بحث از بازار که باشد، تعداد فعالان بازار و غرفهها و فروشگاهها هم مهم میشود. با اینکه عودلاجان واقعا «لاجون» یعنی کم جان شده است و تازه دارد تاتیتاتیکنان زندگی دوبارهای را از سر میگیرد اما همین تعداد فعال هم بازار را جانی دوباره دادهاند. البته بافت سنتی این بازارچه هیچ سنخیتی با کالایی که در آن بهفروش میرسانند، ندارد. بافتی که بخشی از تاریخ یک شهر را بر کول گرفته و از عصری به عصر دیگر میبرد، میتوانست جایی برای عرضه صنایع دستی باشد؛ جایی برای ارائه کالاهای سنتی، فرهنگی و ملی باشد نه اینکه مواد شیمیایی و... را در اینجا بهفروش برسانند. مهمتر اینکه منطقه عودلاجان حالا خیلی جای امنی برای عبور و مرور هم نیست.
میگویند بهتر است آقایان به اینجا سر بزنند و خانمها نروند یا تنها نروند. عودلاجان حالا افراد معتاد را هم کم بهخود نمیبیند. به نوعی پاتوق شده است. سالها و با همه اخباری که مبنی بر رسیدگی به این محل به گوش میرسد، کماکان آش همان آش و کاسه همان کاسه است. اما برسیم به هزینههای رهن و اجاره و... بازارچه عودلاجان بین 250 تا 300مغازه کوچک و بزرگ دارد؛ مغازههایی با متراژهای متفاوت از 15 متر تا 150 و 200 متر. بیشتر فروشگاههای اینجا بین 25 تا 55 متری است.
مغازههای بزرگتر تا 200 متر هم هست، ولی تعدادشان خیلی کم است. مغازههای این راسته اغلب یا اجارهای هستند یا سرقفلیشان واگذار شده. فروش تقریبا اتفاق نمیافتد و بیشتر واگذاری سرقفلی و اجاره بهاست. فروش سرقفلی نرخ مشخصی ندارد و توافقی است. آقا عبدالله که قدیمی این محله است، میگوید: همین چند روز پیش سرقفلی یک مغازه 25 متری 3 طبقه را واگذار کردند به قیمت یکمیلیارد تومان. قیمت اجاره بها هم از 2میلیون تومان تا 6-5میلیون با پول پیش 15 تا 30میلیون تومان متغیر است.
آقای منصوری هم ادامه حرف را میگیرد: امروز صبح پیش پای شما دو نفر خانم آمده بودند مغازهای را برای منبتکاری اجاره کنند به مبلغ ماهانه 4میلیون تومان. آقا عبدالله درباره وضعیت فعلی بازار کمی توضیح میدهد: این راسته بازار حدود چهارسال تعطیل بوده و تازه پنج، شش ماه است که بازگشایی شده. برای طرح توسعه و بازسازی مناطق قدیمی تهران که با مشارکت شهرداری و سازمان میراث فرهنگی کار میشود اینجا را تعطیل و شروع به نوسازی بافت فرسوده بازار کردند. این را هم بگویم که تقریبا چیزی از اینجا نمانده بود و این طاق گنبدهایی که میبینید، همه خراب شده بودند.
مغازهدارها هم کوچ کردند و به جاهای دیگر اغلب پامنار و ناصرخسرو رفتند. الان کاسبی کساد است و رونقی در کار نیست که بیشتر به خاطر همان تغییرات و احیای بافت سنتی و تاریخی تهران است. داوود در ادامه میگوید: طبق شنیدههای ما قرار است این بازارچه را به فروش و عرضه صنایع دستی اختصاص دهند. خود ما در این زمینه پیشقدم بودهایم و منتظریم ببینیم آینده چه میشود. داوود احتمال قطعی شدن چنین کاری را سخت میداند و میافزاید: بعید است کاسبهای قدیمی که بیش از 40سال فعالیت کردهاند با یک بخشنامه یا یک طرح مصوب اینجا را رها کنند و بروند.
ولی در درازمدت ممکن است این اتفاق بیفتد. آقای مشیری از مشکلات اینجا میگوید: برای ساختوساز و نوسازی، شبکههای آب و گاز را قطع کردند تا اتفاقی نیفتد. الان که تقریبا کار تمام شده گاز را وصل نکردهاند اما پول اشتراک گاز را محاسبه و مطالبه میکنند. در حالی که کار کردن در هوای سرد دشوار است بهخصوص کسانی که در فضای باز فعال هستند.
در مورد مالیات و عوارض که دغدغه بسیاری از کسبه شهر است سوال میکنم؛ آقا عبدالله جواب میدهد: مسئولان اعلام کردهاند که به خاطر شرایط فعلی و عملیات عمرانی مبالغ این چند سال اخیر بخشیده میشود. بهظاهر تا یکی، دو سال آینده هم سراغمان نمیآیند تا رونق به بازار برگردد و از رکود خارج شود. ما امیدوار هستیم که در شرایط فعلی حمایتهای لازم از طرف دستاندرکاران صورت بگیرد.