جک ما، بنیانگذار شرکت علی بابا که اخیرا به عنوان ثروتمند ترین مرد چین شناخته شده است ویژگی های زیادی دارد که او را در میان اقلیت ثروتمندان چین متمایز می کند؛ ویژگی هایی مانند تربیت سخت و متواضعانه اش و نداشتن هیچ گونه ارتباط سیاسی از آغاز کارش. همچنین او برخلاف سایر بنیانگذاران شرکت های موفق فناوری در چین، هیچ سابقه و تجربه ای در دنیای تکنولوژی نداشته است.
او مانند اکثر میلیونر های خودساخته در خانواده ای فقیر به دنیا آمد
او در 15 اکتبر 1964 در هانگژو که در جنوب شرقی چین واقع شده است به دنیا آمد. او و خواهر و برادرش در زمانی که چین کمونیستی هر روز از غرب بیشتر فاصله می گرفت، بزرگ شدند و خانواد ه اش در زمان کودکی او سرمایه چندانی نداشتند.
او زبان انگلیسی را به واسطه راهنمایی توریست ها آموخته است
پس از بازدید نیکسون از هانگژو در سال 1972 زادگاه جک تبدیل به شهر توریستی معروفی شد. جک در 12 سالگی اشتیاق شدیدی برای یاد گیری زبان انگلیسی داشت. او توریست ها را در شهر می گرداند و از طریق صحبت با آنها زبان انگلیسی را فرا گرفت.
چرا او نام علی بابا را انتخاب کرد
او همیشه قصد داشت کمپانی اش را تبدیل به برندی جهانی کند و به همین خاطر اسمی جهانی را مد نظر داشت. علی بابا به آسانی تلفظ می شود و همه مردم دنیا فرمان علی بابا برای باز کردن در گنج های پنهان در هزار و یک شب را به یاد دارند. یکی از لحظات کلیدی در زندگی ما آشنایی و دوستی او با نوجوان استرالیایی، دیوید مورلی و پدرش کن مورلی است. آنها به او زبان انگلیسی را آموختند و حتی برای او آپارتمانی خریدند. حتی اسم جک نیز ثمره این دوستی است چون دوستان استرالیایی اش نمی توانستند اسم اصلی او را تلفظ کنند.
سفری که زندگی اش را دگرگون کرد
او در سال 1985 یک ماه را در استرالیا گذراند؛ سفری که او از آن به عنوان تجربه ای که زندگی اش را تغییر داد یاد می کند. او در یکی از مصاحبه هایش درباره این سفر گفته: در مدرسه به من آموخته بودند چین ثروتمند ترین و شاد ترین کشور دنیاست، اما وقتی به استرالیا آمدم با خودم گفتم آه خدای من همه چیز با آن حرف هایی که به من آموخته اند تفاوت دارد. از آن لحظه شروع به متفاوت فکر کردن کردم.
او هیچ اطلاعی درباره تکنولوژی ندارد
او می تواند کامپیوتر را روشن کند و ایمیل ارسال کند و در اینترنت بگردد اما بیشتر از این حد را بلد نیست. در مصاحبه ای که با چارلی رز داشت، گفت که در دانشکده دروس خاصی را آموخته است ولی هیچ چیز درباره تکنولوژی نمی داند. تنها استفاده ای که می توانم از کامپیوترم بکنم، دریافت و ارسال ایمیل و گشتن در اینترنت است.
او در 31 سالگی برای نخستین بار از اینترنت استفاده کرد
برهه کلیدی دیگر در زندگی جک، سفرش به سایتل در سال 1995 بود. او در این سفر برای نخستین بار استفاده از اینترنت را تجربه کرد. در آن موقع او فهمید کاری که باید در آینده انجام بدهد، مربوط به اینترنت خواهد بود.
او دو بار در امتحان ورودی دانشکده رد شد. جک که هیچ سرمایه یا ارتباطی نداشت تنها از طریق تحصیل می توانست از بقیه پیش بیفتد. پس از اتمام دبیرستان برای پذیرش از دانشگاه اقدام کرد اما دو بار رد شد. جک که نتوانست وارد دانشگاه های معتبر شود، مجبور شد به تحصیل در یکی از بد ترین دانشگاه های چین-دانشگاه تربیت معلم هانگژو- اکتفا کند.
او در 2ساعت 60 هزار دلار را که سرمایه اولیه علی بابا بود جمع کرد
جک می گوید: «در سال 1999، 18 نفر را در آپارتمانم جمع کردم و دو ساعت برای آنها درباره دیدگاهم صحبت کردم. همه پول های شان را روی میز گذاشتند و این 60هزار دلار نطفه اولیه سرمایه علی بابا بود.»
نخستین حقوق او تنها 12 دلار در ماه بود
نخستین تجربه کاری او در تدریس زبان انگلیسی بود. او در معلمی استعدادی ذاتی داشت و به شغلش عشق می ورزید. هرچند درآمد او از تدریس در دانشگاهی محلی تنها 12 دلار در ماه بود.
جک فلسفه ای متفاوت درباره رقابت دارد
یکی از جنبه های منحصر به فرد فلسفه تجارت جک ما، نگاه دوستانه او به مقوله رقابت است. جک رقبایش را به چشم دشمن نگاه نمی کند بلکه آنها را دوستانی می بیند که می تواند از آنها بیاموزد و این دوستان او را به چالش می کشند تا تمام توانایی هایش را نشان دهد.
او عاشق زندگی است و کار کردن را اصلی ترین فعالیت انسان نمی داندو می گوید: «همیشه به خودم می گویم ما برای لذت بردن به دنیا آمده ایم نه برای کار کردن.» ما به دنیا آمده ایم تا شرایط را برای یکدیگر بهتر کنیم نه آنکه تمام وقت کار کنیم. اگر تمام زندگی تان را همیشه صرف کار کردن کنید، مطمئنا پشیمان خواهید شد.