یکی از مهمترین معیارهایی که کارجویان بهعنوان انگیزه پیوستن به سازمانها، بهویژه سازمانهای بزرگ، مطرح میکنند، امنیت شغلی است. این موضوع بهویژه وقتی بیشتر مورد تاکید قرار میگیرد که کارجو میخواهد از یک سازمان کوچک با هدف ملحق شدن به یک سازمان بزرگ خارج شود.
اما به راستی امنیت شغلی چیست و منشاء آن کجاست؟
آیا سازمانهای بزرگ و موفق امروزی، تا ابد برجا خواهند ماند؟ سازمانهای بزرگ چه مشخصاتی دارند که حس امنیت بهتری را القا میکنند؟ بزرگی؟ موفقیت؟ درآمد زیاد؟ پیشینه طولانی؟ کدامیک به کارجو احساس مطلوب امنیت میدهند؟
بسیار دیدهام که کارجویان، وقتی از احتمال فروپاشی یک سازمان بزرگ با آنها صحبت میشود، موضوع را با لبخند پاسخ میدهند. گروه بزرگی از آنها باور ندارند که سازمانی بزرگ، مثل یک کارخانه موفق، ممکن است 3، 4 یا 5 سال بعد وجود نداشته باشد. آنها فکر میکنند همیشه این سازمان هست و صندلی آنها هم اگر بتوانند آن را بهدست آورند، همیشه فراهم است و متعلق به آنها خواهد ماند.
اما میدانیم که واقعیت چیز دیگری است.
از تهدیدهایی که سازمانهای بزرگ با آن مواجه هستند، میگذرم و بحث در این حوزه را به مجالی دیگر وامیگذارم. نمیدانم در کشور آماری داریم که دوره حیات سازمانهای بزرگی که 10، 20 یا 30 سال پیش بودند و امروز یا نیستند یا برجایی و بزرگی گذشته را ندارند، وجود دارد یا خیر؟ اما مستقل از اینها باید باور کنیم که امروز دیگر امنیت شغلی به مفهومی که در گذشته بود (داستان معروف آب باریکه) مطرح نیست. در دنیای امروزی کسبوکار، منشاء امنیت شغلی هر فرد، در درون خود او است. در دنیای بهشدت رقابتی امروز، فردی امنیت شغلی دارد که توانمند باشد و سازمان نبود او را حس کند. به عبارتی فرد باید چنان اثرگذار باشد که سازمان بقای خود (کلی یا جزئی) را وابسته به تداوم همکاری با او ببیند و بداند.
دنیای کسبوکار امروز، چنان بیرحم است که گاهی اوضاع اقتصادی ایجاب میکند سازمانها برای فرار از ضررهای بزرگ، حتی مجبور به تعدیل نیروهای توانمند خود شوند. لابد نمونههایی از تعدیل نیروی شرکتهای بزرگ بینالمللی را در خبرها خواندهاید.
در این شرایط من چه نقشی در امنیت شغلی خود دارم؟
در همین شرایط سخت کسبوکار جهانی، در میان کارکنان سازمانها، هستند افرادی که هنوز از یک سازمان خارج نشده، سازمانهای زیادی خواهان جذب آنها هستند. گاهی داستان به کلی بر عکس است. به جای آنکه فرد نسبت به تداوم همکاریاش با سازمان واهمه و تردید داشته باشد، این سازمان است که در این شرایط تهدید به سر میبرد و سخت تلاش میکند تا فرد برجسته را نگه دارد.
اینها چه کسانی هستند؟
اینها افرادی مثل من و شما هستند، با تفاوتهایی اندک. احتمالا سطح هوش و دانش آنها (به جز موار استثنائی) با من و شما تفاوتی ندارد. آنها فقط بخشی از زمان خود را به توسعه و توانمندی خود اختصاص دادهاند. در زمانهایی که برخی در اندیشه راههای میانبر بودهاند، آنها در فکر این بودهاند که بازار کار آینده به چه افرادی با چه مهارتهایی نیاز دارد؟ مثلا مهندسی که 10 سال پیش درک کرده که در آیندهای نه چندان دور، کار بدون رایانه امکانپذیر و قابل قبول نخواهد بود، این مهارت را فراگرفته، اما دیگری هنوز به شیوهای که کارش را شروع کرده ادامه میدهد. آیا سازمان برای این دو دیدگاه و رویکرد، ارزش و اعتباری یکسان قائل است؟
منشاء امنیت شغلی در درون خود ما است. همین امروز باید به فکر ارتقای امنیت شغلیمان باشیم.