اتفاقهایی که این روزها در بخش کشاورزی کشور رخ میدهد، خاطرههایی از بچگی را برایم زنده میکند. بچه که بودیم در تعطیلات تابستان در دیار گیلان، مثل تمام بچهها فوتبال را دوست داشتیم. برنج که درو میشد، زمین کشاورزی کنار خانه مادر بزرگ عرصه خوبی برای هنرنمایی بود. با دوستان جمع میشدیم و پس از جمعآوری باقیماندهها و ساقههای بهجا مانده از کاشت برنج (اصطلاحا اشکل میگفتند) زمینی ناهموار، بیشکل و البته نامنظم برای فوتبالی بدون سوءنیت و بدون آزار آماده میکردیم. پیش نگاره ما از این ره قابل تحمل است که این روزها فوتبال علاوه بر علاقهمندانی که در جامعه عمومی دارد به جامعه تخصصی نیز سرایت کرده البته نه فقط از سر تماشا، بلکه همگی این روزها بازیکنانی قهارند!
آن زمان که ما از سر بچگی فوتبال بازی میکردیم هیچگاه تصور نمیکردیم تکنولوژی اینقدر پیشرفت کند که روزی را ببینیم که مردانی بزرگتر از ما هم بتوانند در مزرعه فوتبال بازی کنند؛ حتی روش بازی هم تغییر کرده، روشی منحصربهفرد و نوینتر از امروز.
رخدادهای پیش روی بخش کشاورزی هریک به مسئولی مرتبط میشود، هریک باید مسئولی داشته باشد؛ مسئولی که مورد سوال قرار میگیرد، اما پاسخ خود را به سوی دیگر زمین شوت کند و به دنبال آن نه 11 نفر بلکه چندین هزار کشاورز پله سازمانها و ارگانهای ذیربط را بالا و پایین میروند. اینگونه مینماید که در این بازی مفرح برای مسئولان، کشاورزان در جایگاه توپ جمعکنهای زمین به هر سمتی که مسئولان شوت میکنند میروند اما اغلب دستی به توپ نمیرسد!
ما بچگیهایمان اشکلها را از زمین جمع میکردیم و امروز مسئولان محترم سعی بر آن دارند که اِشکالها را یکی پس از دیگری از این مزرعه ناهموار بردارند. البته به جای برداشتن اشکالها ترجیح بر پاسکاری آن است که همان هم بیشتر به یک بازی ناهماهنگ مینماید تا رفع و رجوع مشکلات؛ جالب اینکه بازیکنان این عرصه به قدری حرفهای بازی میکنند که در این بین حتی اگر داوری کارکشته تلاشی برای حل مشکلات تیم و سایرین کند، مغلوب میشود.
اگر به نحوه پیگیری، پاسخگویی و رفع معضلات بخش کشاورزی این روزهای کشور نظری افکنده شود آنچه ملموس است تشابه برخوردها با فوتبال ما در مزرعه خودنمایی میکند؛ برای مثال در آن فوتبال پاسکاری میکردند، یارگیری میکردند، تیمی را حذف میکردند، حتی اگر داور هم داشتند به او توجهی نمیکردند و خطاهای پیدرپی اصل کار بود، تازه گاهی با داور درگیر هم میشدند، به تماشاچیان هم که احترامی لازم نبود گذاشته شود، بازیکن سالاری هم که رسالت تیم بود، با وجود همه این تشابهات با عملکرد امروز مسئولان، اگر قدری با تعمق بنگریم برتریهای دیگری هم وجود دارد. گاهی برای دفاع از منفعتطلبی شخصی، دروازهبان خوبی میشوند، دفاع از دروازهای که میتواند دروازه صادرات محصولات کشاورزی به بازارهای جهانی باشد، دروازهای که میتواند از ورود بیرویه محصولات خارجی جلوگیری کند. دروازهای که میشد بهتر محافظت شود تا نقش خود را در تولید ناخالص ملی، اشتغال کشور، برقراری امنیت غذایی و غیره بیشتر ایفا کند.
پیشنهاد ما به مسئولان این است بیایید فرق بین توپ فوتبال و مشکلات کشاورزانِ بیپناه را بشناسید، از پاسکاری مشکلات دست بردارید، اگر کارت زرد گرفتید نگران کارت دوم و اخراج باشید و در نهایت به داور احترام بگذارید. همه با هم متفقالقول شوید که معضلات و مشکلات بخش کشاورزی کشور بدون پاسکاری حل میشود.