چین می خواهد با کنار زدن آمریکا به بزرگ ترین اقتصاد جهان تبدیل شود. این اتفاق می تواند در یک دوره زمانی 10 ساله بیفتد، البته تنها به این شرط که چین کمی از مدل رشد دولتی و مرکزیت محور دست بکشد و به سمت اقتصاد بازارمحور برود؛ اقتصادی که خدمات و مصرف در آن نقش پررنگ تری را بازی می کنند. آمریکا در قرن بیستم آقای اقتصاد جهان بود اما به نظر می رسد در قرن بیست و یکم چین جای این کشور را خواهد گرفت. آنچه پیش روی شماست نگاهی است آماری به دو ابراقتصاد جهان.
تولید ناخالص ملی چین 10 سال دیگر از آمریکا پیشی خواهد گرفت
براساس نرخ رشدی که چین برای خود تا سال 2030 هدف گذاری کرده، میزان تولید ناخالص ملی این کشور در سال 2026 از آمریکا پیشی خواهد گرفت. براین اساس چینی ها پیش بینی کرده اند که میزان تولید ناخالص ملی شان از 12/1 تریلیون در سال 2016 به 22/8 تریلیون دلار در سال 2026 برسد. این درحالی است که در آمریکا اکنون میزان تولید ناخالص ملی 18/3 درصد است و سال 2026 به 22/3 تریلیون دلار خواهد رسید.
بنابراین تا 10 سال آینده چین بالاتر از آمریکا از نظر تولید ناخالص ملی خواهد بود. براساس همین پیش بینی در سال 2030 فاصله دو کشور بیشتر شده و تولید ناخالص ملی چین به 29/3 خواهد رسید، درحالی که تولید ناخالص ملی آمریکا 22/2 تریلیون دلار خواهد شد.
چین و آمریکا حدود 36درصد از اقتصاد جهان را در اختیار دارند
چین به همان نسبت که پیشرفت می کند، کم کم درصد بیشتری از اقتصاد جهان را نیز در اختیار می گیرد. اما این فقط آمریکا نیست که بابت قدرتمندتر شدن چین هزینه می دهد. بیشتر شدن سهم چین از اقتصاد جهان، اروپا و ژاپن را هم به دردسر انداخته است.
در سال 2014 چین 13/4درصد از سهم اقتصاد جهان را در اختیار داشت. این رقم نسبت به سال 2004 که این کشور تنها 4/5درصد از اقتصاد جهان سهم داشت، سه برابر شده است. این درحالی است که آمریکا در سال 2004 میلادی 28/1درصد از اقتصاد جهان را تشکیل می داد، اما 10 سال بعد یعنی در سال 2014 این رقم برای آمریکایی ها به 22/3 رسیدکه کاهش 5 درصدی را نشان می دهد.
چینی ها هنوز به طورمیانگین فقیرتر از آمریکایی ها هستند
سیاست گذاران چینی می خواهند دستمزدها را بالا ببرند تا مصرف در این کشور بیشتر شود، اما دستمزد بالاتر باعث می شود هزینه های اداره کارخانجات در این کشور افزایش پیدا کند. چین برای اینکه به استانداردهای زندگی در آمریکا برسد، نیاز به تمرکز روی کارآمدی دارد.
سرانه تولید ناخالص ملی در سال 2014 در آمریکا 54 هزار و 360 دلار بود که در مقایسه با سرانه تولید ناخالص ملی چین یعنی 7 هزار و 626 دلار در همین سال 7/1 برابر بیشتر بود. مقایسه سرانه تولید ناخالص ملی دو کشور نشان می دهد که آمریکایی ها از سال 2009 و در پی بحران جهانی اقتصاد سیری نزولی داشتند، حال آنکه نمودار چینی ها از همان سال 2009 سیر صعودی را درپیش گرفت.
چین اکنون بزرگ ترین مرکز تجاری دنیا است
قابلیت صادرات چین مازاد تجاری عظیمی را به وجود آورده و همین باعث ایجاد تنش هایی میان این کشور و آمریکا شده است. دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه ریاست جمهوری در آمریکا این پدیده را «بزرگ ترین سرقت در تاریخ جهان» می داند.
سیاست گذاران چینی اکنون با سیاست افزایش هزینه کرد در داخل کشورشان در تلاش برای ایجاد توازن میان عرضه و تقاضا به دور از وابستگی به تقاضای خارجی هستند. ارزش تجارت جهانی چینی ها در سال 2010 از آمریکا پیشی گرفت و تا امروز بالاتر از این کشور باقی مانده است.
در این سال حجم تجارت جهانی چین 3 میلیارد و 225 میلیون دلار بود، حال آنکه این رقم برای آمریکایی ها 3 میلیارد و 211 میلیون دلار بود. در سال 2009 اما آمریکایی ها هنوز بالاتر از چینی ها بودند و حجم تجارت جهانی شان 214 میلیون دلار بیشتر از چینی ها بود.
جمعیت شهرنشین فعلی چین از شهرنشینان آمریکا در سال 1930 کمتر است
کشاورزی در چین درحال تغییر است اما هنوز هم جای پیشرفت های بزرگ دارد. فرصت های شغلی در بخش کشاورزی چین بسیار زیاد هستند. این فرصت ها آنقدر چشمگیر هستند که بیش از تقاضا برای شغل، مسکن و خدمات در جوامع شهری باشند.
جمعیت شهرنشین آمریکا در سال 1930 میلادی یعنی 84 سال پیش 81/4 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می داد. اما در چین جمعیت شهری در سال 2014 تنها کمی بیش از نصف و 54/4 درصد بود. بنابراین فرصت کشاورزی در چین هنوز هم وجود دارد و مشاغل این دسته باوجود بحران های اقتصادی و حتی پیشرفت تکنولوژی نقش چشمگیری در اقتصاد این کشور دارند.