بازاریابی یعنی تلاش در جهت از قوه به فعل درآوردن مبادلات برای ارضای نیازها و خواستههای افراد. بازاریابی حرفهای استراتژیها و تکنیکها و تاکتیکهای متعددی دارد که بازاریابان حرفهای باید آن شیوهها و روشها را بیاموزند. در صورتی که تلاشهای بازاریابی برای دستیابی به اهداف ذکر شده در فروش یک محصول یا خدمت به نتایج مورد انتظار او و مدیران آن کسبوکار نمیرسد، میتوان ساختار قیمتگذاری محصول یا خدمت را تجزیه و تحلیل کرد تا مشخص شود کجای آن نیاز به اصلاح و تنظیم دارد. بسیاری از افراد در مورد اصطلاح بازاریابی اشتباه میکنند و آن را معادل فروش یا تبلیغات تجاری که باعث افزایش فروش میشود، میدانند. در صورتی که فروش بخش کوچکی از عملیات بازاریابی است.
در واقع براساس گفته پیتر دراکر -یکی از متفکران بنام مدیریت- میتوان گفت هدف بازاریابی، فروش فراوان است؛ هدف این است که مشتری را شناخته و نیازهای او را درک کنیم، به طریقی که کالا یا خدمت با نیازهای او منطبق شود و کالای خود را به فروش برسانیم.
بنابراین در مسیر رسیدن به این هدف نیاز به تجزیه و تحلیل و بررسی ابعاد مختلف بازار، محصول یا خدمت و مشتریان و سایر ابعاد بازاریابی داریم. در اینجا بهتر است به تعریف اصطلاحی به نام «آمیخته بازار» پرداخته شود تا اهمیت موضوع مطرح شده در این مقاله بهتر درک شود. آمیخته بازار عبارت است از مجموعه ابزارهای مداخله در بازار که بهگونه پیوسته به هم عمل میکنند و تاثیر لازم یا مورد نظر را در بازار میگذارند؛ مواردی همچون محصول، قیمت، نحوه توزیع و روشهای ترویج. به عبارت دیگر آمیختهبازاریابی مجموعهای از ابزارهای قابلكنترل بازاریابی است كه شركت با در هم آمیختن آنها سعی در پاسخگویی به بازار هدف میکند. آمیخته بازاریابی دربرگیرنده همه فعالیتهایی است كه شركت میتواند با انجام آنها بر میزان تقاضای محصولاتش اثر گذارد.
قیمت و مباحث مربوط به آن یکی از جوانب آمیخته بازاریابی است که در این مجال تا حدی به این موضوع میپردازیم. تمامی سازمانها اعم از انتفاعی یا غیرانتفاعی مجبورند برای کالاها یا خدمات خود قیمت تعیین کنند که این موضوع تحت تاثیر عوامل داخلی یا خارجی شرکت است. قیمت مبلغی است که شرکت در قبال محصول از مشتری طلب میکند. تصمیمات قیمتگذاری محصولات صنعتی هسته اصلی هر برنامه تجاری است و تاثیر مستقیمی روی استراتژی بازاریابی شرکت خواهد داشت. عوامل محیط داخلی شرکت شامل اهداف، خطمشی، ترکیب عناصر بازاریابی و هزینههای شرکت هستند و از جمله عوامل محیطی میتوان به ماهیت بازار و تقاضا، شرایط رقابتی و واسطهها اشاره کرد. وقتی مصرفکننده کالایی را میخرد، درواقع ارزشی را با ارزش دیگری مبادله میکند. ارزشی که از دست میدهد قیمتی است که برای کالا میپردازد و ارزشی که بهدست میآورد مزایای ناشی از داشتن کالاست.
امروزه توسعه یک استراتژی قیمتگذاری مناسب یک وظیفه مشکل و درعین حال اساسی برای مدیران شرکتهای صنعتی است و عدم موفقیت در درک کامل از تصمیمات درست قیمتگذاری به از دستدادن فرصتهای سودآور در بازار خواهد انجامید. قیمتگذاری یک فرآیند چندبعدی است که متاثر از کالا، سطح حاشیه سود و روابط با مشتری است. در این مقاله تلاش میشود دیدگاهی برای مدیران فراهم شود که در آن به اهمیت توسعه برنامه قیمتگذاری مناسب پیببرند و از تاثیرات اطلاعات بر قیمتگذاری درست و بهینه مطلع شوند.