- مثل اینکه می گن خارج بوده، نمیدونم کدوم دانشگاه معتبر خارجه دکترای مدیریت و این حرفا خونده...
- دکترا خونده؟ مدیریت و اینا، ها؟ به خاک سیاه نشستیم رفت پی کارش، زمین گرم خوردیم...
- چرا رییس؟ خوبه که، دانشگاه معتبر بوده ظاهرا...
- دیگه بدتر، تو بچهای، چه میفهمی این حرفای پیر میکدهرو (خودشان را میفرمایند!) این پسر بزرگ یکی از صاحبای اصلی شرکته، درسم که میگی مدیریت نمیدونم چیچی خونده، بگو خب...
- خب...
- یه کاراییام واسه رساله و نمیدونم مقاله و این حرفا انجام داده، بگو خب...
- خب...
- اونم اونجا، میفهمی؟ اینجا نه، اونجا، وسط یه مشت مدیرای درس مدیریت خونده بیدرد و سازمانها و شرکتهای سوسول و قرتیبازیای نمیدونم ایمنی و محیطزیست و بهرهوری و این حرفا...
- خب چه بدی داره رییس؟ اینا قرتیبازیه؟
- قرتیبازی نیست بچهجون، بهجای خودش خیلیم خوب و عالی و بینظیره...
- خب؟
- آخه تو ببین ما کارمون چه جوریه؟ تو جوونی مثلا خیر سرت، قراره خیلیم پرکار و پرتوان باشی، حالا آقا اُرد ناشتا بدن که چه میدونم، همگی رأس ساعت 10 صبح بلند شین قر درجا بدین که یعنی دارین ورزش میکنین، چون تو ژاپن این کارو میکنن، تو میتونی؟
- کاری نداره که رییس، میخواین همین الان یهدونه درجاشو براتون بیام...
- بشین سرجات لوس نکن خودتو بچه، حالا اون ورزشه، شماهام از مسخرهبازی بدتون نمیآد، ولی چه میدونم مثلا این جعفرخان از فرنگ برگشته بگه از فردا صبح فلان دستورالعمل مستندسازی رو تو کارتون رعایت کنین، یا فرض بگیر بهمان پروتکل مربوط به ایمنی رو تو نقشههای همه پروژههاتون اعمال کنین، از اون ورم بابای همین آقا پاشو گذاشته رو خرخره من و تو هی فشار میآره که بجنبین، دیر شد، تو چهکار میکنی؟ ها؟ میتونی این کارارو بکنی یا میای اینجا میشینی به آبغوره گرفتن؟ ها؟ بگو ببینم؟ چهکار میکنی؟ با توام...
- نمیدونم والا، چی بگم رییس؟
- هیچی نمیخواد بگی، پاشو پاشو برو دنبال زندگیت با این خبر آوردنت، حالمونو گرفتی، بلند شو برو کار دارم، پاشو ببینم، پاشو... (پایان گفتوگو)
مثل همه پیشبینیهای تلخاندیشانه رییس این یکی هم درست از کار درمیآید و ما گیر میکنیم بین دو تیغ، الزام تغییر و بالا بردن بهرهوری و رعایت نکات مربوط به ایمنی و محیطزیست از سویی و فشارهای وارده از سوی سامانه اینجایی کار که با بیبرنامگی و ندانمکاری و سوءمدیریت رمقی و زمانی برای این تغییرات مطبوع و لازم باقی نمیگذارد و این قصه پرآب چشم ادامه دارد.
اما من هنوز هم برخلاف رییس معتقدم باید به هر زحمتی و به هر هزینهای این به قول ایشان قرتیبازیها را وارد کار کرد. مثل خیلی چیزهای دیگر که قبلا قرتیبازی بود ولی حالا جزو لاینفک پروژهها و کارهای ما شده. قرتیبازی ناگزیر است.