شخصیتها:
یکیشان به شکل غیر عادی قد بلند و درشت هیکل است. چاق نیست. عظیم است. موهای بلند و دستهایی آویخته دارد، به طوری که اگر موقع راه رفتن حواسش نباشد دستهایش تا محاذات زانوانش پایین میآیند. او از اینجا به بعد قدبلنده نامیده خواهد شد. آن دیگری خیلی لاغر است. موهای سیخ سیخی هم دارد و چون موی سیخ سیخی تا حدودی بدآموزی دارد او را از این به بعد به نام لاغره میشناسیم. هر دو از مدیران بخشهای تخصصی و به نوعی همراه من هستند. بهعلاوه اینجانب.
لوکیشن:
گروههای تخصصی هر کدام یک سالن یا اتاق بزرگ برای خودشان دارند که وسط این سالنها یک سرسرای نسبتا بزرگ هست. یک میز جلسه دراز به همراه
12-10 صندلی در آن گذاشته شده که هر کدام از بخشها که جلسه شلوغ داشت اینجا برگزار کند. گاهی هم در مواقع اضطرار دو جلسه یکی این سر میز، یکی آن سر میز برگزار میشود. ما سه نفر کنار میز ایستادهایم.
تاریخچه:
از گذشته بسیار پیش میآمد که گروههایی که گرد این میز جلسه داشتند مدارک و زونکنهای سنگین و نقشههای پهناور فنی و مهندسی خود را روی آن جا میگذاشتند و میرفتند. بعد سختشان میشد که آنها را بردارند. گروه بعدی که برای جلسه میآمد جای کافی نداشت. اعتراض میکرد و این میشد دعوا. گاهی هم بعضی مدارک و زونکنهای جا گذاشته شده ناپدید میشدند و بعد آن گروه اولی سراغ گروه دومی میرفت که شما مدارک ما را سر به نیست کردهاید و اعتراض و باز هم دعوا.
از همه بدتر هم چند باری اتفاق افتاد که مدارکی از اینها در قفسههای آنها و زونکنهایی از آنها در کشوهای اینها پیدا میشد و با اعتراض مدرکباختگان و انکار متشاکیان کار میکشید به واویلا و دعوا. این وضع ادامه داشت تا یک نفر ریشسفید اینجایی (همان رئیس) یک جلسه بزرگ سراسری با حضور سران همه قبایل تشکیل داد و طی آن جلسه مقرر شد یک هیأت سه نفره به قید قرعه انتخاب شود تا برای جاگذارندگان زونکن و مدرک جریمهای شامل شیرینی دادن گروه خاطی به همه گروهها ببرد و به مورد اجرا بگذارد. این هیات سه نفره متشکل است از اینجانب و دو شخص فوقالذکر.
موضوع:
مدیر لاغر داشته از اینجا رد میشده که تعداد کمی (شاید سه، چهار برگ) مدرک روی میز جلسه پیدا میکند. بلافاصله مدارک را بررسی کرده و میفهمد که مال بخش آقای مدیر قدبلند است. بلافاصله هیات استیفای شیرینی را فراخوانده و طرح دعوی میکند. با مختصر تحقیقات در صحنه جرم کاشف به عمل آمد که بله، کار کار بچههای گروه آقای مدیر قدبلند است. سریعاً رأیگیری انجام و به ایشان ابلاغ شد.
مسئله:
آقای مدیر قد بلند زیر بار نمیرود. معتقد است که اینها مدارک سوخته هستند و کار نفرات گروه او نیست. بعد میگوید اینها مال قبل از تشکیل هیأت سه نفره است و قانون عطف به ما سبق نمیشود. جلوتر بهانه میآورد که اصلا چه معلوم کل اینها توطئه و کار انگلیسیها نباشد؟ آخر سر هم که سماجت ما را میبیند کلاً زیر قضیه میزند و میگوید شیرینی نمیدهد که نمیدهد حتی اگر اخراجش کنند.
نتیجه:
اگر اینجا دبستان یا دبیرستان بود بیرون با او قرار میگذاشتیم و حالش را جا میآوردیم. اگر من مسئول او بودم حتما اخراجش میکردم. ولی در این حالت فقط یک راهحل آن هم از نوع بچهننهای وجود دارد. بدویم برویم به رییس بگوییم. همین کار را هم میکنیم. رییس هم طبعاً دلش نمیآید سر یک شیرینی یک مدیر قدبلند را اخراج کند و در نتیجه هیات سه نفره که با کلی هارت و پورت آمده بود به محاق فرو میرود.