بنده فکر میکنم طنز را درست کردهاند که در درجه اول مفرح ذات باشد و آدم را کمی از یاد بدبختیهای زندگیاش دور کند و لبخندی کنج لب او بنشاند، بعد اگر شد که یک انتقاد سازنده، تحلیل کارآمد یا اصلاح به درد بخوری، چیزی هم اتفاق بیفتد فبهاالمراد، اگر هم نشد که آن بخش تفریح و ابتهاجش به جاست. اگر قرار باشد بخش شادیآور آن حذف شود که دیگر به قول مرحوم گلآقا چه کشکی؟ چه پشمی؟ حالا اقبال سرنگون حقیر را تماشا کنید.
این هم شد کار که چون نوع سلیقه طنزت با بقیه یکی نیست توی هچل قرار بگیری؟در کمال ناباوری رییس با آن کمالات و ید و بیضا یقه مندرس حقیر را چسبیده و گیر که چرا وقتی به مدیرعامل و صاحبان شرکت و اعوان و انصارشان میرسی و آنها یک خوشمزگی یا شیرینکاری یا لطیفه پرتاب میکنند از زور خنده خودت را روی زمین نمیاندازی و قل نمیخوری و خودت را مضروب نمیکنی که این حضرات خوشخوشانشان شود؟ البته پرواضح است رییس اینقدر تابلو و گلدرشت نمیگوید اما داوری با شما:
- بابا تو چقدر طنز میفهمی جوون؟ مگه الکی میشه تو رو خندوند؟ باید حتما باستر کیتون بیاید برات استندآپکمدی اجرا کنه یا اقلا وودی آلنی، نورمن ویزدمی، کسی، حالا شما یه لبخند ناقابل بزنی وسط اون همه آدم که دارن غش و ریسه میرن تابلو نباشی آسمون میره تو زیرزمین؟ نترس بچهجون، نمیگن فلانی سبک بود. بالاخره این رییسمونه دیگه، کلی زحمت کشیده، الکشم که آویخته، الان به کار و پروژه و این حرفام که کاری نداره، یه جورایی میخواد محیط کلی و حال و هوای شرکتو خوشحال نگهداره، تو یه الفبچه هی قیافه تراژیک به خودت بگیر یهو نخندی دندوناتو بشمرن، حرف نباشه، پاشو برو، پاشو بینم...
امعان نظر فرمودید؟ حالا بعد یک عمر طنز وزین و فاخر و کلاسیک، آخرش باید برویم توی کار طنز شغلی و شرکتی. اصلا ببینیم این پدیده طنز شرکتی قابل شناخت و طبقهبندی هست؟ طبعا در محیطهای کاری مثل هر تجمع دیگر انسانی بسته به خلقوخو، فرهنگ، مشرب و خلاقیت افراد حاضر انواع طنز بروز خواهد کرد، اما با نگاهی نهچندان عمیق طنز مرتبط با کار و کاسبی را شاید بشود به اشکال زیر دستهبندی کرد:
اول طنز شخصیت؛ این طنز بر پایه مناسبات و خصایص یک تعداد شخصیتهای از پیش تعیینشده بنا میشود. دور از جان همه کارفرمایان محترم، شخصیت کارفرمای ناکارآمد و هیچندان که فقط پول دارد و از آدم و عالم بستانکار است یا باز هم دور از جان همه مشاوران زحمتکش، شخصیت مشاور عصاقورتداده لافزن و فسیل که کارش فقط سنگاندازی است و کار را خواباندن یا بلانسبت همه پیمانکاران خدوم اینجایی، شخصیت پیمانکار حقهباز و شارلاتان که همهفنحریف است و از آب کره میگیرد و پشت هماندازی و شلتاقی نیست که در سوابق شغلیاش نباشد!
دیگر نوع طنز را میتوان طنز موقعیت نامید که اساس آن گیر کردن کلیشههای فوق است در وضعیتی معوج. پیمانکار مسئلهای را به گونهای صددرصد اشتباه برای کارفرما و مشاور توضیح میدهد و آنها هم کاملا متقاعد میشوند یا پرسنل دونپایه پیمانکار از روی عدم شناخت حرف درشتی به رییس کل کارفرمایان میزند و همینطور بروبر توی چشمانش خیره میشود. یا یک مدرک بسیار مهم فنی و مهندسی به صورت خالی و بیمحتوا ارسال شده و از همه مراحل نظارتی و خانهای محاسباتی میگذرد و تایید نهایی را اخذ میکند!
نوع دیگر را هم میتوان طنز تخصصی نامید، برمبنای همسانسازی و شبیهسازی مسائل فنی و تخصصی با مسائل انسانی. استفاده از اصطلاحات فنی و تخصصی در شرح حالات کس یا کسانی. یا تبدیل یک لغت تخصصی به کلمهای مضحک با یک تغییر کوچک.
حالا با توضیحات فوق شما قضاوت بفرمایید چند سال میشود در محیط کار اینجایی بود و این نوع مطایبات را شنید و باز هم خندید؟ بماند که شاید جلوی رؤسا بد نباشد آدم با یک نیشگونی، قلقلکی، چیزی هم شده یک لبخندکی ارائه دهد!