در یکی از مغازه ها وقتی فروشنده ای می بیند که تند تند یادداشت بر میدارم با کمی احتیاط میگوید: «اینا رو برای چی مینویسی؟ نکنه مالیاتچی هستی؟! بعد که مطمئن میشود، انگار که گوش شنوایی برای ناله کردن پیدا کرده است، با ناراحتی همراه با استیصال میگوید: «آقا، جان هر کی که دوست داری بنویس که به روز سیاه دچار شده ایم! اگر اوضاع به همین منوال پیش برود باید تخته کنیم. برای مغازه 20متری 10 میلیون تومان مالیات آمده! آن هم در این شرایط نامطلوب و راکد. مثلاً نزدیک عید است؛ اینجا باید غلغله باشد نه اینکه پشت ویترین تماشا کنند.
گاهی اوقات تا 10 روز یکبار هم مشتری نداریم، بعد برای ما کلی عوارض و مالیات محاسبه میکنند و کاری هم ندارند که چه به سر ما آمده است.» نرخ فروش مغازه در این محدوده بهشدت بالاست و جزو گرانقیمتترین مراکز تجاری پایتخت و سطح کشور است. یک باب مغازه 20متری که بر خیابان هم نباشد، تا 5/1 میلیارد قیمت میخورد. اجاره هم سالانه حساب میشود و ماه به ماه نیست. از 80 میلیون تا 140میلیون تومان برای یک سال. عرف بازار این است که اجاره بها را اینطور پرداخت کنند. هر سه تا چهار ماه یکبار 20 تا 30 میلیون تومان به صاحب ملک داده میشود.
تولید کفش اسپورت بیشتر در اسلامشهر و منطقه فلاح و نعمتآباد صورت میگیرد و کفش دست دوز و مجلسی در خیابان شاپور و سعدی. قیمت عمدهفروشی کفش ایرانی از 35 هزار تومان تا 80 هزار تومان در نوسان است و گاهی به 120-100 هزار تومان هم میرسد. جنس چینی از 20 هزارتا 60 هزار تومان متغیر است.دوخت افغانیها 8 تا 15 هزار تومان از جنس ایرانی ارزانتر است. در بین بحث، آقا اسماعیل که از قدیمیهای صنف کفش است، به جمع ما وارد میشود.
هنوز از راه نرسیده چشم بادامیها و افغانیها را مقصر میداند از آنها بسیار شاکی است. بعد با صدایی شبیه به فریاد داد میزند: «جلوی واردات بیرویه را نمیگیرند. به اضافه اینکه حجم زیادی از کالاهای موجود در بازار قاچاق است. از سال گذشته تعرفه واردات را بالاتر بردهاند، ولی رکود و کسادی بیسابقه بازار چینی و ایرانی سرش نمیشود.»
میپرسم مگر افغانها چه کرده اند؟ جواب میدهد: «افغانیهایی که 20 سال پیش کارگر بودند، الان کار را یاد گرفته و خودشان تولیدکننده شدهاند. در حال حاضر تا 35 درصد تولیدکنندههای کفش ما افغانی هستند و تولیدشان جزو بیکیفیتترین کارهای موجود در بازار است. اینها به صورت فامیلی و در جاهای پرت و خارج از شهر داخل زیرزمین و فضاهای متروکه کار میکنند و هیچ نظارتی بر آنها نیست.
همه این موارد ضربات جبرانناپذیری به صنعت کفش ایران وارد کرده؛ هزینههای تولید بسیار بالاست و از پنج سال پیش تا الان بهطور متوسط سالانه تا 25درصد افزایش هزینه داشتهایم. مالیات، هزینههای جاری، دستمزد و... نرخ تمام شده کفش را بالا میبرد و نتیجهاش میشود وضعیتی که ملاحظه میکنید.» شرایط نابسامان فعلی محصول بیتدبیریهای سالهای پیش است؛ آقا اسماعیل که سابقه 45 ساله در این حرفه دارد، دوباره به حرف میآید: «تا 15سال پیش کشورهای منطقه قفقاز (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) عراق و سایر کشورهای منطقه، کفش ایرانی را روی دست میبردند. اما الان ترکیه جای ما را گرفته است.
قبل از انقلاب به ایتالیا که در صدر صنعت کفش دنیاست، آلمان و اسپانیا صادرات مطلوبی داشتیم. کارخانه کفش ملی هم به روسیه و آسیای میانه صادرات بالای 10میلیون جفت در سال را داشت. اما از اوایل دهه 1380 به بعد، واردات بیرویه و افزایش حجم قاچاق صنعت کفش ایران را زمین زد. باورتان نمیشود موتورسیکلتهای مسافرکش سر بازار و بعضی تاکسی دارها در سطح شهر تولیدکننده و کارگاه دار کفش بودهاند! 80 درصد کارگاههای کوچک و متوسط تعطیل شدهاند.
خود ما هم توی خرج روزانهمان ماندهایم و با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشتهایم. کار کفش بیشتر با چک انجام میشود؛ ولی از هر 10 تا چک صادر شده 7 تایش برگشت میخورد.» درد دلهای کفش فروشها تمامی ندارد. بسیاری از همکارانشان یا ورشکسته شدهاند یا تغییر شغل دادهاند. بقیه هم از سر ناچاری به فعالیت نیم بندشان ادامه میدهند تا شاید روزنهای باز شود و کسبوکار را رونق ببخشد. با مجید و همسایههای غصه دارش خداحافظی میکنم و از آنها جدا میشوم.
یک وجب جا
ارزانترین مغازه موجود در بازار سبزه میدان، مربوط به مغازههای 12-10متری است که قیمت هر متر مربع آن بین 5 میلیون تا 5/6 میلیون تومان است که حدودا با قیمت 55 تا 70 میلیون تومان به فروش میرسد.در حال حاضر املاک تجاری در محدوده بازار تهران با قیمتهای مختلفی معامله میشود اما شاید بتوان گفت هماکنون یکی از گرانترین متراژ مغازههای پایتخت مربوط به مغازههای موجود در بازار تهران است.
در بازار بزرگ تهران مغازههایی وجود دارد که هر سانتیمترشان از طلا با ارزشتر است، مغازهها و حجرههایی که از قرار معلوم متری 500 میلیون تومان معامله میشود! همچنین مغازههای پاساژ طلافروشهای سبزهمیدان با قیمت 5میلیارد تومان به فروش میرسد که هر متر مربع آن نیم میلیارد تومان قیمت دارد. آن طور که برخی از صاحبان مغازههای بازار تهران میگویند قیمت مغازهها در داخل بازار بزرگ تهران به هیچ عنوان بر مبنای یک قیمت مشخص و منطقهای تعیین نمیشود.
بنا به گفته چند نفر از فروشندگان اینجا هر كس هر قیمتی که بخواهد روی ملک خود میگذارد. پایان مسیر ساعت به 6 بعد از ظهر نزدیک شده و من به آخر بازارگردی امروزم رسیدهام. باید نمایشگاه دائمی تاریخ و تجارت را ترک کنم و سر در گریبان مانند مراجعان هر روزهاش به انتظار روزهای پیشرو بمانم. همزیستی هنرمندانه سیاست و تجارت و قداست، امیدواری برای ادامه حیات و تلاش را زنده نگه میدارد.