بیش از نیم قرن است که در کشور ما ادعای خودروسازی می شود و نزدیک به یک قرن از ورود نخستین خودرو به بازار کشور می گذرد. داستان تولید و مصرف خودرو در ایران داستانی است پرفرازونشیب که از نوسانات سیاسی-اقتصادی کشور در طول این دهه ها تاثیرات فراوانی پذیرفته و به اعتقاد بسیاری این صنعت یک صنعت سیاسی است. در این یادداشت بنا داریم از دید علمی و منطقی به تحولات این صنعت نگاه کنیم و ببینیم چه بر سر این طفل نیمه جان آمده است. در سال های پس از انقلاب بود که با توجه به بحث های داغ آن زمان، شعار تولید خودروی ملی بر سر زبان ها افتاده بود و شعاری بس احساسی بود.
با آغاز جنگ تحمیلی صنایع خودروسازی نیز مانند بسیاری از صنایع نیمه تعطیل شد و در اختیار جنگ قرار گرفت و نزدیک به یک دهه دوباره با صنعت خودروسازی جهان خداحافظی کردیم، درست در دوره ای که بنیادی ترین تحولات جهانی در حال شکل گیری بود به ناچار دروازه ها بسته و ارتباطات قطع شد. در سال های پس از جنگ، همزمان با بازسازی کشور، شعار تولید خودرو دوباره از سر گرفته شد. با وجود موافقان و مخالفان بسیار، دولت برای صنعت خودروسازی برنامه توسعه چندین ساله تدوین کرد؛ برنامه هایی چشمگیر که قرار بود ما به عنوان قطب برتر تولید و صادرات در منطقه باشیم با تولید خودروهای متنوع و رنگارنگ، برنامه هایی که روی کاغذ جذاب بودند اما در عمل با ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ما ناسازگار. برای حمایت از یک صنعت بیمار سال ها دروازه های واردات را بستیم تا خودروسازان داخلی همانند کشتی گیرانی بی رقیب همواره پیروز میدان باشند؛ بازاری مهندسی شده که همیشه تحت کنترل و حمایت دولت بود و واهمه خودروسازان از باز شدن دروازه های اقتصادی.
در طول دهه 70 و اوایل دهه 80 بود که صنعت خودروسازی ایران با وجود انتقادهای فراوان، طعم خودکفایی را کشید، گرچه در همان زمان نیز کیفیت و قیمت تمام شده و عدم تنوع محصول مورد انتقاد بود که با جواب اینکه در ابتدای راه هستیم کمی مشتریان را می توانست متقاعد کند. در اصل آن روزها، گاهی اقداماتی مناسب صورت می گرفت و با تاسیس شهرک های قطعه سازی و بنگاه های کوچک مردمی صنعت خودروسازی به صنعتی تاثیرگذار بدل شد.
در اواسط دهه80 با تغییر ساختار سیاسی – اقتصادی میل به واردات رواج یافت و خودروسازان کم کم مسیر خود را گم کرده و تحت تاثیر فشارهای بین المللی چون تحریم ها کمر آنان شکسته شد؛ دردی که تا امروز هم درمان ناپذیر است و ادامه خواهد یافت و گویا هیچ مسکنی نیز این بار تاثیر ندارد. اگر بخواهم دلایل اصلی این ضعف را عنوان کنم این گونه می توان بیان کرد: تصمیم گیری های احساسی و شعاری بدون پشتوانه فکری و توجیهی، انحلال و نابودی شهرک ها و بنگاه های صنعتی مردمی با ورود کالای ارزان چینی، عدم اعتماد سرمایه گذاران به ثبات اقتصادی در سرمایه گذاری در کشور، موقعیت نامشخص صنعت خودروسازی کشور (تولیدکننده- مونتاژکار؟)، ضعف های مدیریتی و ساختاری، عدم توسعه متوازن صنایع کشور، کاهش روحیه تولید ملی در سال های اخیر، از دست رفتن محبوبیت خودروسازان با تولید محصولات بی کیفیت و رفتار نامناسب با مصرف کننده و عدم وجود فرهنگ کاری و ضعف نیروی انسانی.
و اما امروز می خواهیم در فضای پسابرجام دوباره از خودروسازان دعوت کنیم بیایند و با 40درصد ساخت داخل شروع به کار کنند، باز هم تصمیمی احساسی. مهم ترین نکته ای که پیش از وضع مقررات تازه برای توسعه صنعت خودرو به خاطرمان بسپاریم این است که تکنولوژی را ابتدا باید در حوزه مدیریت و منابع انسانی وارد کنیم وگرنه آش همان و کاسه همان خواهد بود.
کارشناس صنعت خودرو