از دیدگاه تبلیغات، کودکان طعمههایی عالی به شمار میروند. آنها زیاد تلویزیون نگاه میکنند، پول توجیبی زیادی خرج میکنند، با مادرهایشان به خرید میروند و برای خرید آخرین تولید خوراکی یا دیگر اقلامی که دوست دارند، آنها را تحت فشار میگذارند. در اروپا به تدریج قوانین منع تبلیغات برای کودکان فراگیر میشود. در یونان، هرگونه تبلیغات تلویزیونی برای اسباببازی از ساعت 7 صبح تا 10شب ممنوع است و اکنون مقامات این کشور در نظر دارند، هرگونه تبلیغات را برای جذب کودکان منع کنند. ایتالیا، لهستان، بلژیک و ایرلند نیز در همین راستا در پی راهکار هستند. سوئد که انجام هر گونه تبلیغات را برای کودکان زیر 12 سال از سال 1991 ممنوع کرده، میخواهد از فرصت خود در مقام ریاستاتحادیه اروپا برای سفت و سخت کردن قوانین این اتحادیه درباره تبلیغات تلویزیونی بهره ببرد.
مخالفان ادعا میکنند که کودکان هنوز تجربه لازم را برای تمییز تبلیغات از برنامهسازی واقعی ندارند. «لارم مارن»، مشاور عالی وزارت فرهنگ و سوئد میگوید: «کودکان توان درک موضوع تبلیغات را ندارند و تبلیغاتچیها نیز از کودکی و ناپختگی آنها سوءاستفاده میکنند.» مارن میگوید: حتی اگر کودکان این قدرت تشخیص را داشته باشند، تبلیغات باعث میشود که آنها والدین خود را برای خرید کالای مورد نظر به ستوه بیاورند. برخی از منتقدان نیز نگران تاثیر اجتماعی تبلیغات برای کودکان هستند. در همین باره یک مقام ارشد بریتانیایی، به تازگی تبلیغاتچیها را به تاکید بر فاصلههای طبقاتی محکوم کرد. این فاصلهها با تبلیغ اسباببازیها و دستگاههایی که خانوادههای فقیر از عهده خریدشان برنمیآیند، بسیار محسوستر میشود.
همچنین «گری راسکین»، مدیر موسسه «کومرشال آلرت» در واشنگتن میگوید: «ما شاهد تبدیل کودکان به وسایلی در خدمت تجارت هستیم.» فشار كودكان بر والدین برای خرید محصولات تبلیغ شده و خودداری والدین از برآوردن خواستههای آنها (كه بیشتر آرزوست تا تقاضا) به كشمكش و تعارض بین والدین و فرزندان منجر میشود. در صورت خودداری والدین از خرید كالای مورد نظر، آنها به چشم فرزندانشان گناهكار به شمار خواهند رفت و در صورت تن دادن والدین به خواسته كودكان، مسلما بهایی كه آنها برای یك اسباب بازی یا بسته خوراكی میپردازند، بیشتر از قیمت آن خواهد بود، زیرا كاری را انجام میدهند که عقل سلیم آن را منع میكند.
از آنجا كه در بسیاری از آگهیهای تبلیغاتی، صحنههایی از زندگی كودكان مرفه و ثروتمند به نمایش گذاشته میشود، بدون شك این موضوع، تمایلات و عقدههای روانی نامطلوبی را در دیگر كودكانی كه استطاعت آن نوع زندگی را ندارند، خواهد گذاشت حتی ممكن است آنها را به سمت جرم و جنایت و رفتارهای غیراخلاقی برای تصاحب آنچه دیدهاند، بکشاند.
گسترش بیمحابای تبلیغات هدفداری که کودکان را ابزار یا هدف تبلیغ خود قرار داده است، از هماکنون این قشر از جامعه را در معرض آسیبهای جدی ناشی از احساس فقر و محرومیت یا ناکامی در دستیابی به آرزوها و خواستههایشان قرار داده است.
سخن پایانی اینکه متاسفانه، ضعف نهادهای مدنی و غیردولتی که در حوزه کودکان و دفاع از حقوق و حریم آنها فعالیت میکنند، سبب شده تا دولت و حتی بخش خصوصی در برنامه ریزیهای اجتماعی و فرهنگیشان، کمترین توجه را به اقشار خاص همانند کودکان داشته باشند؛ موضوعی که بیتوجهی امروز نسبت به آن هزینههای هنگفت اجتماعی و اقتصادی را در آینده برای جامعه خواهد داشت.
* کارشناس حقوقی