مفهوم استراتژی از جدیدترین مفاهیم کسب و کار است، به طوری که گذشته آن در کسب و کار پیشینه ای در حدود نیم قرن دارد. مزیت رقابتی نخستین بار توسط وارن بافت مطرح شد و در دهه80 توسط مایکل پورتر به صورت علمی به آن پرداخته شد.
در حقیقت وظیفه و ماموریت بزرگ دانش راهبرد، خلق یا توسعه مزیت رقابتی است به طوری که پس از مطرح شدن آن در بیشتر مباحث، نتیجه راهبرد موفق، مزیت رقابتی و به صورت معتبرتر، مزیت رقابتی پایدار برشمرده شده است.
مزیت رقابتی باعث ایجاد جایگاهی برتر نسبت به رقبا می شود که باعث می شود سازمان در نتیجه وجود آن، ارزش بیشتری ایجاد کند. مزیت رقابتی وابسته به توانمندی های هسته ای و قابلیت های پویایی است که براساس منابع منعطف ایجاد می شود و تأکید در آن دستیابی به وضعیت نسبتا پایدار است.
نکته مهم در مزیت رقابتی این است که حداکثر حفاظت از آن صورت گیرد به طوری که کپی برداری و ایجاد مجدد آن حتی المقدور غیر ممکن باشد. این مهم باعث شده ایجاد آن پیوسته رو به پیچیدگی حرکت کند.
سوالاتی که در اینجا و با توجه به شرایط محیط کسب وکار ما مطرح می شود عبارتند از:
- جایگاه مزیت رقابتی در سازمان های ما کجاست؟ -آیا سازمان های ما در عمل و با اراده کامل به دنبال ایجاد مزیت رقابتی بوده و هستند؟
-و اینکه چقدر امکان ایجاد آن بدون حمایت دولتی ممکن است.
به طور کلی این شرکت است که در بازار حضور مستقل دارد و براساس حضور خود و رقابت با رقبای نزدیک منحنی تجربه را طی کرده و به سطوح بالای اثربخشی و کارایی دست می یابد. با تأثیر گذاری هرچه بیشتر دولت در محیط اقتصادی، خلق مزیت نیز تا حدودی تحت تأثیر سیاست گذاری ها قرار می گیرد، هر چند همچنان خالق اصلی مزیت، سازمان است اما مکانیسم هایی ایجاد می شود که دولت می تواند با سیاست ها و خط مشی های مؤثر ایجاد مزیت رقابتی حمایت شده را رقم بزند.
در اینجا وظیفه دولت آن است که استعدادهای بالقوه موجود در صنایع، وجود رقابت های سازنده در صنعت و امکان جهانی سازی صنایع گوناگون را بررسی کند و با انتخاب صحیح صنایع مستعد رشد و صنایعی که قابلیت ایجاد مزیت رقابتی در فرامرزها را دارند اتخاذ کرده و با سیاست های حمایتی درست به عنوان کاتالیزوری در ایجاد مزیت رقابتی عمل کند.
این نوع از نگاه به تخصیص منابع حمایتی به صنایع مستعد در یک سرزمین اشاره دارد که برخلاف تقسیم منابع در بین تمام صنایع است. به این معنی که دولت با توجه به محدود بودن منابع تنها به حمایت از صنایعی می پردازد که امکان و قابلیت کسب جایگاه رقابتی در عرصه بین المللی را داشته باشند. بر این اساس از سیاست گذاری ها به عنوان اهرمی در جهت ایجاد صنایع زبده بهره گرفته می شود.
با توجه به اینکه بقا در عرصه کسب و کار بدون توجه به اهمیت مزیت رقابتی اساساً پایدار نخواهد بود، توجه به عمق این حوزه می تواند تأثیری کلیدی بر حفظ حضور و رشد شرکت ها داشته باشد و البته بخش بزرگی از کسب قابلیت ها در بازار داخلی و جایی که رقابت شرایط سهل تری را داراست امکان پذیر است.
به بیان دیگر می توان گفت توجه به مزیت رقابتی در سطح مدیران سازمانی و در سطح سیاست گذاران عمومی می تواند باعث تغییرات عمده در نگاه راهبردی به آینده صنایع در کشور شود.
ارتباط با نویسنده: info@jabarian.net
دکترای مدیریت استراتژیک