرار کند.