شاید چندین سال است که رسانههای مختلف از واژه پرطمطراقی به نام «دلال» استفاده میکنند. یادم هست سردبیر یکی از روزنامهها اعتقاد داشت که این سمت، نسبت بدی نیست. چراکه اگر دلال نباشد، تعادل بازار به هم میخورد. اما امروز همین دلالها عامل اصلی به هم خوردن تعادل بازار کشاورزی هستند. البته این موضوع در رابطه با محصولات غذایی که از حساسیت خاصی برخوردار است، رنگ دیگری به خود میگیرد و بسیار پیچیدهتر و گاهی خطرناکتر میشود.
وقتی که امنیت سرمایهگذاری در کشور از نمره مطلوبی برخوردار نبوده و ریسک بسیار بالایی داشته باشد، بخش بزرگی از نقدینگیها به سوی بازار کاذبی حرکت میکند که بدون زحمت، ریسک و ارزش افزوده، سود سرشاری را به جیب صاحبانشان سوق دهد. بنابراین طی سالهای متمادی جمعیت این گروه زیاد شده و اکنون به شبکهای گسترده و البته قدرتمند تبدیل شدهاند که حتی جلوتر از دولت، تصمیم میگیرند و قیمت تعیین میکنند.
در این میان اگرچه در حق مصرفکننده نهایی هم اجحاف میشود اما بزرگترین متضرر این زنجیره، تولیدکننده یا همان کشاورز است. محصولی که سر زمین تنها 200 یا 300 تومان در هر کیلوگرم از زارع خریداری میشود بعد از یکی، دو روز با چندیندرصد افزایش سر از میوهفروشیهای اطراف شهر در میآورد. حال سوال اینجاست که آیا تنظیمکننده اصلی بازار، دولت است یا دلال؟ سازمان حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده، حمایت خود از قشر آسیب دیده کشاورز را چگونه توجیه میکند؟ مگر کشاورز، خود یکی از تولیدکنندهها و سرمایههای کشور محسوب نمیشود؟ در این میان، وظیفه وزارت جهادکشاورزی چیست؟
واقعیت این است که اگرچه تولیدکننده بخشهای مختلف اقتصادی، در قالب ارگانهای دولتی متولیان مشخصی دارند اما تقریبا جای خالی چنین متولی در بازار کاملا احساس میشود. به عبارتی به جرات میتوان گفت که مهمترین بخش اقتصادی کشور بهگونهای به حال خود رها شده و محلی برای جولان فرصتطلبان فراهم کرده است. هر دستگاهی هم به محض رسیدن به مرز بازار، خود را عقب میکشد و اذعان میکند که از اینجا به بعد در حیطه وظایف ارگان مربوطه تعریف نشده است. همین میشود که چند روز قبل از برداشت، سر و کله دلالها در اطراف زمینهای کشاورزی پیدا شده و چندین برابر دسترنج آنها را تنها با یک جابهجایی کوچک، به نام خود میزنند. اکنون این شبکه، به چنان شاخههای وسیع و دامنهداری تبدیل شده که حقیقتا با هیچ سمی از بین نمیرود.
اتفاقا دو هفته گذشته موضوع میزگرد یکی از برنامههای صداوسیما همین دلالها بودند. یکی از کارشناسان برنامه خطاب به سخنگوی وزارت جهادکشاورزی میگفت: «آیا تا به حال شده که وزارتخانه اقدامی اساسی برای جلوگیری از دلالبازیها انجام دهد؟» شاید در نگاه اول، این فکر درست به نظر بیاید و همگان را به تحسین وادارد اما واقعیت اینجاست که نه دولت و نه تشکلها لااقل در این برهه از زمان توانایی حذف دلال را ندارند. زیرا همانطور که گفته شد این گروه، به چنان قدرتی رسیده است که به راحتی میتواند در یک شب، قیمتها را بالا و پایین کند. بنابراین باید با روش دیگری با این دسته کنار آمد. شاید مسئولان دولتی با ایجاد تعامل سازنده با نمایندگان آنها بتوانند تنظیم قیمتها را تا حدودی به طور غیرمستقیم در دست بگیرند.
به عبارتی بهترین راهکار مبارزه با دلالبازیها حذف آنها نیست، بلکه تعامل با آنهاست. تجربههای پیشین هم همین واقعیت را به اثبات میرساند که هر وقت در مقابل دلالها سد مقاومتی ایجاد شده، شکست خورده و وضعیت بازار از آنچه که بوده بدتر شده است. بنابراین به نظر میرسد تا وقتی متولیان امنیت غذایی با قدرتمندان عرصه بازار به تعامل جدی و دوطرفه نرسند، این وضعیت ادامه خواهد داشت و روز به روز از قدرت کشاورز کاسته میشود.