هیچ چیز ما ایرانیها را مانند مرور یک خاطره دلشاد نمیکند. هر اسمی و بو و مکانی ما را به یاد یک خاطره میاندازد و یادآوری خاطرات همیشه برای مردم ما دلنشین و جذاب بوده است.
بارها پیش آمده دوستی قدیمی را ببینیم و به جای اینکه از حال و روز امروزش بپرسیم به سرعت خاطرات قدیمی را با او مرور میکنیم. کلمه یادش بخیر و یک آه که از پس این جمله میآید برای اکثر ما آشنا است.
یکی از این نوستالوژیهای هم یادآوری آگهیهای قدیمی است؛ آگهیهایی که شاید از لحاظ بصری جلوه خاصی نداشت، ولی شعار تبلیغاتی آنها آنقدر قوی بود که سالها به یادها ماند. در آن دوره از صنعت تبلیغات کشور هنوز تبلیغات تلویزیونی ضدتبلیغ نشده بود و بیننده از طریق تعدادی المان با آگهی ارتباط برقرار و حس خوبی را تجربه میکرد؛ حسی که شاید دیگر هرگز تکرار نشد.
پاک یادت نره
بهتازگی شرکت لبنیات و بستنی پاک بعد از سالها دوری از عرصه تبلیغات با شعار «پاک یادت نره» به تلویزیون بازگشته است. آگهی حاوی تصاویری جدید از بستنی پاک است اما بازیگران همان شعار تبلیغاتی گذشته را زمزمه میکنند.
حتما همگی شعار «پاک یادت نره» را به یاد داریم؛ شعاری که با یک ضربدر قرمز رنگ همراه میشد. آن دوران این شعار بسیار برجسته شده بود و حتی لطیفههای مختلفی براساس آن ساخته شد. لطیفههایی که باز به نفع پاک بود؛ چون این شعار دهان به دهان میچرخید و در ذهن مخاطب باقی مانده بود.
این روزها آنقدر آگهیهای مختلف از رادیو تلویزیون پخش میشود که دیگر شاید حوصله دیدن همه آنها در بینندگان وجود نداشته باشد ولی آگهی جدید پاک لحظهای بیننده را به خود جلب میکند و وقتی بینندگان شعار پاک یادت نره را با ضرب آهنگ قدیمی میشنوند، اغلب آگهیهای قدیمی را میخوانند و اکثرا با خود میگویند: پاک یادت نره یادش بخیر.
اگر پاک در این آگهی از بازیگر قدیمی خود یعنی مرد تپل و چاقی که در قسمتهای مختلف آگهی این شعار را به مدلهای مختلف بیان میکرد، استفاده میکرد حس نوستالوژی اهالی آن دوره بهطور کامل زنده میشد. همان مردی که در قسمتهای مختلف آگهی ضربدر مخصوص را میکشید و با خندهای بامزه میگفت پاک یادت نره.
بعد از این آگهی برخی افراد تا ضربدری میدیدند فورا میگفتند پاک یادت نره. شاید پاک نتواند با محصول تازهای مشتریان سابق خود را به سمت خود جذب کند ولی با این آگهی خاطرات زیادی را زنده کرده است.
سرتو با چی میشوری؟
این روزها گلرنگ نیز انگار از تبلیغات بیمحتوای تازه خسته شده و به سراغ شعار قدیمی خود رفته است. این شرکت یک آگهی را با حضور تعدادی بازیگر کودک اکران کرده است. کودکان در این آگهی شعر «گل گل، گل، گل از همه رنگ، سرتو باچی میشوری با شامپو گلرنگ» را با صدای بلند میخوانند.
این آگهی گذشته گلرنگ را برای بسیاری از افراد زنده کرد و البته سروصدای زیادی را هم بهپا کرد. برخی عنوان کردند که قسمتهایی از این آگهی سانسور شده است و بازیگر زن این آگهی از قسمتهایی از آن حذف شده است اما مدیر تبلیغات شرکت پاکشو صاحب برند گلرنگ تمام شایعات را در مورد این آگهی بهطور کلی تکذیب کرد و گفت: این آگهی برای یادآوری شامپوبچه گلرنگ بود و در آن فقط بخش اول آگهی که خانم بازیگر در حال ساز زدن است، به صلاح دید خود سازمان پاکشو حذف شده و هیچ سازمان دیگری این آگهی را سانسور نکرده است.
مامان جون
بستنیش خوشمزه تره!
قبل از پاک، شرکت میهن تولیدکننده تازهنفس این روزهای بازار نیز از آگهی نوستالوژیک خود در میان برنامه بچههای دیروز استفاده کرده بود. آگهی که در دفعات کمی پخش شد؛ با این حال خاطرات بسیاری را زنده کرد. این آگهی بهصورت انیمیشن تهیه شده بود که آن دوران کیفیت چندانی نداشت.
در آن آگهی یک گاو مادر به همراه بچهگاو در حرکت هستند که یکباره بستنیفروش فریاد میزند بستنیی بستنی. بچهگاو، شیرمادر را رها میکند و به سراغ بستنیفروش میرود.
گاو مادر بچه خود را صدا میکند و بچه در پاسخ میگوید مامان جون بستنیش خوشمزهتره. شعار این آگهی آنقدر در خاطر مانده که در حال حاضر نیز برخی باخوردن بستنی میهن میگویند: مامان جون بستنیش خوشمزه تره.
حالا ماه شدم!
«حالا ماه شدم» این شعار تبلیغاتی مربوط به کرم ببک بود؛ برندی که در دورهای بسیار گل کرد و سهم خوبی را در بازار کشور بهدست آورد، ولی بعد از مدتی از ذهنها محو شد و دیگر یادی از این برند در ذهنها نماند.
«حالا ماه شدم» آگهی ماندگار این شرکت بود؛ آگهی که در آن ماهی ناراحت است، ولی با استفاده از کرم ببک خود را در آب دریاچه نگاه میکند و میگوید حالا ماه شدم. این آگهی در آن زمان از طرف بینندگان بهترین آگهی شناخته شده بود. هرچند انیمیشن این آگهی باکیفیت نبود، ولی استفاده از المانها در آن آنقدر قوی بود که هنوز هم گاهی وقتی کسی کرم بهصورت میزند اطرافیان به او میگویند حالا ماه شدی.
در واقع کپیرایتر این آگهی بهخوبی این اصطلاح ایرانی را درباره زیبایی افراد استفاده کرده بود و اگر باز ببک بخواهد به بازار برگردد، حتما از این آگهی استفاده خواهد کرد.
مینو کیه؟
«مینو کیه؟ خوش آب و رنگ و بانمک، بچهها بهش میگن پفک!» این شعار برای آگهی تبلیغاتی پفک نمکی مینو بود. پیرمرد و پیرزنی در پارک با یکدیگر مشغول صحبت بودند که ناگاه پیرمرد صحبت از مینو میکند و پیرزن با کنجکاوی و حسادت زنانه میگویند مینو کیه و مرد میگوید:
پ پ پ پفک نمکی مینو و در آخر بازیگران آگهی میگویند مینو کیه؟ ... شرکت مینو در آن زمان برای خود برو و بیایی داشت و بچههای قدیم با همه محصولاتش خاطرات زیادی دارند. این شرکت چند وقت قبل عنوان کرد میخواهد خود را برای بازار بازتعریف کند و طراحی بستهبندیهای قدیمی خود را تغییر بدهد.
برخی معتقد بودند که مینو باید کیفیت خود را بهتر کند تا مشتریان سابق به سمت او برگردند؛ نه اینکه بستهبندیهایی را که بسیاری با آن خاطره دارند تغییر دهد. هرچند تغییرات نیز آنچنان محسوس نبود و فقط تصویری برروی بستهبندی پفک نمکی اضافه شده بود.
مینو بهتازگی محصولات تازهای نیز به بازار داده است؛ مانند شیره قند خرما که برای نخستین بار توسط این شرکت تولید شده است. با تمام این تغییرات، این شرکت قدیمی نیز بهتازگی بهبلای کپی دچار شده و در برخی موارد میبینیم که حتی از لوگوی کپی شده استفاده میکند.
قوری قوری جون
احتمالا همه دهه شصتیها تبلیغ شامپوبچه داروگر را بهیاد میآورند که در آن دختری برای خرید به مغازه میرفت و با چادر گلگلی خود از باباقوری جون شامپو و ریکا و... میخرید: «- شامپو میخوام با صابون محصول قور قوری جون... - بفرمایید ایناهاش برا کوچیک و بزرگاس...» این آگهی قصد داشت به تنوع محصولات این تولیدکننده اشاره کند و در این زمینه موفق ظاهر شده بود.
این چیه این چی چیه؟
«این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچهها؛ شما هم میخواین؟» این شعار بهیادماندنی کفش نهرین بود؛ آگهی که در آن پسربچهای کفشی را از غولی هدیه میگیرد و در هوا راه میرود.
آن دوران شایعات در مورد این آگهی زیاد بود و حتی برخی میگفتند که پسربچهای برای شبیهسازی آگهی کفش نهرین پوشیده و خواسته در فضا پرواز کند که از پشتبام سقوط کرده است، اما متن این آگهی جذابیت زیادی داشت: «- این چیه این چی چیه؟ -کفش نهرین بچهها. شما هم میخواین؟ - بله...
- اینارو غول چراغ بهم داده.
- غول چیه؟ غول چی چیه؟ ... - غول اینه ترس نداره هرچی که ازش بخوای براش کاری نداره...»
میخوام سالاد درست کنم
«میخوام سالاد درست کنم» شعار تبلیغاتی سسمایونز دلپذیر بود که از زبان مردی با شمایل آشپزهای فرانسوی شنیده میشد که میخواست سالاد الویه درست کند؛ کاراکتری که بعد از مدتی توسط دلپذیر تغییر کرد. دلپذیر شعار خود را نیز به «آشپزی بادل و جان» تغییر داده است و عنوان میکند براساس نظرسنجی مشتریان این کار را کرده است.
حال باید دید آیا این کاراکتر جدید نیز مانند کاراکتر قدیمی میتواند با مشتری ارتباط برقرار کند یا نه. اما در آگهی قدیمی دلپذیر که چند بار توسط دلپذیر بازسازی شده سرآشپز به کمک دستیار خود سالاد اولیه تهیه میکرد و آشپز زمزمه میکرد.
«میخوام سالاد درست کنم...»
هرگز نشه فراموش
لامپ اضافی خاموش
بابابرقی کاراکتر شرکت برق با شعار «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافی خاموش» یکی از کاراکترهای دوستداشتنی آن سالها بود که صرفهجویی را تبلیغ میکرد.
اگر بهیاد داشته باشید در آن دوران این تبلیغ تاثیرگذار بود و بچهها با دیدن این آگهی بهسرعت سراغ چراغهای اضافی خانه میرفتند؛ کاراکتری که بعدها کمتر دیده شد و شرکت برق به تبلیغات خشک و بیروح ادامه داد؛ آگهیهایی که شاید برای بیننده آنچنان جذابیت نداشته باشد. هنوز کسی به راز تاثیرگذاری و ماندگاری شعارهای تبلیغاتی آن دوران پی نبرده است؛ نمیدانیم شعارنویسها دیگر خلاقیت گذشته را ندارند یا مصرفکنندگان مشکلپسندتر شدهاند.