در بسیاری از سازمانهای ایرانی دیده میشود که مشاورانی در کنار مدیران ارشد سازمان مشغول به کار هستند و در حوزههای مختلف مدیریتی به مدیر ارشد آن سازمان مشاوره میدهند اما این مشاورهها و پیشنهادهای مشاوران باب دل مدیر سازمان نیست و در طول یک سال دیده میشود که سازمانی چندین مشاور مختلف را استخدام کرده اما در رویکرد و فعالیتهای اصلی سازمان تغییری حاصل نشده است؛ واقعیت این است که مدیران ایرانی تمایلی به شنیدن انتقاد ندارند و مشاورانی که در راستای تغییر در سازمان پیشنهادهایی میدهند، با مقاومت کارکنان و حتی مدیران سازمان مواجه میشوند؛ چون آنها نگران از دست دادن وضعیت خود هستند و همواره از تغییر گریزانند.
با توجه به این شرایط، امروزه برخی مشاوران از باب مسائل آموزشی وارد سازمان میشوند و با تشکیل جلسات آموزشی برای مدیران میانی و حتی کارکنان در تلاش هستند رابطه خوبی در ابتدا با اعضای سازمان به وجود آورند و سپس این اطمینان را به آنها بدهند که با تغییرات در سازمان جایگاه آنها متزلزل نخواهد شد و این پیشنهادهای مشاوران در راستای بهبود عملکرد سازمان است و تهدیدی را برای آنها به همراه نخواهد داشت. از طرفی باید مشاوران، مدیر ارشد سازمان را قانع کنند که این تغییرات باعث بهبود عملکرد سازمان میشود و از طریق اخذ قراردادی با سازمان بهصورت پروژهای فعالیتهای خود را آغاز کنند.
بهعنوان نمونه میتوان قرارداد را به این صورت تدوین کرد که به ازای رسیدن به یک هدف فروشی، درصدی از مبلغ فروش به مشاور سازمان داده شود و اگر افزایش فروشی برای سازمان به وجود نیامد، مشاور مبلغی را دریافت نکند؛ این موضوع باعث میشود که مدیر سازمانها هزینهای را بابت این موضوع پرداخت نکنند و فقط درصورتیکه سازمان با افزایش فروش همراه بود، مشاوران حقوق را دریافت کنند و همین موضوع هزینه اضافی و زیادی را برای سازمان به همراه نخواهد داشت.