دو راهي نياز و خواسته در ذات بشر است. به جرأت ميتوان گفت تا دنيا دنيا است و تا انسان روي زمين زيست ميکند، اين دو راهي هم پابرجا و پرطرفدار باقي ميماند. زماني نياکان ما فهميدند که همه منابع لازم براي يک زندگي موفق را ندارند. آنها حق انتخاب نداشتند و به همين دليل پيش از گسترش و توسعه منابع اندک خود به فکر توجه به نيازهاي اساسي و ايستادن در برابر خواستهها افتادند.
اين توجه هنوز هم که هنوز است وجود دارد و به غايت نيز مهم است چون همه ما بايد از منابع محدود مالي خود به بهترين نحو استفاده کنيم. اکنون يک پرسش مهم پيش ميآيد: نيازهاي اساسي کدامند؟! نيازهاي اساسي براساس يک تعريف کلي شامل خوراک، پوشاک و سقفي براي زندگي است.
در مقابل، خواستهها به چيزهايي گفته ميشود که ميل و آرزوي شخص است اما ادامه زندگي به آنها بستگي ندارد. نيازها، پايه و اساس هستند، چيزهايي که بدون آنها زندگي براي هيچکس امکان ندارد، درحالي که خواستهها ريشه در آرزوهاي ما دارد و بدون آنها هم ميتوان زندگي کرد. به سخن ديگر، نياز ريشه زندگي و خواسته شاخ و برگ آن است. رقابت ميان ريشه و شاخ و برگها هر زماني که بخواهيد دست به خريد بزنيد، رخ مينمايد. اقتصاد پايه به ما ميآموزد که آدمها در نتيجه کمبود منابع نميتوانند هر آنچه دلشان خواست را بخرند. پس اگر خواهان خريد موفقيتآميز هستيد بايد از راهکار «اولويتگذاري» براي خريد استفاده کنيد.
هميشه پيش از خريد از خود بپرسيد آيا من به اين کالا نياز دارم؟ يا آن را ميخواهم؟ آيا بدون آن ميتوانم زندگي کنم؟ البته اگر به منابع نامحدود مالي دسترسي داشته باشيد نياز به اين اولويتبندي کمتر احساس ميشود، اگرچه طبقه ممتاز و داراي منابع مالي نامحدود هم به اصل «اولويتگذاري» توجه نشان ميدهند.
براي پا گذاشن در مسير ثروت و آغاز اين راه بايد اراده لازم را داشته و خود را براي قرباني کردن برخي خواستههاي غيرضروري مهيا کنيد تا بتوانيد پولتان را در جايي پولساز سرمايهگذاري يا آن را پسانداز کنيد. تنها زماني ميتوانيد راه را درست برويد که مراقبت پولهايتان باشيد و آنها را صرف خواستههاي زودگذر و از روي هوس نکنيد. در اين مسير نخست بايد هواي نيازهاي اساسي را داشته باشيد و با قدرت و اراده از خواستههاي غيرضروري بگذريد. به اين ترتيب آيندهاي پرپول انتظار شما را خواهد کشيد، آيندهاي که در آن امکان برآورده شدن همه خواستهها وجود خواهد داشت.
در اين ميان يک نکته به شدت جلب نظر ميکند و آن، اينکه خواستههاي افراد معمولا خيلي گرانتر و پرهزينهتر از نيازهاي آنهاست. دليل اين گراني اين است که خواستههاي افراد در واقع شکل بيروني روياهايي است که در ذهن هر يک از ما چرخ ميزند. هيچکس حاضر نيست روياهاي خود را صرف چيزهاي ساده و پيش پا افتاده کند و ترجيح ميدهد اين بخش از ذهنش در قرق بهترين، گرانترين، بزرگترين، بلندترين، مجللترين و... باشد. در دل اين آرزوهاست که ابتدا چيزي به نام «ضرورت» شکل گرفته و سپس سيل عشق، احترام و تحسين به سويش روانه ميشود. بسياري از مردم در سراسر دنيا براي اينکه ديگران را تحت تاثير قرار دهند، کالاهاي گرانقيمت ميخرند، بدون اينکه به آنها نياز داشته باشند. در واقع فرمول بسياري از مردم دنيا «فخرفروشي» است.
جوامع گوناگون پر است از آدمهايي که هرگز خواسته و نياز را در برابر يکديگر ارزيابي نکردهاند. اينها مردمي هستند که ميخواهند آخرين مدها را بپوشند، ماشينهاي آخرين سيستم را سوار شوند، در بهترين خانهها زندگي کنند و به هيجانانگيزترين نقاط دنيا سفر کنند، اما حاضر نيستند براي اين اهداف برنامهريزي درستي داشته باشند. همين که دهان ديگران را از تعجب باز ببينند برايشان کافي است.
آنها براي رسيدن به اين هدف دست به هر کاري ميزنند، حتي اگر آن کار کثيفترين کار دنيا باشد. براي اينگونه افراد بسيار مهم است که دستکم ويترين زندگيشان مثل بچه پولدارها باشد. طرفداران اين رويکرد هرگز موفق به انجام اين کار نميشوند چون اصل و ريشه کار را رها کرده و به شاخ و برگها چسبيدهاند.
رو در رو کردن نياز و خواسته به مفهوم دست کشيدن از آرزوها و قانع شدن به کمترين نيست. وقتي نياز بالاتر از خواسته قرار ميگيرد، فرصت بيشتري در اختيار ما براي رسيدن به سر و وضع جيبمان قرار می گیرد. در واقع رويارويي نياز و خواسته فرصت درست خرج کردن، از راهش پولدار شدن و در نهايت درست زندگي کردن را براي ما فراهم ميکند. اکنون زمان آن رسيده که براي خودمان هم که شده اصول درست پولدار شدن را گام به گام تمرين کنيم.