به طور کلی گاز مایع در مصارف خانگی مثل آشپزی، گرم کردن آب، روشنایی، استفاده حرارتی و در صنعت به منظور سوخت موتورهای احتراق داخلی (اتومبیل، تراکتور، جرثقیلهای حمال و ژنراتورهای برق) و کورههای آب دادن فولاد و ریختهگری چدن و سایر فلزات غیرآهنی و برش فولاد و صنایع غذایی و به کار انداختن یخچالها و دستگاههای خنککننده و صنایع کشاورزی، نساجی و شیشهسازی به کار میرود و با توجه به کاراییهای گوناگون و گسترده، گاز مایع را میتوان یکی از بهترین مشتقات نفت به شمار آورد.
انتشار خبر بسیار مهم ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1330 همه جهانیان را متعجب و ایرانیان را غرق در سرور و شادی کرد. بالاخره پس از نیم قرن تلاش مردم وطنپرست و انجام سیاستهای مدبرانه دکتر مصدق، از شرکت نفت خلع ید شد و هنگامی که آخرین گروه از کارکنان و کارمندان انگلیسی که از ادامه کار در شرکت خودداری کرده بودند، به دستور مصدق کشور را ترک کردند، مردم سنگینی سایه شوم استعمار و استکبار 50 ساله را از سر خود دور دیدند.
نه تنها خواص و فرهیختگان و آنانکه با سیاست و تاریخ سروکار داشتند این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند، بلکه مردم کوچه و بازار هم که همیشه بر این عقیده بودند که هر مصیبتی که به کشور نازل میشود نتیجه سودطلبی دولت فخیمه انگلستان است، شادیها کردند و به یمن دستیابی به این رهایی، چراغانیها کرده و گل و شیرینی پخش کردند.
در این زمان بود که من که همیشه به دنبال انجام کارهای موثر زیربنایی میرفتم به رغم وقت زیادی که انجام پروژههای حفاری از من میگرفت، راه را برای دستیابی به هدفی که طی سالیان سال در سرمیپروراندم هموار دیدم و اعلام کردم که تصمیم دارم به فعالیت تازهای بپردازم. کاری که تا آن زمان نه دولت و نه بخشخصوصی به آن توجهی نداشت و آن آوردن صنعت گاز به این سرزمین بود. همه از دشواری چنین کار عظیمی بر حذرم میداشتند، حتی دوستانی که در اروپا تحصیل کرده و از راحتی و پاکیزگی و کارآمدی گاز باخبر بودند و میدانستند که این انرژی ارزنده را سر چاههای نفت میسوزانند و بدون اینکه به مردم مملکت بهرهای برسد دود میشود و به هوا میرود، در حالیکه هر روز برای دسترسی به هیزم جهت استفاده سوخت، جنگلهای بیشتری آسیب میبیند و در خطر نابودی قرار میگیرند. من را از این تصمیم برحذر میداشتند، اما من مصمم بودم و میگفتم: «من خانمهای خانه را باید از شر سوخت هیزم و زغال و نفت در آشپزخانه نجات دهم، باید کاری کنم که مملکت بتواند از این موهبت بزرگ یعنی گاز بهرهمند شود.» (میدانم با مختصر سرمایهای که دارم شاید بهتر باشد جوراب نایلون وارد کنم. زیرا بیتردید، بلافاصله و بدون هیچ خطری، جورابها به فروش میرود و سود خوبی عایدم میشود، ولی این کار را میگذارم برای کسانی که نمیتوانند صنعت گاز را به ایران بیاورند.)
تصمیمم را گرفته بودم و هشدارهای پدرانه و برادرانه دوستان بیاثر بود.
ادامه دارد...