1- جشنواره فیلم فجر با مرغهای هورمونیاش بهجای سیمرغ به پایان رسیدکه هفته گذشته درباره برندش نوشتم. اما آنچه در حین اختتامیه و بعدش رخ داد جالب توجه بود. اساسا برندهای فردی مورد حسادتند و نگاه مردم به آنها فارغ از محبوبیتشان، توأم با احترام و لذت است. برندهای فردی وقتی درسرجایشان هم دیده نشوند بازهم بسته به ارزش ویژه برندشان، لذت بخشند و سایه برندشان آنقدر سنگین است که اگر ضعفی هم باشد قطعا قابل گذشت است. مسئله این است که اصلا گاهی با علم به وجود ضعفی ممکن است صرفا از برندی فردی برای همان سایه و لذت نشستن زیرش استفاده شود که کیف هم دارد.
2- برند جشنواره هورمونی فیلم فجر آنقدر ضعیف عمل کرده که بهعنوان بزرگترین جشن و مراسم ایران، نمیتواند برای خودش پخش تلویزیونی دستوپا کند و این اتفاق هیچ ربطی به پوشش آدمهایش ندارد.
صرفا ضعف برند است چراکه فارغ از پوششهایی که اتفاقا هرسال معقولتر میشود، کارگردانان تلویزیونی استاد استفاده از لانگ شاتند. اما در کنار این عدم پوشش زنده تلویزیونی با این همه شبکه، صرفا رادیو ایران با اجرای فرزاد حسنی بهصورت زنده این رویداد مهم ولی ضعیف را پوشش داد.
3- قصه از همین جا آغاز میشود که فرزاد حسنی که خود را مجری خوبی میپندارد –که به صحت یا عدم صحت پندارش کاری ندارم- بهصورت زنده و سپس در برنامه رادیو جوان نقدهای بهشدت تندی را روانه مهران مدیری میکند. اینها حرف هایش در خلال برنامه زنده است: «ما امشب به او امیدها داشتیم. مدیری بسیار از برندش خرج کرد. مدیری امشب برایم تعجب برانگیزه. خندهام نمیگیرد. وقتی مدیری شعر را بلد نیست، نباید با زند وکیلی آوازخوانی کند. مدیری امشب هیچ کار خاصی انجام نداد و حاضران در مراسم صرفا به خاطر مهران مدیری بودنش از حرفها و کارهایش میخندند. ببخشید که بیرحمانه نقدش میکنم. شوخیهای تکراری و. . .»
و این حرفها را بعدا در برنامه رادیو جوان درباره مدیری زد: «بهعنوان کارشناس این کار میگویم که بدترین اتفاق امسال حضور مهران مدیری در اختتامیه بود. او آنقدر ارزشمند و دردانه است که من دلم نمیآید مدیری را بعد از سالها اینگونه ببینم. اینها را میگویم که استعداد او بیدلیل هدر نرود. از مدیری استفاده نادرست شد، مهران بلد نیست اجرا کند. این همخوانی بد او با زند وکیلی و این اجرا در شأن او نبود و چرا باید مهران مدیری را روی سن سر ببریم تا ناتوانی خودمان را در اجرای یک اختتامیه خوب لاپوشانی کنیم. مهران فوق العاده بیمزه بود. اگر تلویزیون این خودکشیها را برای ستارههای خودش نکند مطمئنا ستارهها هم این خودکشیها را وقتی روی صحنه قرار میگیرند نخواهند کرد».
4- اینکه مدیری مجری نیست درست و برای همین هم حسنی نتوانست حسادتش را کنترل کند. اگر شهیدی فر یا مجری دیگری بد اجرا میکرد اینها را نمیگفت. نکته این است که مدیری برخلاف حسنی برند است و آمد که با برندش اختتامه را وزن دهد. برندش بهشدت قدرتمند و محبوب است و سایه دارد. این است که حتی اگر در مجلس حاضر شود مردم کیف میکنند، چه رسد به اینکه حرف هم بزند. خندههای دائم حضار و تشویقها و کیفِ مدامشان از همین برند بودنش نشأت میگیرد و نه اجرایش.
این است که یک مجری صرفا با حسادتی که پنهان کردنش روی آنتن زنده هم برایش سخت میشود، به یک برند طناز میتازد که این هم خود یکی از روشهای مطرح شدن است که برند بزرگی را به چالش بکشی تا به بهانه اسمش مطرح شوی و بازهم زیر سایه اسمش دیده شوی. خطای استراتژیک حسنی، هم در نوع نقد، هم در زمان نقدش است که اتفاقا حسادت برداشت شده از رفتارش، به تصویری که تاکنون از او در ذهن داشتهایم میآید و این کار را برایش سختتر میکند. مخصوصا آنجا که با خامی گفت اگر جای شهیدیفر بود جواب مدیری را میداد.
5- نکته همین است که اتفاقا مدیری با آن کاراکترش مجری نیست و همه هم مخصوصا تیم انتخابش- میدانند. اما برندی است که نامش و حضورش و جملاتش به وزن برنامه و کیف حضار میافزاید و اتفاقا به خاطر برندش برای این کار انتخاب شد و نه قدرت اجرایش. خودش هم آنقدر آگاه بود که صرفا از برندش خرج کرد و نه اجرا. این است که انتخابش بسیار هوشمندانه بود و وزن اختتامیه برخلاف افتتاحیه خیلی بالا رفت و دقیقا به همین علت شهیدیفر را هم کنارش گذاشتند که اگر لازم شد از اجرا هم استفاده شود. این نکتهای است که شهیدیفر هم هوشمندانه درک کرد و حسنی نه.
6- بنز یک خودروی لاکچری شهری است که تماشایش هم لذت دارد و برای بیابان و آف رود سواری نیست. ولی اگر در بیابان هم بهجای پاترول پشت بنز باشی همانقدر کیف دارد. اتفاقا خیلی بیشتر از پاترول که برای آنجا ساخته شده کیف دارد؛ چون بنز است.