خرت خرت خرت... ناله رگدار چوب در بستر طبیعت؛ طبیعتی بیجان و البته سرشار از روح. این صدا قبل از آنکه آزاردهنده باشد، آرامشبخش و گوشنواز است. آرامشی از جنس هنر و طراحی با چاشنی خلاقیت که مشخصه حرفه-هنر معرقکاری است. خب حدسش سخت نیست که هنرمند این هفته ما از حوزه هنر معرق است. محسن کاوه، جوانترین فرد دریافتکننده نشان درجهیک هنری نان خلاقیتش را میخورد و البته سرانگشتان پرهنرش. البته فراموش نباید کرد که تلاش و کوشش او چاشنی خوش اثر استعدادش بوده است. صحبتهایش را در این گفتوگوی صمیمانه بخوانید.با کمی پرسوجو غرفه صنایع دستی را در فرهنگسرای رازی پیدا میکنم. تک تک پلاکها را میخوانم تا به عدد 34 برسم. درون کارگاهی نسبتا کوچک و شلوغ است. پشت میز کارش مشغول کار است. کارش را نیمهکاره رها میکند و به استقبالم میآید. سن کمش و طراوت جوانیاش موجب میشود که به خودم اجازه بدهم در نوشتار گزارش محسن خطابش کنم.
محسنی که 33 ساله و متولد تهران است. دیپلم علوم انسانی دارد و از سال 1379 کارش را شروع کرده و آنقدر کارش خوب بوده که در سال 1388 موفق به دریافت نشان درجهیک هنری (معادل دکترا) از سازمان میراث فرهنگی شده است. معرق همه هنرش نیست! قبل از آن دستی در هنر موسیقی داشته و نینوازی میکرده و بهطور اتفاقی به واسطه یکی از اقوامش سر از رشته معرق درآورده است. علاقه شدیدی به کارش دارد و تاکید میکند که باید مواظب بود هنرمند سفارشیکار نشود.
این هنرمند جوان از سال 79 به طور آزاد، کار و آموختن را شروع کرده است. البته قبل از شروع، نمایشگاههای آثار معرق را رصد میکرده، بهویژه نمایشگاه نگارههای چوبی: «تماشای این آثار تاثیر زیادی روی من داشت. بعد از آن بود که آثار استادان این رشته، نوع کار با چوب و طرحهای متنوع روی چوب من را به این سمتوسو کشاند.» با اینکه در فرهنگسراها و کارگاههای آزاد آموزش دیده اما معتقد است که دیدن کارهای فاخر و برجسته معرقکاران الهامبخش او برای معرقکار شدن بوده.
پول نداشتم
پسرکی نوجوان و علاقهمند به هنر بوده اما پول زیادی برای تامین هزینههای کلاسهای آموزشی نداشته.نه اینکه اصلا آموزش ندیده باشد اما هزینههای آنچنانی در این زمینه نپرداخته. اما استعدادش جور بیپولیاش را کشیده و البته کار و تلاشش مکمل موفقیتش بوده است. «از همان 18- 17 سالگی همه چیز را رها کردم و هم و غم من شد کار کردن در حرفه معرقکاری. هر کجا نمایشگاهی بود یا آثاری قابل ارائه به عموم بود، حضور مییافتم. اگر هنرمندی را میشناختم سراغش میرفتم تا هرچه بیشتر و بهتر کار یاد بگیرم. زمانی که من شروع به کار کردم استادم آقای فنیپور بود. البته از محضر استادانی مثل آقایان بوستانی، اینانلو و میرسیدی استفاده کردم و بعد از مدتی با پیشکسوتان زیادی آشنا شدم.»
در پی نام و نشان
«سال 1388 مفتخر به دریافت نشان درجه یک هنری شدم.» کاوه با بیان این جمله تاکید میکند که دلیل دریافت این عنوان این بوده که کار را بهصورت تخصصی دنبال میکنم و نوآوریهایی در این کار صورت دادهام. مانند تلفیق طرحهای معرق با نگارههای اسلامی و مذهبی و... درحال حاضر هم در دانشگاهها و برخی مراکز هنری مثل دانشگاه الزهرا و سوره تدریس میکند و آموزش میدهد.
معرق چیست؟
اما شاید برای خوانندگان هم این سوال ایجاد شده باشد که تعریف معرق از نظر کاوه چیست؟ به نظر خودم بهترین تعریفی که میشود از معرق ارائه داد نقاشی کردن با چوب است. نقاش از رنگها و مواد مختلف استفاده میکند، معرقکار از چوب. جالب است بدانید در این هنر از هیچگونه رنگی استفاده نمیشود. هر چه هست رنگ خود چوبهاست که بر اثر شرایط طبیعی و اقلیمی از درون رنگ میگیرند. چوب درختی که در منطقه پرباران بوده، کنار رودخانه روییده، در ناحیه سردسیر یا گرمسیر بوده یا اینکه شاید یک تکه چوب در گوشهای افتاده بوده و پوسیده شده باشد، همه اینها در جنس و نوع و رنگ چوب تاثیر دارد.
این نکته را هم من اضافه کنم که معرق را بعضیها اینجور تعریف کردهاند: چوبی رگهرگه. با این تعریف مشخص میشود که این واژه ایرانی است و همان معرگ است که به معنی رگهرگه است. چنانچه در لهجهای از گویشهای شمالی به رگ، رق و به اسفناج، اسفناق میگویند که تلفظ حروف قاف و گاف را در دورههای مختلف نشان میدهد. البته رسیدن ریشه این هنر به گذشته بسیار دور ایران این تغییرات تلفظ را تایید میکند.
از گذشته تاکنون
پیشینه معرق در ایران به گذشتههای دور بازمیگردد. براساس آثار موجود باقی مانده، در شهر سوخته هم نمونههایی یافت شده است. این را هم بگویم که نمیشود گفت از 5هزارسال معرق داشتهایم و الان از بین رفته، ولی در شهر سوخته نقوشی مشاهده میشود که میتوان آن را معرقکاری نام گذاشت. چیزی که الان معمول است از 80سال پیش رواج پیدا کرده است. کارهای موجود قدیمی مربوط به گستردگی ایران قدیم است. مثلا نمونهای در افغانستان یا پاکستان و تاجیکستان پیدا شده است. حتی مواردی هم هست که از مناطقی دیگر به ایران وارد شده و کار ایرانی نیست.
مثل بعضی از درها و سردرها. این یک شیوه جایگزین بوده که بعدها در ایران متداول شد. در سال 1319 مدرسه صنایع مستظرفه دایر شد که هنرمندان جمع شدند و در رشتههای مختلف شروع به فعالیت کردند. ابتدا منبتکاری شکل گرفت و در ادامه معرق کاری اضافه شد. قبل این 80سال معرق در ایتالیا، فرانسه، هند و بعضی نقاط دیگر کار میشده ولی کار فعلی ایران طوری پیشرفت کرده که از همه جهان قویتر و اصیلتر است.
ابزار کار
این کار وسایل خیلی زیادی نمیخواهد. اره هست و میز کار و برخی وسایل که برای ریزهکاری لازم است.چوب هم کیلویی میخریم حدود 50هزار تومان. اره مویی هم ارزانترینش حدود 20هزار تومان خرج دارد. البته نوع مرغوبش هم هست ولی با اینها میشود شروع کرد. الان با لیزر هم کار میکنند که دستگاهش از 20میلیون به بالاست. بهترین چوبها انار، افرا، گردو، توسکا و سپیدار هستند.
نمایش
خودش به تنهایی نمایشگاهی برپا نکرده است. ولی به طور گروهی نمایشگاههایی در اسلوونی و امارات و چین داشتهاست: در چین و اماراتمتحده عربی از کارهای ما استقبال زیادی شد و مراجعهکنندگان زیادی به غرفه ایران آمدند. همینطور برای فروش چه در داخل و چه در خارج از کشور مستقیما نمایشگاهی برای فروش نداشته ایم. البته مواردی بوده که به ما سفارش کار داده باشند ولی به طور خاص نه.
هزینهها
اما هزینههای آموزش و خریدوفروش کارهای معرق به چه صورت است. محسن کاوه جواب کاملی به این سوال داده است: در حال حاضر در فرهنگسراها و مراکز هنری به طور آزاد آموزش میدهند. هزینه کلاس گروهی ساعتی 5 تا 10هزار تومان و خصوصی تا 40هزار تومان هم میشود. سازمان فنی و حرفهای هم کلاسهای معرق دارد که مبلغش حدود چهار یا پنجهزار تومان است. قیمت کار نفیس از 2میلیون شروع میشود و به 25میلیون هم میرسد. ولی به طور روتین قیمت کارها 400 تا 600هزار تومان است. این را هم اضافه کنم که میشود کارهای کوچک و کم حجم تولید کرد که قیمتش 4-3هزار تومان باشد.خودم تا حالا کمی بیشتراز 500 طرح کار کردم که 100 تای آن جزو بهترینها بوده.
گرانترین را هم دو سال پیش کار کردم که 30میلیون شد. به طور کلی یک معرق کار خوب که هم هنرش را داشته باشد و هم به فکر کسب درآمد باشد ماهانه تا 3میلیون تومان عایدی دارد. این هنرمند خوشصحبت در پایان اشارهای هم دارد به هزینه راهاندازی یک کارگاه نقلی: این کار حدودا 30-20میلیون تومان خرج روی دستتان میگذارد.کاوه مراکز اصلی معرق ایران را هم معرفی میکند: تهران، کرج، مازندران، شیراز، تبریز و اصفهان مراکز اصلی معرق کاری در ایران هستند ولی کارهایی که در تهران میشود از همه جا بهتر و قویتر است و بیش از نیمی از فعالیت این رشته در تهران انجام میگیرد.
خوشبینی
خوشبین است و شاید جوانیاش دلیل این امر است: امیدوارم فعالیتهای تبلیغاتی و برپایی نمایشگاهها چه در داخل و خارج بیشتر شود تا ما بتوانیم بهتر معرق ایرانی را به جهان معرفی کنیم. الان کارهای خوبی از طرف مراجع ذیصلاح در دست اقدام است که من به آنها خوشبین هستم. بهطور کلی شرایط فعالیت در حوزه هنر در این دولت بهتر از گذشته است و من امیدوارم نتایج مثبت خودش را بروز دهد. کاوه کمی آرمانگرا هم هست، وقتی میگوید: هنرمندان نباید سفارشیکار شوند و باید به اصول کار مقید باشند.کسی که فقط برای پول کار کند، تاجر هنرنشناس است! البته شاید این حرفها ایدهآلهای جامعه انسانی باشد تا نشاندهنده اصول حاکم بر بازار کار. چون اینجا داستان راوی دیگری دارد و پایانبندیها جور دیگری رقم میخورد. بههر حال ما هم مانند این هنرمند آینده را خوب پیشبینی میکنیم.