ضربالمثل معروفی میگوید: «خیلیها معروفند ولی محبوب نیستند.» با عنایت به ضربالمثل فوق پی میبریم در کسبوکار دنیای مدرن، رسیدن به جایگاه محبوبیت یا تبدیل شدن به برند سوپراستار کار چندان سادهای نیست، زیرا اگر بخواهیم ملاک محبوبیت یک برند را میزان افزایش فروش آن درنظر بگیریم کاملا به خطا رفتهایم، زیرا درحالحاضر خیلی از بنگاهها و شرکتهای موجود درکشورمان شاید فروشی کهکشانی هم داشته باشند، ولی اگر از خریداران آنها راجع به کیفیت و نحوه ارائه محصول، جویا شوید به یقین پی خواهید برد که آنها به هیچ وجه از خرید خود راضی و خرسند نیستند به عنوان مثال برخی از شرکتهای خودروسازی، داروسازی، صنایع غذایی و...»
برابر تحقیقی که اخیرا نشریهMarketing week انجام داده، برندها به چهار گروه اصلی طبقه بندی شده اند که به عقیده بنده این اصل تاکنون مورد بی مهری و بی توجهی تعدادی از مدیران صنایع داخلی قرار گرفته است. اصلی که میتوان به وسیله آن ضمن آزمایش و محک قرار دادن مجموعه خویش، به جایگاه واقعی خود نیز پی برد:
- برندهای سوپراستار
- برندها یا ستارههای در حال توسعه و رشد
- برندها یا ستارههای موجود و فعال
- برندها یا ستارههای به افول رسیده
برندهای سوپراستار از معروفیت، محبوبیت، خلاقیت و انرژی فراوانی در تجارت برخوردارند و به تغییرات موجود واکنش سریع، معقول و منطقی نشان میدهند. برندها یا ستارههای در حال توسعه و رشد با اینکه تمام تلاششان را جهت حرکت سریع به جلو انجام میدهند، اما هنوز به محبوبیت و مقبولیت ایدهآل در نزد مشتریان دست نیافته اند. برندها یا ستارههای موجود و فعال که برخلاف برندهای قبلی از محبوبیت خوبی برخوردارند، اما فاقد انرژی و انگیزه لازم جهت سرعت بخشیدن به تغییرات فراروی بازار هستند و تعدادی از آنها علاوه بر کندی در حرکت، معمولا به عارضه و بیماری خودشیفتگی مدیریت نیز دچار شده اند.
برندها یا ستارههای به افول رسیده نیز شامل شرکتهایی میشود که دیگر محبوبیت و انرژی خود را جهت پیشرفت و توسعه از دست داده و بیرمق یا به دیار باقی شتافتهاند یا بهزودی به سیل عظیم برندهای مرده خواهند پیوست. لذا برای دستیابی به اوج موفقیت و قدرت در بازار کسبوکار دنیای پرتلاطم امروزی و تبدیل شدن به یک برند سوپراستار، مسیری طولانی و علمی در پیش روی صاحبان صنایع و مدیران قرار گرفته است.
با کمی تامل و دقت پی میبریم که برندهای محبوب و سوپراستار در خود ژنی دارند که در صورت شناسایی و تشخیص، برای شرکتهای هدفمندی که در طراحی اهداف استراتژیک سازمانی خود به سوپراستار شدن برندشان میاندیشند، قابل تکثیر و دستیابی است.
این ژنها شامل موارد زیر می شود:
- میزان وابستگی برند به ارتباطات حسی، عاطفی و منطقی و در نهایت کیفی محصولات خود با انبوهی از مشتریان موجود و بالقوه.
- آنها بین میزان توزیع فیزیکی محصول و میزان قرار گرفتن در دید مشتریان با هدف یادآوری ذهنی و توزیع مناسب و معقول به همراه تبلیغات با محتوا، رابطه منطقی برقرار میکنند.
- میزان صداقت، درستگویی، کیفیت و شفافیت آنها همواره موجب تمایزشان نسبت به دیگر رقبایشان میشود.
- در آخر یکی از رموز سوپراستار و جاودانه شدن آنها، میزان استقامت و پایداریشان در تولید و توزیع حرفهای و باکیفیت محصول یا ارائه خدمات به نحو شایسته است.
لذا از یاد نبریم تفاوت اصلی برندهای سوپراستار با ستارههای موجود در بازار کسبوکار کنونی، در این اصل نهفته شده که آنها خیلی سریع و چابک بهروز میشوند و در برای رویارویی با هر شرایطی، آمادگی هرگونه تغییری را در سیستم و کارکنان خود ایجاد کرده و با استفاده از ابزار قدرتمند تبلیغات هدفمند، خلاق و بامحتوا با سرعتی شگفتانگیز در این مسیر گامهای سریعی برمیدارند و ایمان دارند که یکی از مهمترین مفاهیم در زمینه رشد و توسعه در قرن حاضر، توجه به نکات به ظاهر کوچک و بیاهمیت در توانمندی و قابلیتها است که آنها را قادر خواهدکرد تفاوتهای عظیمی را به نفع خود در نتایج، حاصل کنند. پس باید به این اصل پایبند بود که اگر بخواهید در عصر شتاب و سرعت در برابر تغییرات و تحولات بازار مقاومت کنید، شما نیز خیلی سریع به پایان خط خواهید رسید.
* کارشناس ارشد تبلیغات و ارتباطات