من محمد سیار هستم. خوشحالم که من رو به چالش آب یخ دعوت کردید. دوستانم (سه نفر از همکاران شما در این بخش) رو به این چالش دعوت میکنم.
این روزها حتما بارها و بارها این جملات را از زبان هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران یا حتی دوستان خود شنیدهاید. جملاتی که مربوط به یکی از موفقترین کمپینهای اجتماعی این
روزهاست.
در هفته اول ماه آگوست، خیریه ای.ال.اس (ALS) امریکا با دو هدف اصلی و ثانویه این کمپین را به راه انداخت. بیماری ای.ال.اس تا چند وقت پیش، یعنی درست تا قبل از چالش آب یخ، یک بیماری لاعلاج و تقریبا ناشناخته بود. یک بیماری که مبتلایان به آن معمولا مدت زمان زیادی زنده نمیمانند. هدف اصلی این کمپین شناساندن این بیماری به مردم دنیا بود. اینکه بدانیم چنین بیماری وحشتناکی وجود دارد تا شاید باعث حرکتهای فردی و جمعی در جهت کمکرسانی یا حتی جستوجو برای راه درمان شود. هدف دوم جمعآوری کمکهای
نقدی بود.
«کمپین سطل یخ» را نخستین بار «پیت فریتز، بازیکن سابق تیم بیسبال» کالج بوستن کلید زد. او که خود به ای.ال.اس دچار شده، روز 31 ماه جولای در فیسبوکش نوشت که با هدف بالا بردن آگاهی در خصوص این بیماری روی سر خود یک سطل آب یخ میریزد.
آب یخ ریختن یک نوع همدلی با بیماران مبتلا به ای.ال.اس است، زیرا فعلا تنها درمان آنها این است که بیماران را برای لحظهای در یخ فراوان میگذارند تا به سلولهای از بین رفته شوک بدهند و ایمنی بدن را کمی بالا ببرند. این کمپین دو قانون ساده دارد.
یک: در چالش شرکت کرده و یک سطل آب یخ را روی سر خود بریزید و دو: سه نفر از دوستان خود را به این چالش دعوت کنید و آنها باید در مدت ۲۴ ساعت یکی از دو راه انجام چالش و ادامه سلسلهوار آن یا واریز مبلغ ۱۰۰ دلار به حساب خیریه ای.ال.اس را
انتخاب کنند.
بستر اجرای این کمپین شبکههای اجتماعی است، اما چه نکاتی باعث موفقیت این چنینی این کمپین شد؟
زندگی خصوصی افراد مشهور همیشه مورد علاقه و توجه جامعه بوده است. اینکه بدانیم فلان خواننده از چه غذایی خوشش میآید یا فلان بازیگر در خیابان به چه کسی حملهور شد یا... چه برسد به اینکه رفلکس فرد مشهور مورد نظر را در موقعیتی که تاکنون پیش نیامده و حتی فکر آن را هم
نمیکردید ببینید.
سادهسازی و مفرح و بامزه بودن ایده این چالش یکی از دلایل موفقیت دیگر آن است. کمپینهای مختلفی در دنیا به وجود میآیند که به دلیل سخت بودن یا غیرمفرح بودن نا تمام میمانند و گسترده نمیشوند.
این ایده ساده و جالب در عین اینکه داستانی دارد، به روش درمان بیماری اشاره میکند و فضای مفرحی را ایجاد میکند که باعث دهان به دهان شدن آن میشود.
زمان مناسب اجرای این کمپین راز دیگر موفقیت آن است. فرض کنید این چالش در زمستان اتفاق میافتاد. احتمالا به ایدهای احمقانه تبدیل میشد و در نطفه از بین میرفت.
وجود امکان شخصیسازی و تغییر در شیوه باعث ایجاد بینهایت راه و روش و ویدئو شد. اینکه بیلگیتس با روشی شبه روباتیک آب یخ را روی خود میریزد یا بازیکنان تیم بسکتبال با پرتاب توپ این کار را انجام میدهند باعث میشود که هر فرد این خروجی را از آن خود ببیند و همین تفاوتها باعث بیشتر و بهتر دیده شدن
آن میشود.
این کمپین همه جوانب را در نظر گرفته بود و با یک ایده جالب و ساده توانست سهم عظیمی از مخاطب را از آن خود کند. این مخاطبان حداقل به سطح آگاهی از بیماری رسیدهاند یعنی دستیابی به هدف اول و میزان دریافت کمکهای نقدی نیز نشان دستیابی به
هدف دوم است.
در ایران ورود افراد مشهور به اجرای این کمپین کمک کرد و یکی از دلایل موفقیت این ایده همین حضور است. اما چطور میتوان افراد مشهور را وادار به این کار کرد.
زیرکی ایده در آن است که دعوت توسط افراد مشهور از افراد مشهور و در مقابل دیدگان طرفداران آنهاست، آن هم دعوتی در جهت عملی بشر دوستانه. چه کسی توان شانه خالی کردن از آن
را دارد؟
یک کمپین موفق یعنی هدف مشخص برای ارتباط با مخاطب مشخص در بستر مشخص و در زمان مشخص. خاصیت ویروسی این چالش نیز یکی دیگر از رموز موفقیت آن است.
این خاصیت به دلیل استفاده از بستر شبکههای اجتماعی و نوع ایده و افراد حاضر در آن قوت گرفت. این جاست که حتی نوشتن مقالههایی بر ضد چالش هم به گسترش ویروسی آن کمک میکند.