به دلیل منابع محدود، مدیریت بیتجربه و نبود ثبات مالی، کسبوکارهای کوچک از ضریب شکست نسبتا بالاتری در مقایسه با کسبوکارهای بزرگتر برخوردار هستند. بررسی دلایل مربوط به شکست کسبوکارها میتواند به شما کمک کند تا از انجام دادن اشتباهات خطرناک اجتناب کنید. در بسیاری از کسبوکارهای کوچک، مدیریت ضعیف علت اولیه شکست موسسه بازرگانی به حساب میآید. در بعضی مواقع، مدیر کسبوکار از ظرفیت لازم برای اداره موفقیتآمیز آن برخوردار نیست و مالک، فاقد توانایی رهبری، قضاوت صحیح و دانش لازم برای راهاندازی آن نوع کسبوکار است.
بسیاری از مدیران فاقد قابلیتهای لازم برای اداره یک موسسه کوچک هستند. یکی از محققان بازرگانی میگوید: «آن چیزی که شرکتها را نابود میکند معمولا به نبود پول کافی، استعداد یا اطلاعات مربوط نمیشود، بلکه عمدتا به دلیل فقدان قضاوت و درك صحیح در مدیریت شرکت است.»
مدیران موسسات بازرگانی کوچک، نیازمند داشتن تجربه در حوزههایی هستند که جهت ورود به آن تمایل دارند. بهعنوان مثال یکی از کارآفرینان پرانگیزهای که به دنبال راهاندازی رستوران بود، پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، شروع به کار در یک رستوران زنجیرهای کرد که به واسطه برنامههای آموزش مدیریتی باکیفیت، مشهور بود. پس از اتمام این برنامه آموزشی، او مشغول انجام وظایف گوناگونی شد که از غذاپختن تا مدیریت را شامل میشد. او از همه فرصتهای آموزشی بعدی که شرکت موصوف ارائه میکرد استفاده کرده و سوالات زیادی را در این زمینه پرسید. این فرد شروع به تهیه یک طرح کسبوکار براساس ایده خود برای رستوران کرد و پس از حدود پنج سال، کار خود را رها کرد تا رستوران خود را افتتاح کند. او از دانش و تجربه کسب شده در طول این زمان بهعنوان یکی از منابع اصلی موفقیت در کسبوکار خود نام میبرد.
یک کارآفرین بالقوه باید از توانایی فنی، قدرت تجسم، هماهنگی و ادغام عملیات گوناگون کسبوکار در یک مجموعه کلی برخوردار باشد؛ بهگونهای که بتواند اثر همافزایی را ایجاد کرده و دارای مهارت لازم برای مدیریت انسانها در سازمان و برانگیختن آنها برای رسیدن به سطح بالاتری از عملکرد باشد. مدیریت منطقی، کلید موفقیت یک شرکت کوچک به حساب میآید و مدیران موثر این موضوع را درك کردهاند که سرمایهگذاری در موسسات بازرگانی نیازمند کنترل مالی صحیح است. موفقیت موسسه بازرگانی نیازمند داشتن سرمایه کافی در همان بدو امر است.
کمبود سرمایه یکی از علل رایج شکست کسبوکارها به حساب میآید. قبل از اینکه شرکتها بتوانند جریان نقدینگی مثبتی ایجاد کنند، با کمبود سرمایه مواجه میشوند. بسیاری از مالکان کسبوکارهای کوچک این اشتباه را مرتکب میشوند که فعالیتهای بازرگانی خود را براساس یک تار مو بنا میکنند که میتواند یک اشتباه مهلک باشد. کارآفرینان انسانهایی با درجه مثبت نگری بسیار بالا بوده و غالبا درباره الزامات و نیازمندیهای مالی برای اداره کسبوکار قضاوت نادرستی دارند. در نتیجه، آغاز فعالیت آنها با کمبود سرمایه مواجه شده و همانگونه که شرکت مبالغ بیشتری از پول نقد را برای افزایش رشد خود میبلعد، هیچگاه قادر به پیشبینی و تزریق سرمایه کافی در این زمینه نیستند.
جنبه دیگری از کنترل مالی کافی، در اجرای تکنیکهای مناسب مدیریت نقدینگی نهفته است. بسیاری از کارآفرینان اعتقاد دارند که سود، آن چیزی است که در یک کسبوکار جدید دارای بیشترین اهمیت است ولی باید توجه داشت پول نقد مهمترین منبع مالی است که یک شرکت در اختیار دارد. حفظ جریان نقدینگی کافی برای پرداخت بهموقع صورتحسابها، یکی از چالشهای مستمر کارآفرینان به حساب میآید.
بررسی ضعیف اعتبارات، مدیریت بیبرنامه وصول مطالبات و بیانضباطی کارآفرینان در خرج پول از جمله عوامل رایجی است که در بسیاری از ورشکستگیهای بازرگانی به چشم میخورد. بسیاری از مدیران کسبوکارهای کوچک از فرآیند برنامهریزی استراتژیک غفلت میکنند چرا که تصور میکنند این چیزی است که تنها برای شرکتهای بزرگ مفید است. آنها اینگونه استدلال میکنند، «من زمان کافی ندارم» یا «ما آنقدر کوچک هستیم که نمیتوانیم یک طرح استراتژیک برای کسبوکار خود تهیه کنیم.»
با این وجود، شکست در تهیه این طرح معمولا منجر به ناتوانی در حفظ و بقای سازمان خواهد شد. بدون یک استراتژی شفاف و تعریف شده، یک موسسه بازرگانی پایه محکمی برای ایجاد و حفظ یک مزیت رقابتی در بازار نخواهد داشت. تهیه یک طرح استراتژیک، کارآفرین را متوجه ارزیابی واقعبینانه پتانسیلهای شرکت بازرگانی خود میکند.