یکی از ویژگیهایی که افراد با بلوغ کاری پیشرفته دارند احساس مسئولیت در برابر سازمان، کارکنان، مشتریان و خانواده است. وقتی از احساس مسئولیت سخن میگوییم، در واقع معنایش این است که فرد در برابر انتخابهایی که دارد و تصمیماتی که میگیرد و کارهایی انجام میدهد پاسخگو باشد. ما نمیتوانیم در برابر اقدامات و تصمیمات خود پاسخگو باشیم بدون اینکه به مختار بودن خود در پذیرش اصول و قوانین طبیعی اعتقاد داشته باشیم. ما ممکن است بگوییم قوانین طبیعت و قوانین سازمانی و قوانین اجتماعی پیش از بهوجود آمدن ما شکل گرفتهاند و ما در تکوین آنها نقشی نداشتهایم، اما واقعیت آن است که ما میتوانیم در چارچوب همین قوانین اختیاراتی داشته باشیم که آنها را بپذیریم یا نپذیریم. البته پیامدهای آن را هم باید در نظر بگیریم.
هنگامی که ما به یک سازمان میپیوندیم در واقع به یک «انتخاب» و «تصمیم» دست زدهایم. لاجرم باید در چارچوب رویهها و مقررات حاکم بر آن سازمان برنامههای خود را تنظیم کنیم.
از زمانی که ما به عضویت یک سازمان درمیآییم، به معنای آن است که «انتخاب» کردهایم در چارچوب «قوانین و مقررات» آن سازمان فعالیت کنیم بنابراین برای اینکه اعضای قدیمیتر سازمان ما را به عنوان یک عضو جدید بپذیرند لازم است از آن «قوانین و مقررات» نوشته و نانوشته پیروی کنیم. اما آیا ما صرفا باید یک فرد منفعل باشیم و صرفا نقش پذیرنده را در سازمان ایفا کنیم؟ یا اینکه میتوانیم به مرور که دیگران عضویت ما را پذیرفتند کمکم بر قوانین و مقررات سازمان تاثیر بگذاریم و آنها را در جهت «بهینه» مورد بازنگری قرار دهیم.
برای اینکه بتوانیم ایدههای جدیدی به سازمان اهدا کنیم اول باید وفاداری ما برای سازمان مسجل شده باشد تا به حسن نیت ما برای «تغییر» رویههای قدیمی قانع باشند وگرنه ممکن است در برابر اقدامات ما مقاومت زیادی نشان داده شود. ما چه یک مدیر ارشد باشیم، چه یک کارشناس باتجربه در صورتی میتوانیم بر قوانین و مقررات سازمان اثر بگذاریم که قبلا برای بیان و اجرای ایدههایمان زمینهسازی لازم را صورت داده باشیم. اگر اکثریت کارکنان سازمان یا اقلیت نافذ سازمان نسبت به ایدههای ما حسن نظر داشته باشند، در این صورت است که میتوانیم بهعنوان یک فرد موثر در تغییر قوانین و مقررات سازمان پیشقدیم شویم.
ما اگر کارشناسی باشیم که وفاداری و خوشفکری خود را برای اعضا و مدیران سازمان به اثبات رسانده باشیم، در این صورت میتوانیم با پیشنهادهای سازنده خود در جهت تغییرات کیفی سازمان قدم برداریم. بعضی افراد تصور میکنند با «قد علم کردن» و «غد بودن» میتوان موثر بود، ولی واقعیت این است که سازمان به افرادی نیاز دارد که قبلا برادری خود را ثابت کرده باشند و چندین اقدام مثبت در جهت رسیدن به اهداف سازمان از خود بروز داده باشند. ما یک زمان سازمانها را در برابر خود میدانیم و زمانی دیگر خود را هم جهت با تعالی سازمان میدانیم.
بهنظر میرسد افرادی که همدلی بیشتری قبلا نسبت به سازمان از خود نشان داده باشند بیشتر میتوانند در تغییر عملکرد سازمان موثر باشند تا افرادی که بیشتر از خود ناسازگاری نشان میدهند. شاید گفته شود انسان اگر پذیرنده باشد که نمیتواند تغییر بهوجود آورد ولی واقعیت است بسیاری افراد خوشفکر وجود دارند که چون همدل با اهداف سازمان هستند میتوانند تاثیر بیشتری بر پیشرفت سازمان بگذارند.
افرادی که «ناسازگاری» پیشه کردهاند، با مدیران سازمان درگیری داشتهاند، با قوانین و مقررات سازمان ناهمسازی داشتهاند شاید بتوانند خود را قانع کنند که زیر بار برنامههای غلط نرفتهاند، ولی چون به عنوان فرد «ناسازگار» شناخته میشوند با بیشترین مقاومت در برابر ایدههایشان روبهرو میشوند و ممکن است به اخراج آنها هم بینجامد. اشخاصی که دلشان برای سازمان میتپد و رشد و تعالی آن را آرزو دارند چنانچه «همسویی» و وفاداری خود را با هدف سازمان نشان داده باشند زودتر میتوانند موفق شوند و این افراد معمولا با حمایت بیشتری که از سوی مدیریت و کارکنان دریافت میکنند میتوانند قدمهای ارزشمندی در جهت «تغییر و دگرگونی» بردارند.
پس اگر ما با احساس مسئولیت در صدد اثرگذاری بر سازمان باشیم میتوانیم با «انتخابها» و «تصمیمات» بخردانه و به موقع نفوذ خود را در روند بهینه کردن فعالیتهای سازمان بهکار گیریم و با کمترین مقاومت به تغییر اصول و روشهای ناپسند کمک کنیم. اگر ما یک کارشناس باتجربه، با مطالعه و خوش فکر هستیم باید بتوانیم اعتماد مافوقمان را برای تغییر به دست آوریم. اگر مافوقمان به ما اعتماد داشته باشد قسمت اعظم راه ما تسهیل شده و چنانچه مصالح کارکنان و مشتریان را هم در ایدهها و طرحهای خود در نظر بگیریم در این صورت کارکنان و مشتریان هم میتوانند نقش تاییدکننده و تقویتکننده عملکرد ما را داشته باشند.
برای این منظور باید قبل از اجرای هر طرح به تبیین برنامههای خود برای کارکنان و احیانا مشتریان بپردازیم. چنانچه کارکنان و مشتریان نسبت به مزایا، ایدهها و طرحهای ما آگاهی به دست آورند به جای مقاومت از ما پشتیبانی میکنند. پس برای اجرای هر طرح جدید خود چند اقدام زیر را در نظر داشته باشیم:
1- اعتماد مافوقان را به دست آوریم.
2- اعتماد کارکنان را جلب کنیم.
3- مشتریان را آگاهی مناسب بدهیم.
اینهاست که به ما کمک میکند تا «مسئولیت» و «اختیار» را در کنار هم برای ایجاد تغییر بهکار گیریم.
* مسئول اجرای آموزش های فنی-شرکت ایران خودرو