فعالیت کارخانهها و واحدهای تولیدی، چه در بخش خصوصی و چه در بدنه دولت، نقشی قابل تامل در اقتصاد کشورها دارد. بر این اساس تعطیلی این واحدها فارغ از تبعات شخصی و ورشکستگی صاحبان مشاغل، اثراتی منفی بر نرخ تولیدات داخلی کشورهای مختلف خواهد داشت. بسیاری از کشورها با اعطای وامها و تسهیلات گوناگون به کارآفرینان و واحدهای فعال در عرصه تولید، تلاش دارند مانع از تعطیلی کارخانهها و ورشکستگی کامل آنها شوند.
دکتر موریس پیترسون، مدرس دورههای کسبوکار دانشگاه اقتصاد سیدنی معتقد است اغلب کسبوکارهای بزرگی که در دام ورشکستگی میافتند، مسیری مشابه را طی میکنند. در واقع، با در نظر گرفتن برخی نکات و بررسی مداوم نقاط ضعفی که در شکلگیری توفان ورشکستگی نقش دارند، میتوان تا حد زیادی عبور از بحرانهای مالی را تحت کنترل درآورد. با این وجود، نمیتوان نقش برخی متغیرهای تصادفی را در این میان نادیده گرفت.
وقتی علائم هشداردهنده دیده نمیشوند
اندرو رایش، کارشناس حوزههای تولید و تجارت و عضو ارشد سازمان کنترل کیفیت و خدمات ایالات متحده، یکی از مهمترین دلایل شکست واحدهای تولیدی را نادیده گرفتن علائمی میداند که به مرور زمان ظاهر میشوند، اما به طور عمدی و سهوی نادیده گرفته میشوند و در نتیجه کارخانه را به مرز ورشکستگی میکشانند.
اگرچه این علائم یا مشکلات در ظاهر بسیار ساده هستند، اما تجربههای متعدد نشان داده هر یک مشکل کوچک میتواند به مرور زمان با چندین مشکل کوچک و بزرگ دیگر همراه شود. برخی از این علائم کلیدی عبارتند از:
*نادیده گرفتن ظرفیتهای تولید و وارد کردن فشار بیش از حد توان تولید و خدمات که اغلب توسط واحدهای تولیدی کم تجربه یا کم قدمت انجام میشود.
*تصمیمگیریهای ضعیف مدیریت یا تیم هیاتمدیره در فواصل زمانی کوتاه و بازدهیهای منفی که منجر به کاهش نرخ تولید یا تولید محصولات فاقد کیفیت میشود.
*تشدید فشارهای دولتی که مانع از فعالیتهای تولیدکنندگان و بهویژه تولیدکنندگان بخشخصوصی میشود.
*اعتصابهای پیدرپی کارکنان، اخراجهای مکرر و نارضایتی شغلی کارکنان.
*مشکلات اساسی در بخش تامین بودجه و استقراضهای پیاپی.
کارخانههای مشهوری که ناکام شدند
در طول تاریخ کارخانههای بزرگ و شناخته شده بیشماری با دلایل مختلف، ناچار به تعطیلی کامل یا کاهش واحدهای تولیدی خود شدهاند. طی سالهای اخیر، بحرانهای مالی جهانی بهویژه بحرانهایی که بین سالهای 2008 تا 2010 بسیاری از دولتها را دچار مشکلات مالی کرد، کارخانهها را نیز بینصیب نگذاشت و کارگران زیادی مشاغل خود را از دست داده و دولتها را با بحران بیکاری مواجه کردند:
کارخانه شکلاتسازی هرشی، یکی از پرآوازهترین کارخانههای تولید شکلات در سطح ایالات متحده و دنیاست، کارخانهای که در سال 1903 در شهری بندری در آمریکای شمالی افتتاح شد و به سرعت به یکی از موفقترین کارخانههای جهان تبدیل شد.
ایدههای بلندپروازانه میلتون هرشی، موسس این کارخانه با ساخت پارک، اماکن تفریحی و به طوری دقیقتر مجموعه تولیدی بسیار عظیم تکمیل شد و در دهههای بعدی ادامه یافت، اما این شهرت و محبوبیت از دهه 60 میلادی به بعد، با چالشهایی جدی رو به رو شد، تاسیس کارخانه شکلاتی در نزدیکی این کارخانه، مشکلات با اتحادیه مرکزی بر سر موضوع جنجالی کره، کاکائو و روغنهای گیاهی و اتهام وارده به این شرکت در خصوص استخدام کارگرانی زیر سن قانونی در برخی شعب، از جمله همین مشکلات است.
در سال 2008 نرخ معضلات هرشی همچنان بالا بود، اما این شرکت با چالش جدیدی رو به رو شد: نارضایتی بالای مصرفکنندگان و تحریم شرکت هرشی توسط برخی منتقدان این کارخانه. سرانجام در سال 2013 کارخانه اصلی هرشی تعطیل شد و بیش از 1500کارگر بیکار شدند.
ورلدکام یکی از شرکتهای خدماتی مشهور دنیاست که باوجود موفقیتهای پیدرپی خود از شروع تأسیسش در سال 1963، نتوانست پا بر جا بماند و سرانجامی سیاه و تلخ داشت. به عقیده برخی کارشناسان اقتصادی پرونده ورشکستگی ورلدکام در سال 2002 یکی از بزرگترین پروندههای شکست تجاری در تاریخ ایالات متحده محسوب میشود.
اگرچه بنا بر مندرجات پرونده شکست مالی ورلدکام، اصلیترین عامل شکست این شرکت، فساد مالی و اداری مدیران ارشد بوده است، اما تبعات این ورشکستگی و فساد اداری برای بازار بورس، سهامداران خرد و کلان و سرمایهگذاران بسیار سنگین بود.
شرکتهایی چون جنرال موتورز با اعلام ورشکستگی در سال 2009، دیلون موتورز در اواخر دهه 80 میلادی، شرکت موادغذایی فارمرویل در سال 2009 و بسیاری از شرکتهای دیگر نیز سرنوشتی مشابه با شرکتهای ذکر شده داشتند.
اگرچه برخی از شرکتهای شناخته شده به سبب شهرت و اعتبار، پس از ورشکستگی یا در حین بحرانهای مالی توسط سرمایهگذاران مختلف خریداری و مجددا با نامی جدید یا همان نام پیشین فعالیت خود را آغاز میکنند، اما برخی دیگر با سرنوشت تلخ تعطیلی دائم روبهرو میشوند.