تاکنون دلایل زیادی از سوی مجامع علمی برای خشك شدن آب دریاچه ارومیه ارائه شده، اما این گزارش متفاوت از تمام آنهاست. تغییر اقلیم، گرم شدن تدریجی زمین، احداث سدها، کاهش آب ورودی رودخانهها به دریاچه، تبخیر بیش ازحد آب، پدیده آلبدو، خشکسالیها و مداخلات انسانی، چاههای غیرمجاز و احداث پل روگذر میتوانند در کاهش آب دریاچه نقش داشته باشند. در این میان فعال بودن و حرکت قشر زمین در منطقه، زاویه پنهان دیگری از خشکی دریاچه است که باهم مرور میکنیم.
در مورد پیدایش دریاچه، نظرات مختلف است. اول اینكه این دریاچه نسبتا جوان، بعد از آخرین فعالیت یخچالی و براثر فعالیتهای تكتونیكی زمین پدید آمده است. از دید شرودر چاله این دریاچه بخشی از فرورفتگی است كه از ارومیه شروع شده و یك كمربند آتشفشانی است. نظر دیگر اینكه دریاچه یك فرونشست تكتونیكی است كه در شكلگیری آن، گسل تبریز در شمال و گسل زرینهرود در جنوب، نقش اساسی داشتهاند. دریاچه ارومیه بازمانده یك دریاچه قدیمی و بزرگتر با قدمتی حدود 500هزارسال است. سنگ مادری دریاچه، از دوره كرتاسه و دریاچه از 35 تا 40هزارسال قبل، بهشكل كنونی درآمده که ابتدا پایگاه آبهای شیرین رودخانهای بوده ولی از هشت تا 9هزار سال پیش به یك دریاچه فوق اشباع نمك تبدیل شد. (پایگاه دادههای علوم زمین).
جابهجایی گسلها
آذربایجان از لحاظ توپوگرافی یک فلات نسبتا مرتفع است. دو خط ساختمانی مهم، دلیل فروافتادگی چاله ارومیه را توجیه میکنند. این خطوط سیستم گسلی مهم هستند که در دو طرف چاله ارومیه امتداد یافتهاند. در ماکو گسل دیگری از گسل تبریز جدا شده و بهسوی جنوب با عبور از مغرب دریاچه به زرینهرود میرسد، (همان گسل زرینهرود). هر دو گسل علاوه بر جابهجایی قائم، دارای حرکت امتدادی نیز هستند. بهدلیل جنبش این گسلها، حرکات پایانی کوهزایی آلپی، نتوانسته بخش میانی آذربایجان را بالا ببرد که نتیجه آن پیدایش چاله ارومیه است.
همچنین شواهدی وجود دارد که تعدادی از دریاچههای فعلی، سابقا دارای سطح و عمق بیشتری بودهاند. دانشمندان معتقدند که پرآب بودن این دریاچهها همزمان با دوران یخبندان بوده و کم شدن آب آنها یا خشک شدن کامل آنان، همزمان با دوران بین یخبندان، دستکم سه مرتبه گسترش پیدا کرده و بعدا کاهش یافته یا رو به خشکی نهادهاند.
بعد از یخبندان، بالاآمدن دما، بالاخص در تابستانها موجب شد دریاچههای دائمی تبدیل به دریاچههای فصلی شده یا بهکلی خشک شوند، یا دریاچههای کم عمق شور، خشک شده و قشری از نمک برجای گذارند. قشرهای نمک در سطح بسیاری از دریاچههای کویری (سابق) نشاندهنده این است که آبوهوای خشک امروزی، قسمتی از یک خشکسالی کلی است که از پایان یخبندان تا بهحال ادامه داشته است.
کرینسلی در کتاب «بررسی شکل زمین و آب و هوای باستانی» میگوید: در آن زمان دریاچه ارومیه گسترش زیادی داشت و عمق آن 55 متر بیشتر از امروز بود. در حوضه کوههای زاگرس نیز دریاچههای آب شیرینی وجود داشته (دریاچه مهارلو شیراز و نیریز فارس) و سطح آنها بین دو تا سه متر بالاتر از سطح دریاچه شوری که فعلا از آنها باقی مانده، بوده است. امروزه قشرهای نمک، نمودار دوره خشکسالیهایی که موجب خشکیدن دریاچههای مربوطه شدهاند، شناخته میشوند.
نمونههای مشابه
کرینسلی از دریاچه اراک نام میبرد و ادامه میدهد: در حاشیه شمالشرقی منطقه بیابانی، بقایای یک تراس دریاچهای که بین سه تا پنج متر بالاتر از سطح فعلی کویر واقع شده، وجود دارد. براساس مدارک از5500 سال قبل، یک تغییر فاحش در اقلیم و آبوهوا روی داد، درنتیجه سطح آب تعداد زیادی از دریاچهها خصوصا آنهاییکه در داخل کوهستانها قرار داشتند، شروع به بالا آمدن و سپس پایین رفتن و خشک شدن کرد.
حمدالله مستوفی در «نزههالقلوب» از خشکیدن دریاچهای در حدود ساوه مینویسد که یکشبه آب این دریاچه به زمین فروشد، همچنین از دریاچهای در نزدیکی فراهان نام میبرد که اکنون اثری از آن نیست. در ارتباط با دریای خزر آمده، در قرن دوازدهم سطح آب 7/2 متر پایینتر بوده، بعد از این مرحله خشکی، سطح آب خزر در آخر قرن 13 بالا آمد، به 12 متر رسید و در سال 1307 میلادی مجددا شروع به پائین آمدن کرد. در آذربایجان در جلگههای سراب و مرند آثاری وجود دارد که دلیل وجود دریاچههای بزرگی در زمانهای گذشته (دوران چهارم) است. همچنین در حوضه تبریز- ارومیه تراسهایی هست که هنوز مورد بررسی قرار نگرفتهاند. تغییرات اقلیمی در ایران خصوصا در دوران چهارم زمینشناسی، تابع پیشرفت و بروز خشکسالیها و نیز ازدیاد خشکیها و تبدیل آن بهوضع کویری بوده، البته مداخلات انسانی هم در این جریان کمتاثیر نبوده است.
* در «فرهنگ جغرافیایی ایران» درباره گناباد آمده: در بخش حومه، قنواتی بوده که طول آنها 24 تا 32 کیلومتر و عمق بعضی (در زمان هخامنشی حفر شده) به 450 تا 500 متر میرسیده، میتوان عمق قناتها و پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی را از بروز خشکسالی در قدیم دانست، با توجه به زلزلهخیز بودن گناباد در زلزله فجیع شهریورماه 1347 بعید نیست افت سطح آبهای زیرزمینی با حرکت قشری زمین مربوط بوده باشد.
* در روستای سیاهلر نهاوند دریاچه کوچکی بود که بهعلت زلزله و حرکت قشر زمین آب چشمهها خشک شد. (روزنامه اطلاعات 30 مردادماه 1337)
* مورد دیگر کاهش آب چشمه تختسلیمان است که در عرض چند صدسال رخ داده. تختسلیمان یک ناحیه زلزلهخیز است و در نزدیکی بزرگترین شکستگیهای قشر زمین قرار دارد، لذا کارشناسان، کاهش آب دریاچه را با این مسئله مرتبط میدانند!
* روستای خشگناب نزدیک شکستگیهای قشر زمین که چشمه آبگرم بستانآباد مابین آن است، واقع شده و این مسئله میتواند در خشک شدن آبهای منطقه تاثیرگذار باشد.
* تغییرات سطح آب در زمینلرزه زرند سبب افت قابل توجه سطح آب در تعدادی از قناتهای نزدیك به كانون زمینلرزه شد.
* در سال 1780 میلادی زمینلرزه تبریز، شهر را ویران كرد. با یك گسیختگی گسلی كه دستكم 60 كیلومتر درازا داشت. در اثر لرزه قناتها خشكید و سیل فراگرفت، جریان آب پس از حدود دو ساعت بازایستاد و آبها بهسوی دریاچه ارومیه كشیده شد.
ارتباط زلزله و دریاچه
آمار و ارقام لرزهخیزی منطقه، ما را بیش از پیش به این نکته معتقد میکند که حرکت صفحات تکتونیک و جابهجایی قشر زمین در چاله ارومیه، میتواند عامل مهمی در قطع آب چشمههای کف دریاچه باشد و درنتیجه تاثیر شگرفی در خشک شدن دریاچه گذاشته، آیا واقعا چنین است؟
آمارها نشان میدهد که جمعا تعداد 96 زمینلرزه دستگاهی از سال 1900 میلادی تا امروز در آذربایجان غربی روی داده است. اولا دریاچه ارومیه در محل تلاقی دو خط اصلی تکتونیک فلات ایران قرار دارد، یکی در امتداد جبال البرز (شرقی- غربی) و دیگری در امتداد جبال زاگرس (تقریبا شمالغربی- جنوب شرقی). درثانی همانگونه که میدانید، از بدو آغاز شکلگیری دریاچه بهعنوان یك فرونشست تكتونیكی، گسلها (گسل تبریز در شمال و گسل زرینهرود در جنوب)، در شکلگیری و پیدایش آن نقش اساسی داشتهاند.
البته گسل ارومیه (که دنباله گسل شمال تبریز است و از ماکو بهطرف جنوب و از غرب دریاچه گذشته و به رودخانه زرینهرود ختم میشود) و نیز شکستگیهایی مانند گسل کوه شهیدان، گسل کورانآباد و گسل اشنویه و سلماس (که سبب زلزله بزرگ 17 اردیبهشت 1309 در سلماس و تخریب شهر شد) از پهنه گسل زاگرس تا روندهای شمالی- جنوبی دریاچه، از پهنه گسل آناتولی تا سیستم دهخوارقان تبریز- از گسلهای جنوب دریاچه وان، تا شمال کوه آرارات و قفقاز تا شمال دریاچه (گسلهای تسوج و شبستر) همه و همه فعالیت و تحرک صفحات تکتونیک زمین با کانون دریاچه را نشان میدهند.
بنابراین با ارائه رویدادها و ادله فوق، فعال بودن و حرکت قشری پوسته زمین در چاله ارومیه و مسدود شدن یا خشک شدن چشمههای کف دریاچه را میتوان بهعنوان عاملی در کاهش آب دریاچه مطرح کرد که لازم است تحقیقات بیشتری توسط متخصصان امر در این حوزه صورت گیرد. در گزارش بعد راهکار مقابله با این پدیده را دنبال خواهیم کرد.
* کارشناس ارشد منابع طبیعی