از راهاندازی گروه هنر و تجربه بهعنوان مهمترین دستاورد مدیریت فعلی سینما نام برده میشود. گروهی که در آن فیلمهایی به نمایش درمیآیند که معمولاً در شرایط معمول امکان عمومی نمییابند. در این گروه فیلمهای خوبی هم اکران شده است. از «ماهی و گربه» و «پرویز» گرفته تا «خواب تلخ» که به تازگی روی پرده آمده است. با ایجاد گروه هنر و تجربه امکانی به وجود آمده تا مخاطبانی که علائق جدیتری به سینما دارند هم بتوانند آثاری برای تماشا بیابند.
تماشاگری که اهل مطالعه است، فیلم خارجی میبیند و تماشای محصولات سینمای اصلی برایش جذابیت ندارد از «ماهی و گربه» و «خواب تلخ» استقبال به عمل میآورد. فیلمساز هم از اینکه فیلمش امکان اکران عمومی یافته خوشحال و خشنود است. رسانهها و به خصوص نشریات سینمایی هم از فیلمهای این گروه استقبال به عمل میآورند. بسیاری از سینماگران و کارشناسانی که نقدهای جدی به عملکرد ایوبی در سازمان سینمایی دارند، وقتی به هنر و تجربه میرسند استثنا قائل میشوند و راهاندازی این گروه را اقدامی ثمربخش میدانند.
آماری که بهصورت رسمی درباره میزان استقبال تماشاگران از فیلمهای هنر و تجربه منتشر میشود هم از اقبال مخاطب جدی به آثار اکرانشده در این گروه حکایت دارد. اما اگر از آمارهای رسمی که معمولاً با تأخیری چندماهه منتشر میشوند بگذریم و سراغ آمارهایی که با جزییات تعداد سانس و میزان مخاطب و براساس اعلام سینمادارها تدوین میشوند برویم، داستان شکل دیگری پیدا میکند.
واقعیت این است که استقبال از فیلمهای هنر و تجربه صرفاً محدود به چند فیلم انگشتشمار میشود و اوضاع اغلب آثاری که در این گروه به نمایش در میآیند نزدیک به فاجعه است. براساس این آمار کل مخاطبان فیلم «تاج محل» در 136 سانس، 897 نفر بوده است. «روغن مار» دیگر فیلم اکرانشده در هنر و تجربه هم در 238 سانس نمایش، 2406 نفر بیننده داشته است. یعنی فیلم آخر علیرضا داوودنژاد که از مهمترین فیلمسازان پس از انقلاب و از کارگردانان مطرح تجربهگرای ما به شمار میآید بهطور متوسط در هر سانس تنها 10 نفر را جذب سالنهای سینما میکند.
یعنی در سالنی که 300 صندلی دارد با حضور 10 تماشاگر فیلم به نمایش در میآید و جالب است بدانید در قالب طرح هنر و تجربه، دولت یعنی سازمان سینمایی، سالن سینما را از سینمادار اجاره کرده و پول حاصل از بلیتفروشی هم به خود فیلمساز میرسد. نکته اینجاست که تک نمایشهای فیلمها در فرهنگسراها یا دانشگاهها تماشاگری بسیار بیشتر از مخاطبان هنر و تجربه دارد و نکته نگرانکننده هم این است که مخاطبی که بلیت یکی از فیلمهای ضعیف و ملالآور هنر و تجربه را خریداری میکند، به سینما میآید و دست آخر هم سرخورده از سالن خارج میشود، ممکن است تا مدتها از خیر سینما رفتن بگذرد.
حواسمان باشد که وقتی داریم درباره موفقیت طرح هنر و تجربه صحبت میکنیم، در واقع داریم در مورد اکران موفق فیلمهایی حرف میزنیم که تعدادشان کمتر از انگشان دست است و بقیه آثاری که در این گروه به نمایش در میآیند، صرفاً فیلمهایی هستند که سینماداران حاضر به اکرانشان نشده بودند. با دیدن فیلمی همچون «از تهران تا بهشت» که تازه بازیگر شناختهشده و استار هم دارد میتوان به این نتیجه رسیدکه سینمادار حق داشته از اکرانش سرباز زند.
اینکه با عنوان هنر و تجربه هر فیلم را با سروصدا و تبلیغات اکران کنیم و به صرف اینکه سینماداران حاضر به اکرانش نشدهاند، آن را اثری هنری بدانیم، در حالت خوشبینانه، نشانه سادهلوحی است و اگر کمی بدبین باشیم میتوانیم آن را حاصل بدهبستانهایی دانست که با عنوان حمایت از سینمای فرهنگی صورت میگیرد.
با اینکه میان اعضای شورای سیاستگذاری گروه هنر و تجربه نامهای معتبری چون جمال امید و هوشنگ گلمکانی به چشم میخورد ولی متأسفانه خروجی این شورا که میتواند و باید محلی برای کنترل کیفیت فیلمهای متقاضی اکران باشد، قابل دفاع نیست. در حال حاضر ما با گروهی مواجهیم که به اسم هنر و تجربه، هر سیاهمشقی را روی پرده میبرد و ضیافتی پرسروصدا اما پوچ و توخالی به راه انداخته که میهمانانش بسیار اندک و صندلیهای خالیاش بیشمار است.
منتقد سینما