مدیران محور اصلی سازمان ها هستند به طوری که ظریف ترین تصمیمات و رفتار آنها می تواند نقش موثری در موفقیت یا شکست سازمان داشته باشد. در این جا به چند ویژگی مدیران که باعث سقوط یک سازمان می شود اشاره می کنیم:
1- تعویق کارها به بعد یا داشتن کارهای عقب افتاده:
افرادی که کارهای خود را به تعویق می اندازند همیشه با این استرس همراه هستند که برای کارهای شان وقت کم دارند.
وقتی کار عقب مانده دارید استرس و آشفتگی شما تشدید و باعث می شود فرصت های ارتباطی، مالی، تأثیر بر دیگران و فرصت ابراز خودتان را از دست بدهید و نتوانید از توانایی های تان به خوبی استفاده کنید؛ حتی نمی توانید اعتماد دیگران را جلب کنید زیرا اعتماد به نفس شما را از بین برد و احساس اطمینان به خودتان را از دست می دهید، مدیریت و بررسی امور از دست تان خارج می شود و در افسوس کارهایی که انجام نداده اید هستید، بنابراین خودتان را سرزنش می کنید و در تصمیم گیری ها دچار تردید می شوید.
علت اینکه کارهای تان عقب می افتد به دو عامل بستگی دارد:
الف. عدم برنامه ریزی:
وقتی در کارها برنامه ریزی دقیق نداشته باشید و برای آن استراتژی نریزید، کارها از آنچه هست سخت تر به نظر می رسد، انجام امور از دست تان خارج می شود و این موضوع به خودی خود ایجاد استرس می کند زیرا تمام برنامه های خود را در ذهن تان نگه داشته اید و دچار سردرگمی می شوید و زمان بدون اینکه متوجه شوید می گذرد.
علاوه بر این، نتایج کار برای تان مبهم است و هیچ پیش بینی نسبت به کارها و روندی که پیش روی تان است ندارید. بنابراین باز هم استرس شما تشدید می شود و ممکن است این استرس از شما به کارمندان تان نیز منتقل شود که این مسئله با پیامدهایی همراه است.
از جمله پیامدهای اهمال کاری مدیران در کارها این است که به مرور زمان فرهنگ عقب ماندن کارها در سیستم ایجاد و باعث می شود مجبور باشید مرتب کارهای کارمندان را به آنها یادآوری کنید که این امر موجب اضطراب بیشتر کارکنان و از بین رفتن انگیزه در آنها خواهد شد. بنابراین هنگامی که مدیر در شرکت حضور داشته باشد، کارها انجام می شود اما وقتی مدیر در محل کار حضور نداشته باشد هیچ کاری انجام نمی شود. در نتیجه اعتماد به نفس در افراد از بین می رود. عدم برنامه ریزی، خود به تنهایی می تواند عامل سقوط یک سازمان و شرکت باشد.
عده ای از مدیران در توضیح علت اهمال کاری شان می گویند برنامه ریزی می کنیم ولی باز هم نمی توانیم آن را اجرا کنیم. ممکن است دلیل این مشکل این باشد که این دسته از مدیران اصول برنامه ریزی را چندان جدی نمی گیرند و آن را رعایت نمی کنند. همچنین ترس های دیگری نیز موجب بروز این مسئله می شود که در ادامه توضیح داده می شود.
ب . ترس ها:
یکی دیگر از دلایل عقب افتادن کارها توسط مدیران ترس های آنهاست. ترس از اینکه نتوانند کار را به خوبی انجام دهند یا شکست بخورند، همچنین ترس از جواب رد شنیدن و ترس های دیگری که مانع حرکت آنها می شود.
تا زمانی که این ترس ها وجود دارند حتی اگر مدیران برنامه ریزی هم داشته باشند بازهم باید با کارهای عقب مانده دست و پنجه نرم کنند. ترس ها نه تنها باعث می شود تا کارها به تعویق بیفتد بلکه خود به تنهایی عامل پایین آورنده اعتماد به نفس است و شما را در انجام امور ناتوان می کند و باعث می شود نتوانید درخواست تان را به راحتی و جرات مندانه بیان کنید، بنابراین در ارتباطات و برخورد با کارمندان و افراد دیگر دچار مشکل می شوید.
2-وارد بحث وجزییات شدن با کارمندان:
عده ای از مدیران سعی دارند در مقابل شکایات و اظهار نظر کارمندان حرف خود را اثبات کنند و با آنها وارد بحث می شوند.
میل به اثبات خود باعث عدم قاطعیت مدیر می شود و کارمندان دیگر به حرف مدیرعمل نخواهند کرد، بنابراین کارمندان همیشه شاکی هستند یا نقش یک قربانی را بازی می کنند. وارد جزییات شدن نه تنها مسئله را حل نمی کند، بلکه موضوع را پیچیده تر و سوء تفاهم ها را بیشتر می کند.
گاهی دیده می شود که برخی مدیران، خود را وارد جزییات دیگری مانند نظافت میزها، ارتباطات خارج از کار کارمندان و زمان استراحت کارمندان می کنند.
وارد شدن به این جزییات باعث می شود کارمندان احساس کنند همیشه در حال اشتباه هستند و مورد مآخذه و بازخواست قرار می گیرند که این عامل خود موجب استرس کارمندان شده و باعث می شود کارمندان زمانی که مدیر در شرکت حضور دارد کار کنند و زمانی که مدیر حضور ندارد از کار فرار و وارد حاشیه شوند. به این منظور بهتر است به جای دخالت مستقیم مدیران در این امور، مدیران قوانینی وضع کرده و چارچوب اجرایی برای آن در نظر بگیرند.
از طرفی نیز برخی از مدیران اظهار می کنند تا زور بالای سر کارمندان نباشد کارمندان کار نخواهند کرد درحالی که این فشار نیز می تواند عامل فرار کارمند از کار باشد.
در واقع یک مدیر با تک تک رفتارهای خود یک تصویر و باور از خود در ذهن کارمندان ایجاد می کند و کوچک ترین رفتارهای حساب نشده تأثیر بزرگی در کارمندان و در نتیجه موفقیت و شکست شرکت می گذارد. به طوری که ممکن است تنها یک عامل باعث سقوط شرکت شود یا تغییر یک عامل مخرب، شرکت و سازمان را به موفقیت نزدیک تر کند و بسیاری از عوامل و موانع را از بین ببرد.
پژوهشگر حوزه کسب و کار، بازاریابی و تبلیغات