کار و تلاش برای کسب معیشت از واقعیترین بخشهای زندگی است و ما با داستان واقعی کسبوکار آدمهایی کار داریم که فارغ از خیالات و داستانپردازی به فعالیت اقتصادی مشغول هستند و در این وانفسای تولید به فعالیت میپردازند.
ابوالفضل غیوری از فعالان و تولیدکنندگان نسبتا قدیمی این صنف در ایران است و بیش از 12سال سابقه دارد. غیوری مسیر کاریاش را با «فرصتامروز» در میان نهاده است.
قبل از اینکه وارد این کار شوم کارمند دفتری اداره برق اسلامشهر بودم و هیچ سررشتهای از کاسبی و تولید نداشتم. البته خیلی قبلتر در دوران تحصیل به واسطه یکی از اقوام که خیاط سریدوز بود مختصری کار خیاطی یاد گرفته بودم و خودم بعضی از کارهای مربوط به خودم را انجام میدادم. مثلا بارها کیف یا لباسم هنگام بازیگوشی با بچههای مدرسه و محل پاره میشد که خودم آن را ترمیم میکردم و وصله پینه میزدم. مدتها گذشت.
به خاطر اینکه کمی خیاطی بلد بودم در بین فامیل و اهالی محل به خردهکار معروف شده بودم و اغلب کارهای کوچک مثل دوختن زیپ، رفوکردن، تنگ و کوتاه کردن لباس و شلوار را در خانه انجام میدادم. تا اینکه یک روز اوایل سال 83 یکی از اقوام (پسرخالهام) به من پیشنهاد داد که خیاطی راه بیندازیم. من ابتدا مخالفت کردم چون هیچ سابقهای در این جور کارها نداشتم. خلاصه با کلی اصرار به پرسوجو و کسب اطلاعات پرداختیم. در خلال همین سوال و جوابها با خیاطها و کاسبها، متوجه شدیم که کار کیف و ساک بهتر از کار لباس و شلوار است.
به هر زحمتی بود پی کار را گرفتیم تا یک تولیدی کوچک راهاندازی کنیم. هر روز بعد از تعطیل شدن از اداره دو نفری میرفتیم سراغ استادکارها تا کمی هم به ما کار یاد بدهند. البته هدف ما تولید اقلام کوچک و کمحجم بود که دردسر کمتری داشت و خیلی زمانبر نبود. بعد از حدود هشت ماه شاگردی و مشاهده کار از نزدیک تصمیم خودمان را عملی کردیم.
از زیرزمین منزل یکی از دوستان شروع به کار کردیم و اول کار کیفهای پول کوچک و ساده و کیفهای دستی یکلایی را میدوختیم. ابزار کارمان دو چرخخیاطی دست دوم، چند قیچی بزرگ برای برش و سایر لوازم مورد نیاز بود که روی هم حدود 180هزار تومان خرج برداشت که در واقع سرمایه اولیه ما بود.
بعد از دو سه سال کیف مدرسه، کیفهای برزنتی ساده اداری و چند مدل ساک ورزشی ساده را هم به لیست محصولاتمان اضافه کردیم. این را هم بگویم که بعد از آن زیرزمین چند جا عوض کردیم؛ گذرمان به باغ سپهسالار (خیابان صف فعلی) مولوی و چند جای دیگر هم افتاد تا اینکه سرانجام در همان منطقه خودمان در اسلامشهر موفق به دایر کردن دائمی یک تولیدی کوچک 20 متری شدیم.
بعد از مدتی تامین اقلام مورد نیاز اداره خودمان را به عهده گرفتم و طی چند نوبت سفارشهای خوبی از اداره گرفتم. بعد از آن بود که کار ما زیاد شد و چند مدرسه و مهدکودک هم مشتری ما شدند. رفتهرفته کار بالا گرفت و یکی از درمانگاههای منطقه اسلامشهر هم سفارش تهیه ساک بیمار را به ما داد.
دیگر کار ما به اصطلاح گرفته بود و سفارشهای متعددی بود که دریافت میکردیم. تصمیم گرفتم تمام وقت خودم را مشغول این حرفه کنم. دو سال تا بازنشستگی پیش از موعد مانده بود. خلاصه در سال 1389 بعد از 25 سال خدمت بازنشسته شدم و به طور کامل وقت خودم را صرف تولیدی کردم.
در حال حاضر تولیدی نیکجا را ثبت کردیم و الان 12 نفر پرسنل در دو واحد بغل هم در همان اسلامشهر مشغول به کار هستند. عمده فعالیت فعلی ما براساس میزان دریافت سفارشهاست که از طرف مشتریها داده میشود. تا دو سه سال پیش مشتری عمده ما ادارات دولتی بودند که برای نشستها و جلسات خودشان سفارش میدادند. اما الان جلوی این کارها را به خاطر کمبود اعتبار گرفتهاند.
مدارس، مهدهای کودک دیگر مشتریان ما هستند که بسته به تنوع و مدلهای روز به ما سفارش از 30 تا 80 عدد را میدهند که بیشتر مربوط به شش ماهه نخست سال و برای بازگشایی مدارس است. صنف سراجی معمولا دوماه بعد از عید کارش کلید میخورد. در کنار تولید و دوخت کیف و کولهپشتی، به صورتی محدود و موردی زنبیل و ساک خرید هم درست میکنیم که اهالی محل طالبش هستند.