از نگاه دیگر

برای توسعه برنامه‌های آبرسانی، آقای جلال شاه‌آبادی از خویشاوندان خود را هم دعوت به کار کردم و توانستیم با همان دستگاه‌های حفاری و پمپ‌های موجود در موسسه آبیار کشور، پیشنهادهای زیادی را بپذیریم. با ورود پمپ‌ها و لوله‌هایی که به کمپانی جانستون پمپ سفارش داده بودیم، سرعت کار بیشتر شد و توانستیم ظرف مدتی نسبتا کوتاه تعداد بسیار زیادی چاه در تهران و سایر نقاط کشور حفر کنیم.

خلیلی به روایت آقای جلال شاه‌آبادی
(توضیح آنکه آقای جلال شاه‌آبادی و کارگرانی که با او کار می‌کردند به زبان فرزندان خلیلی به وی «آقاجان» می‌گفتند) خیلی درس‌ها از او آموختم. یاد گرفتم چگونه عصبانی نشوم، چگونه بردبار باشم، چگونه با مردم رفتار کنم، چگونه با مشکلات مواجه شوم و دست و پای خود را گم نکنم.

ورد زبانش این بود که: مشکلی نیست که آسان نشود / مرد باید که هراسان نشود. همیشه برای مشورت وقت داشت و گوش‌شنوا و برای حل هر مشکلی که به او مراجعه می‌کردم، با تأنی و صرف وقت، راهی برای آن پیدا می‌کرد و اینجا بود که هرگز و در هیچ مورد مشکلی لاینحل نمی‌ماند و من هم به این ترتیب همیشه مورد تشویق و تقدیر کارفرما قرار
می‌گرفتم.
جرأتی که ایشان به من می‌داد موفقیت‌های خوبی را در پی داشت. با کارگرها بسیار مهربان بود و اجازه می‌داد مشکلاتشان را با او درمیان بگذارند و تا آنجا که می‌توانست از حل آنها کوتاهی نمی‌کرد.
کمپانی جانستون پمپ امریکا به شرکت الکساندز ‌گیپز سفارش ماشین‌آلات اتوماتیک داده بود تا با کمک آنها لوله‌کشی شهر شیراز را انجام دهند.

برای موسسه آبیار کشور نامه‌ای آمد که آیا این موسسه متخصصی برای کار با این دستگاه دارد یا نه؟ آقاجان فورا مرا مأمور رفتن به شیراز کرد و قرار بر این شد که شرکت الکساندز گیپز روزی 1000 تومان برای انجام کارهایشان به من بپردازند که البته این پول در آن زمان مبلغ قابل توجهی بود. برای انجام کار 20 کارگر در اختیار داشتم. ظرف مدت 40 روز کارها انجام شد.
کارها را آزمایش کردند و تحویل گرفتند و با رضایت کامل علاوه بر دستمزدی بسیار خوب، تقدیرنامه‌ای هم به من دادند.

در زمان شهرداری آقای عبدالوهاب اقبال روانه‌ مشهد شدم. در تعداد زیادی چاه حفر‌شده، پمپ‌های قوی نصب کردیم و به درخواست مرحوم حاج‌حسین آقا ملک در چناران خراسان، محلی که بی‌آبی مشکل بزرگی برای آنجا ایجاد کرده بود چاهی حفر شد و به آب بسیار خوبی رسیدیم و پمپ
نصب کردیم.
مردم از خوشحالی گریه می‌کردند و به گونه‌ای در نوشیدن آب زیاده‌روی می‌کردند که ما نگران سلامتی آنها شدیم. مدت 20 روز برای انجام این کار در چناران گذراندیم و با دریافت دستمزد خوب بازگشتیم.

ادامه دارد...