تکرار نام برند در آگهیها اصول و قاعده خاص خود را دارد؛ اصولی که در کشور ما بخش اعظم سازندگان آگهیها بیتفاوت از کنار آن میگذرند. برخی اوقات آنقدر نام در آگهی تکرار میشود که مخاطب از محتوای آن هیچ نکته دیگری را درک نمیکند. بالاخره باید علاوه بر تکرار نام، شخصیتی از برند نیز به مشتریان معرفی شود؛ شخصیتی که اگر بهدرستی معرفی شود، نیازی به تکرار آگهی و صرف هزینههای هنگفت تبلیغاتی نیست. سفارشدهندگان آگهیهای داخلی وقتی در آگهیها نامشان تکرار میشود و بهطور موقتی فروششان بالا میرود، خوشحال میشوند و به سازندگان آگهیها تبریک میگویند. این درحالی است که اگر بهطور موقتی تبلیغاتشان را قطع کنند، به سرعت نام از ذهن مشتریان پاک خواهد شد و آنها مجبورند مجددا شروع به تبلیغات کنند.
در راستای این سبک تبلیغاتی، یکی از شرکتهای تولیدکننده چای آگهیهای تلویزیونی متعددی را فقط با تکرار نامش در حال پخش دارد. چای کاپیتان که به نظر برای این آگهیها هزینه زیادی کرده است با معرفی شخصیت پیرمردی که او را کاپیتان خطاب میکنند، قصد دارد محصولات خود را به مخاطبان معرفی کند. با محمدمظلومپور، کارشناس تبلیغات و کارگردان آگهیهای تبلیغاتی به نقد و بررسی آگهیهای تلویزیونی چای کاپیتان پرداختهایم.
تاکید خستهکننده روی اسم محصول
محمد مظلومپور درباره ساخت تعداد زیادی آگهی تلویزیونی محصول چای از سال گذشته تا به حال میگوید: از سال گذشته رقابتی میان شرکتهای چای بهوجود آمده؛ رقابتی که باعث ساخت بسیاری از آگهیهای این حوزه شده است. بر این اساس شاید برای برخی از شرکتهای این حوزه ساخت این آگهیهای تلویزیونی مقرونبهصرفه نباشد ولی به نظر آنها به خاطر بقا و ماندگاری در بازار مجبور به تولید این آگهیهای تلویزیونی شدهاند.
در این راستا شرکت چای کاپیتان نیز از سال گذشته تبلیغات پرهزینه تلویزیونی خود را شروع کرده است. در نخستین آگهی این شرکت افرادی با لباسهای مختلف در مقابل دوربین قرار میگیرند و جمله «من یک کاپیتان هستم» را تکرار میکنند. جملهای که درک درستی از آن نداشتم و بارها با دیدن این تیزر متوجه نشدم که این جمله چه ربطی به محصول چای دارد.
شاید این شرکت با این جمله میخواهد نام برند خود را برای مشتریان یادآوری کند ولی آیا نام یک چای برای مشتری ایرانی که با عطر و طعم چای آشناست، مهم وموثر است؟ در واقع این شرکت در آگهیهای اولیه خود هیچ مزیت رقابتی را برای مشتریان مطرح نمیکند و دائم نام خود را برای آنها تکرار میکند. این درحالی است که معمولا اگر سازندگان آگهیهای محصول چای به یکی از مزیتهای رقابتی مانند عطر، طعم، رنگ، خواص دارویی، قدیمی بودن، ایرانی یا خارجی بودن محصول خود متمرکز بشوند، بهتر نتیجه میگیرند. همچنین اینکه چرا یک مشتری در بازار باید به سراغ اسم کاپیتان برود و آن را خریداری کند، در آگهی مشخص نشده است.
این شرکت این روند را دائم در آگهیهای اولیه خود تکرار میکند، برای مثال در تیزری جوانی در کابینت آشپزخانه را باز میکند و چای را برمیدارد و میگوید: من یک کاپیتان هستم. خب این تکرار نام در آگهیهای اولیه این شرکت شاید قابل قبول باشد ولی اینکه چرا این روند در آگهیهای جدید نیز تکرار شده، جای تعجب دارد. البته شاید این شرکت گمان کرده تفاوتی میان محصولات مختلف این حوزه وجود ندارد و اگر روی اسم خود تاکید کند، برنده خواهد شد که این نیز جای بررسی دارد.
این کارشناس در ادامه میگوید: چای محصول حساسی برای مشتریان ایرانی است. براساس تجربهای که در زمینه ساخت آگهیهای تلویزیونی محصول چای داشتم به این نتیجه رسیدهام که مصرفکنندگان به سختی برند خود را در زمینه چای تغییر میدهند. در نتیجه تغییر ذائقه مشتریان از طریق تبلیغات در برخی محصولات مانند چای، قهوه و برنج بسیار حساس است و به برنامهریزی دقیقی نیاز دارد. براین اساس نشان دادن شخصیت برند در تیزرهای چنین محصولاتی از اهمیت ویژهای برخوردار است. همانطور که گفتم برای ساخت تیزرهای این محصولات نیاز به توجه به فاکتورهای محصول است اما گاهی ایجاد یک فضای مناسب نیز میتواند به کمک این محصول خاص بیاید. فضایی که حس خوب چای خوردن را به مشتریان القا کند. برای مثال به تصویر کشیدن خوردن یک فنجان چای گرم در یک عصر زمستانی و سرد نیز میتواند کمککننده باشد. اما باز تاکید میکنم هیچکدام از این روشها مانند تاکید روی مزیت محصول چای تاثیرگذار نیست.
سفیری خارجی برای برندی ایرانی
مظلومپور میگوید: این شرکت از چهره یک کاپیتان انگلیسی قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم برای تصویرسازی بستهبندی و شخصیت اول تیزرهای خود استفاده کرده است. موضوعی که باز برای مخاطبان مشخص نیست چرا این عملکرد صورت گرفته است. اگر این شرکت میخواهد روی خارجی بودن محصول خود تاکید کند، چرا فقط تصویرسازی میکند و این نکته را صادقانه به مصرفکنندگان خود نمیگوید. نکته اینجاست که این شرکت در تیزرهای خود بدون درنظر گرفتن فضاسازی مناسب از این شخصیت استفاده کرده یعنی کاپیتان برای اوایل قرن بیستم است، ولی فضایسازی در عصر حاضر است. در مورد ساخت آگهیهای اول این شرکت نمیتوانم ایراد زیادی به ساخت بگیرم، چون باید دقیق بدانم که کارگردان چقدر بودجه در اختیار داشته است اما بهعنوان کارگردان نه آن آگهیها را دوست داشتم و نه از لحاظ ساخت به نظرم قابل قبول بودهاند.
بودجه تبلیغاتی زیادی که به هدر رفته است
این کارگردان درباره آگهیهای اخیر چای کاپیتان میگوید: برای آگهیهای اخیر این شرکت که روی دریا فیلمبرداری شده است، مطمئنا هزینه زیادی صرف کردهاند. به نظرم هدف اصلی در آگهیهای جدید این شرکت گم شده است و معلوم نیست که کاپیتان چه نکتهای برای مشتری میخواهد یادآور شود. سازنده از فضاسازی گنگ و نامفهومی استفاده کرده است. در تبلیغات فضاسازیهای مختلفی مانند جدی، اغراق، فانتزی، طنز و... وجود دارد. به نظرم دو آگهی اخیر کاپیتان در میان این فضاها گیرکردهاند. در آگهی دزدان دریایی، فضایی جدی به یکباره خندهآور میشود. فضای ابتدایی آگهی بسیار جدی است ولی شدیدا به دور از واقعیت. معلوم نیست که شرکت چه هدفی را دنبال میکند. وقتی دزدان دریایی به کشتی حمله کنند و سراغ کاپیتان را بگیرند، معلوم نیست که سازنده خواسته فضای اکشنی را برای مخاطب به تصویر بکشد یا فضای اغراقآمیز را. بارها و بارها این تیزر را با دقت نگاه کردم که شاید نکتهای در آن نهفته باشد که من بهعنوان فعال این حوزه متوجه آن نشده باشم ولی باز همان برداشت گنگ اول را داشتهام.
به نظرم بزرگترین مشکل این تیزرها محتواست، چون مطمئنا هرکسی با نگاه به آنها متوجه خواهد شد که از لحاظ بودجه سازندگان مشکلی نداشتهاند. به نظرم محتوای اشتباهی برای این آگهیها انتخاب شده است. درتبلیغات با هرروشی باید محتوای اصلی را به مخاطب برسانیم. درحالیکه داستان این آگهیها هیچ جذابیتی را برای مخاطبان ندارد. به هرحال این شرکت باید مراقب این عدم جذابیت باشد چون همین موضوع میتواند ضدتبلیغی برای این شرکت محسوب شود. آگهیها از لحاظ ساختاری ایرادات بسیاری دارند، ایراداتی که باید سازندگان نیز از خود دفاع کنند وگرنه یکطرفه خواهد بود و این به نظرم بیانصافی است.
باید دید که سازندگان آگهی این سبک از ساخت را در نظر گرفتهاند یا اینکه سفارشدهنده آگهی روی این شیوه تاکید کرده و دست آنها را در این باره بسته است. چون گاهی برندها غیرآگاهانه با ساخت آگهیهای عجیب و غریب به خود ضربه میزنند. این اتفاق برای خود من نیز افتاده است. پیش آمده که به برندی گفته باشم که این آگهی به شما ضربه خواهد زد ولی آنها پافشاری کردهاند و بدون درنظر گرفتن نظر کارشناسی بهراحتی گفتهاند که آگهی را دوست دارند و ما مجبور به ساخت شدهایم و این حربهای است که سفارشدهندگان در دست دارند چون اگر نظرشان انجام نشود بهراحتی به سراغ آژانس دیگری میروند.
فضاسازی مصنوعی
برای آگهی تلویزیونی
مظلومپور درباره فضاسازی آگهیهای کاپیتان میگوید: اگر بخواهم روی ساخت ایراد بگیرم، به نظرم ایرادات بسیار است. شاید هرکسی بگوید که نظرم سلیقهای است، ولی ضعیف بودن محتوای این آگهیها به سلیقه من باز نمیگردد و آن را بهراحتی میتوان لمس کرد. به نظرم فضاسازی آگهی دزدان دریایی بسیار مصنوعی است، بازی بازیگران نیز که بماند. به نظرم اگر این آگهی در فضایی توفانی و غیرآفتابی ساخته میشد، بهتر بود. چون اگر بخواهیم فضای اکشن برای مشتریان بسازیم، باید استرسزا باشد.
در آگهی دزدان دریایی صحنهای وجود دارد که دزدان دریایی به سمت کشتی تیراندازی میکنند و ساکنان کشتی به آنها آب میپاشند یا در بخشی از آگهی رییس دزدان دریایی در قایق است و در پلان دیگر حضور ندارد، كلا در آگهی صحبت از دو قایق دزد است ولی یك قایق میبینیم و در جایی پل کشتی باز است و دزدان بهراحتی وارد کشتی میشوند. همه این صحنهها اشتباهات آشکاری است که کارگردان در ساخت به آنها دقت نکرده است. شاید این اشتباهات بارز به خاطر کوتاه کردن تیزر باشد ولی آگهی که من دیدم یک دقیقه است و این زمان زیادی برای یک تیزر است. از مشکلات دیگر ساخت این آگهی طراحی لباس آن بهخصوص برای پرسوناژهای ملوانان است و مشكل بعدی كه بسیار به چشم میآید گریم بازیگران است، بهخصوص کاپیتانی که دائم در آگهیها حضور دارد. معلوم است برای گریم هزینه شده ولی متاسفانه بهخوبی روی صورت بازیگر ننشسته است و بیننده کاملا متوجه میشود که این بازیگر گریم شده است.
وقتی آگهیهای این شرکت اینقدر بازیگرمحور است چرا نباید بازیگر وکاراكتر اصلی ثابت باشد و در هر آگهی این بازیگر تغییر میکند (نسبت به آگهیهای سال گذشته) یا چرا از بازیگری استفاده نشده که تا حدودی به فنون بازیگری وارد باشد؟ به هرحال این شرکت از این بازیگر بهعنوان سفیر استفاده کرده و باید در انتخاب آن دقت زیادتری میکرد. حداقل از بازیگری استفاده میکردند که تاحدودی به تصویر كاپیتان روی محصول و فضاسازی این شرکت نزدیک بود.