در یک جامعه سرد و مسکوت و کمونیستی مردی صبح از جا بر میخیزد، تلویزیونش را روشن میکند.تلویزیون تبلیغی پخش میکند با لحن شاد و پیروزمندانه و ترغیبکننده درباره شادی از خوردن صبحانهای همسان و یک شکل. همه آدمها از هر طبقهای که باشند یک صبحانه یک مدل با یک متریال. پسر بیرون میرود. فضا سرد و تیره است. در لباسها تنوعی از رنگ مشاهده نمیشود. به نظر میرسد دیکتاتوری حاکم حتی سعی دارد در زیر رنگ یکسان لباسها عقاید را هم یکی کند.
مرد به محیط کارش میرسد. در کارخانه همه در صف ایستادهاند تا صبحانه یکسان و یک شکل را دریافت کنند. توسط مردانی دلقکوار که صورتشان را شبیه دلقکها آراستهاند تا حقیقت وجودیشان را پنهان کنند. آنها رؤسا هستند. در اتاقهای کنترلی که تمام شهر را با دوربین چک میکنند تا نکند که خلاف این یکسانی رخ دهد. خودشان نیز همان صبحانه یکسان را دریافت میکنند. در این میان در میانه صف پسر کاغذ زرد رنگی در دست دارد که روی آن نوشته است تفاوت.
پسر از صف خارج میشود و پشت سر او نیز دختری که حس و حال او را فهمیده است او را دنبال میکند.سربازان به دنبالشان. دوربینها هر لحظه کنترل میکنند. آنها میدوند. از دیواری بلند میگذرند و به مکانی خوش رنگ و لعاب پر از گل و تفاوت میرسند. آن سوی دیگر. همه در حال خوردن غذاهای متفاوت هستند. کسی ساندویچی متفاوت را برای پسر پرتاب میکند. دختر نیز یکی را میگیرد. دختری که صبحانه متفاوت را پرتاب کرده میپرسد که بقیه کجا هستند؟ پسر میگوید که آنها در حال آمدن هستند.
این تبلیغ جذاب و گیرا چیزی نیست جز تبلیغ کمپانی تاکو بل که به ادعای خودش نسل جدید صبحانه را به بازار عرضه میکند. واقعا چه ایدهای بهتر است از نشان دادن یک جامعه کمونیستی که تشویق به همسانی میکند؟ تبلیغ به این روش نسل جدید صبحانههای تاکو را معرفی کند و در ضمن از اهمیت یک وعده صبحانه تاکو بیل میگوید که حتی میتوان برای بهترینش جنگید.
تاکو بیل موفق است، چرا که با داستانپردازی منحصربهفردش اهمیت و ارزش و همینطور کیفیتش را خوب معرفی کرده است.اگر شما احساس تنبلی میکنید که تا تاکو بیل بروید و صبحانه بخورید تاکو بیل به شما یادآوری میکند که خوردن این صبحانه حتی ارزش فرار از دست ماموران و جامعهای کنترل شده را دارد تا به مزه و طعم متفاوت آن پی برد و مزهاش کرد.
کارشناس تبلیغات