نقشهای سنتی زنان در جامعه یونان تاحدودی متناسب با سطح و کلاس متفاوت بوده است. تا پایان جنگ دوم جهانی، اساس اقتصادی بیشتر جوامع، کشاورزی یا ماهیگیری بود؛ فعالیتهایی که به سادگی نسل به نسل انتقال پیدا میکرد و با ساختارهای اجتماعی که آنها را بهترین کار میدانست همراه میشد. دیدگاه رایج در طول تاریخ این بود که زنها اساسا پایین رتبه، از نظر جنسی خطرناک و آسیبپذیر هستند. برهمین اساس، انتظار این بود که زنها اعمال قدرت و اقتدارشان را تنها بهصورت غیررسمی به بخشهایی از خانواده یا جامعه محدود کنند.
ازدواج و مادر شدن، زن را از یک دختر معمولی به یک نیروی مسلط در خانواده و در میان فرزندان تبدیل میکرد. در محیط خصوصی خانواده، از آنجاییکه مادر خانواده، رفتار همسر و فرزندانش را ارزیابی میکرد، دیدگاههایش با احترام دریافت میشد. نقش او بهویژه در صیانت از غرور خانواده بسیار مهم بود. در جوامع شهری و روستایی، مادری کردن همچنان ایدهآلی مهم است. مادربزرگها هنوز هم نقش مهمی در پرورش کودکان دارند و زنان همچنان به بودن بهعنوان حلقه اصلی پیوندهای اجتماعی و سازماندهندگان آیینها و رسوم ادامه میدهند. همه اینها بهرغم تفاوتهایی است که شهرنشینی در ساختار چنین روابطی بهوجود آورده است. زندگی روستایی امکان ایجاد گروههای نزدیک به هم و زندگیهای گروهی را فراهم کرده است، حال آنکه زنان شهری اغلب کمتر و کمتر خویشاوندان خود را میبینند و از حمایت همسایهها و اطرافیان نسبت به روستاییها کمتر برخوردارند. سرعت بالاتر تغییرات اجتماعی در شهرها همچنین باعث کمتر شدن دامنه درک مشترک میان مادران و دختران شده است.
نفوذ غربگرایی مربوط به قرن نوزدهم میلادی، تغییرات گستردهای را در سبک زندگی خارجی زنان در حکومت معدودی از ثروتمندان یونانی پدید آورد. اما زنان یونانی با تقلید از همسران پادشاهان و دیپلماتهای غربی، نقش بنیادی اقتصادی و نیز مهارتهای عملی متعلق به زنان روستایی جامعه یونان برایشان از دست رفت. برخی کارشناسان میگویند این توسعه در واقع تصویر زن در جامعه نخبگان غربی را کمرنگ و آنها را تبدیل به تزئینی برای اجتماع کرد.
حضور فعال زنان در جنبش مقاومت یونان در جنگ دوم جهانی تغییرات بنیادینی را در روابط آنها با مردان در جامعه یونان پدید آورد. سپس در سالهای پس از جنگ، شهری شدن، صنعتی شدن و رشد نتیجهبخش قشر متوسط جامعه منجر به تغییراتی اساسی در جامعه یونان شد و متحدان غربی، چهره یونان را جهانی کردند. زنان در اوایل دهه 1950 حق رأی گرفتند و قشر تازهای از زنان حقوقبگیر به سرعت در زمینههای اقتصادی و اداری ظاهر شدند. این رشد مشارکت البته در بخش سیاسی کندتر بود.
در دو دوره برجسته، دولتهای نظامی تلاش کردند جنبشهای زنان در یونان را شکست دهند. در دهه 1930، حکومت ایوانیس متاکساس اتحاد حقوق زنان را سرکوب کرده بود. آخرین تلاش هماهنگ برای بازگرداندن استانداردها، ارزشها و رفتارهای قدیمی بین سالهای 1967 و 1974، همزمان با حکومت دولت نظامی جرجیوس پاپادوپولوس اتفاق افتاد. درخواستهای رژیم پاپادوپولوس برای سرسپردگی زنان، نهادی برای تعیین لباس برای زنان و منع آنها از ورود به رویدادهای اجتماعی منجر به افزایش شدید درخواستها از سوی زنان برای تساوی حقوق شد و این رژیم را در سال 1974 سرنگون کرد.
باوجود سرکوب گروههای فعال در حقوق زنان، آنها نقشی فعال در مخالف با حکومت نظامیان ایفا کردند و جنبش فمینیست یونان در آن دوره گسترده و متنوع شد. گفتوگوهای فمینیستی که در این زمان در اروپای غربی و آمریکای شمالی برجسته بود، کمکم در دهه 1970به یونان هم رسید، اگرچه سازمانهای زنان اغلب خودمختاری خود و برنامههایشان را از دست داده و آن را به حزبهای سیاستی چپگرایی واگذار کردند که قدرت را در آن زمان بهدست آوردند.
فشار ایجاد شده از سوی جنبشهای زنان در کنار نیازهای اقتصادی، حمایت عمومی از یک قانون مهم اجتماعی را افزایش داد که در دولت آندریاس پاپاندرو (1985-1981) بود. بر این اساس، قانون خانواده 1983 برابری جنسی را به رسمیت شناخت و به زن حقوقی را اعطا کرد. قانون 1983، جایگزین روابط قدیمی شد و توازن را میان زن و مرد در خانواده، نحوه تصمیمگیریشان برای خانواده و تعهدات آنها برای کمک به خانواده برقرار کرد. شوهر دیگر حق مالکیت بر اموال همسرش یا منع کردن او از کار کردن را نداشت. طبیعی بود که تاثیر این قانون بر خانوادهها، تدریجی و آرام باشد.
بین سال پایان جنگ دوم جهانی و نیمه دهه 1980، همزمان با ورود جمعیت زیادی از زنان به شهرها و جدا شدن آنها از خانواده برای کار، نیروی کار زن در یونان به شکل قابلتوجهی افزایش یافت. بین سالهای 1977 تا 1978، سهم زنان از بازار کار از 32درصد به 43درصد افزایش یافت. این نیروی کار به تفکیک حدود 45درصد در بخش کشاورزی، 22درصد در صنعت و 34درصد در بخشهای خدماتی بودند.
یکی دیگر از مشوقها برای حضور زنان در محیط کار در یونان مرخصی زایمان بین 14 تا 16 هفته بود که دولت موظف میشد حق و حقوق این زنان را پرداخت کند. در دهه 1980 پیشرفت زنان در آموزش همزمان با ورودشان در بازار کار صورت گرفت. سهم دانشجویان زن در یونان از حدود 30درصد در دهه 1979 به حدود 53درصد در سال 1989 رسید، اگرچه هنوز هم در دهه 1980 بین فارغالتحصیلان شکاف از نظر آمار وجود داشت. در سال 1990 یونانیها امکان تحصیلات پارهوقت را فراهم کردند که زنان بیش از مردان از آن استقبال به عمل آوردند.
زنان به تدریج به چرخه دولت یونان هم وارد شدند، اگرچه سرعتشان نسبت به سایر کشورهای غربی بیشتر بود. در سالهای 1981، 1985 و 1993 وزیر فرهنگ زن بود و در چندین مرتبه سمت معاونت وزیر هم به زنان رسید. در سال 1993 یک زن وزیر دادگستری شد. در در دهه 1980 و 1990 وزرای فرهنگ، بهداشت، رفاه و امنیت اجتماعی و امور خارجی اغلب دستکم یک معاون زن داشتند.
نخستین زنی که بهعنوان رئیس مجمع قانونگذاری ملی انتخاب شد در سال 1954 این مسئولیت را به عهده گرفت و از آن زمان به بعد زنان زیادی برای ریاست بر این نهاد انتخاب شدند. یک حزب سیاسی ائتلافی در طول دهه 1980 برای چند سال به دست یک زن گردانده شد و در سال 1994، رئیس حزب کمونیست یونان یک زن بود.