آدمی نبودم که زحمات دیگران را نادیده بگیرم. پس از آنکه مشکلم حل شد حالا نوبت من بود که زحمات کسانی را که کمکم کرده بودند جبران کنم. به همین دلیل شروع کردم به تبلیغات در تلویزیون، اتوبوسها و... طرحهایی را نیز ارائه دادم برای این هدف که چگونه میتوان واحدهای موادغذایی یا مصرفکنندگان را جذب بانک کشاورزی کرد.
چطور میتوان کارآفرینان و سرمایهگذاران را برای پیوستن به این بانک تشویق کرد. بعد از گذشت مدتی به فکر تشکیل یک سازمان پخش افتادم. دوست داشتم به نوعی بازرگانی مدرنی راه بیندازم. به هر جا که فکر میکردم سر زدم؛ وزارت بهداشت، بانکها، استانداری، فرمانداری، وزارت صنایع، وزارت بازرگانی، تا اینکه بالاخره موفق به راهاندازی سازمان بینالمللی پخش بهروز شدم.
تیم جوانی را استخدام کرده بودم که با روش نوین مدیریتی پر از خلاقیت و ایده بودند. قرار بر این شد که با شیوههای تازه به پخش فرآوردههای بهروز در سراسر کشور بپردازم آنگونه که هزینهها کاهش یابد و اجناس نیز با سلامت بیشتر به دست مصرفکننده برسد، در عوض از من خواسته بودند فقط کارهای تبلیغی را انجام دهم. من هم همین کار را میکردم و نقش مدیریتی چندانی بر آنها نداشتم. برای هر بخش نیز یک مدیر تعریف شد؛ مدیر بخش فرهنگی، مدیر بخش آموزش، مدیر فروش، مدیر توزیع، مدیر بازاریابی و تحقیق و... حتی کلاسهای آموزش ویژه مدیران مانند کامپیوتر، حسابداری و بازاریابی نیز برپا شد.
حالا دیگر کار به جایی رسیده بود که قصد داشتم بخش تولیدی خود را نیز گسترش دهم. به همین دلیل واحدهایی در شهرهایی مانند میناب، مشهد، کرج، سنندج و شیراز راهاندازی کردم. هر کدام از این کارخانهها یک نماینده مستقیم کنترل کیفی داشت و قراردادهای مالی در کارخانه اصلی بهروز بسته میشد. تولیدات آنها به مرکز تحقیقات فرستاده میشد و بعد از اینکه از نظر شکل ظاهر، طعم و مزه و مهمتر از همه، کیفیت، تایید میشد وارد زنجیره توزیع میشد. واحدهای کنترل کیفی هر بخش نیز بسیار مستقل عمل میکردند. به آنها سپرده بودم که حتی اظهارنظرهای غیرعلمی من را هم در این مورد جدی نگیرند و فقط تابع علم باشند. با تمام پیشرفتی که در تمام این سالها داشتم اما هنوز به آرزوهایم دست نیافتهام.
انواع عوارض و مالیات برای کالاها وضع میشود که همه باعث گرانتر شدن قیمت کالا میشود تا جایی که این قیمت برای مصرفکننده داخلی هم سنگین است چه برسد به رقابت در بازار جهانی. اگر دولت امکانات بیشتری در اختیار تولیدکنندگان قرار دهد پیشرفتهای عظیمی را در تمام بخشها خواهیم داشت و من به اندازه تواناییم خواهم توانست نام نیک محصولات ایرانی را به سراسر جهان ببرم و به یکی از آرزوهایم برسم. لحظاتی پیش میآید که به گذشته مینگرم، گذشتههایی که زیاد هم دور نیست. روزهای کار، روزهای زمین خوردن و بلندشدن و روزهایی که همسرم حتی حلقه ازدواجمان را برای پیشرفت پیشکش کرد.حالا توانمندتر از گذشته به آینده مینگرم و میدانم همه آنچه در پیش دارم، پیروزی است و موفقیت.
اگر از همه قوانین توانگری باخبر باشید اما نتوانید با دیگران در کمال هماهنگی زندگی یا کار کنید، هیچکدام از این قانونها به دردتان نخواهد خورد. آمار نشان میدهد که تنها 15 درصد از کامیابی انسان به توانایی فنی او مربوط است و 85 درصد باقیمانده به توانایی کنار آمدن انسان با مردم ارتباط دارد.
محبت و خیرخواهی، بر توانایی کنار آمدن با مردم میافزاید و هر اندازه بر آن تاکید کنیم زیاده نگفتهایم. یکی از رموزی که من همواره در صحبتهایم از آن بهعنوان بزرگترین رمز موفقیتهایم نام میبرم و تاکید میکنم محبت، دوستداشتن و مهرورزی است. من موفقیتهایم را از اعتبار اجتماعیام که به آن مهرورزی میگویم به دست آوردهام که این هم از نتایج اندیشه من نسبت به مردم است.
اگر روزی همه دارایی من را بگیرند، این اعتبار اجتماعی را به هیچ عنوان نمیتوانند از من جدا کنند و با همین سرمایه دوباره به موفقیت دست خواهم یافت. شاید فکر کنید علت اخراج بیشتر کارمندان در سازمانها یا موسسهها، بیکفایتی یا دیر حاضر شدن در سر کار یا عدم صداقت است اما مدیران امور اداری به اتفاق معتقدند که بیش از دو سوم کارمندان به دلیل اینکه نمیتوانند با مردم کنار بیایند، کارشان را از دست میدهند.
حدود 10 درصد از اخراجها به علت بیکفایتی در کار یا عدم مهارت مورد نیاز است، بقیه اخراجها هم به دلیل مشکلات شخصی کارمندان صورت میگیرد. آیا از قدرت محبت و خیرخواهی یا کنار آمدن با مردم به شگفت میآیید؟ پس بگذارید به شما بگویم که اگر نتوانید با دیگران کنار بیایید همه تحصیلات و آموزشها و تواناییها و استعدادها و تلاشهایتان بیهوده است. «عشق هرگز شکست نمیخورد» و محبت معادل عمل به شریعت است.
ای حبیبان یکدیگر را محبت کنیم زیرا محبت، نشانه خداست و هر که محبت کند از خدا مولود شده است و خدا را میشناسد و کسی که محبت نمیکند، خدا را نمیشناسد زیرا خدا محبت است. اگر به یکدیگر محبت کنیم، خدا در ما ساکن و محبت او در ما کامل میشود، اگر کسی گوید که خدا را محبت میکنم و از برادر دینی خود نفرت داشته باشد دروغگو است زیرا کسی که به برادر دینیاش محبت نکند چگونه امکان دارد خدایی را که ندیده است محبت کند. محبت، قانونی است که سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همهگونه کامیابی را برای آدمی به ارمغان میآورد.
محبت دارای اقتداری بیکران است زیرا محبت، قدرت وحدتبخش کل کائنات است. حتی قانون جاذبه زمین نمایانگر محبت است. محبت نیرویی است که توازن و تعادل و انطباق و هماهنگی میآورد و بیوقفه در عالم سرگرم کار است. از این رو محبت میتواند کارهایی را برایتان به انجام برساند که هرگز از طریق قدرت بشری قادر به انجام آنها نخواهیم بود.
* بنیانگذار صنایع غذایی بهروز