با کنکاشی در داده های رشد نقدینگی و تورم در اقتصاد آمریکا و انگلستان و در نهایت ایران، به این نتیجه دست یافته ایم که افزایش نرخ رشد نقدینگی توسط سیاست گذار پولی و اجرای سیاست پولی انبساطی شاید در کوتاه مدت تاثیری بر سطح عمومی قیمت ها یا تورم نداشته است اما وقتی افق دید را کمی بلندتر کرده یا به به داده ها به صورت بلندمدت نگریسته شود، می بینیم که این سیاست پولی انبساطی یا افزایش رشد نقدینگی در میان مدت و بلندمدت اثرش کاملا بر سطح عمومی قیمت ها تخلیه شده است و تورم را افزایش داده درحالی که اگر سیاست گذار پولی افق دیدش کوتاه مدت باشد، غره از این خواهد بود که سیاست پولی انبساطی وی بر سطح عمومی قیمت ها تاثیر نگذاشته و حتی متغیرهای واقعی اقتصاد از قبیل سطح تولید و بیکاری را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
اما مطالعه داده های رشد نقدینگی و تورم در بین کشورهای متفاوت در سطح جهان در افق بلندمدت تنها نتیجه ای که به دست می دهد، ارتباط مثبت بین نرخ رشد نقدینگی و تورم است، یعنی سیاست گذار پولی با تزریق نقدینگی در بلندمدت تنها تورم را برای اقتصاد به ارمغان آورده است.
با توجه به مطالعات متفاوت در زمینه بررسی ارتباط بین نرخ رشد نقدینگی و تورم در کشورهای متفاوت، دیده می شود تزریق نقدینگی و ایجاد تورم برای کشورها به مثابه معتاد تزریقی است که با هر بار تزریق، فرد سرخوش شده و این سرخوشی پس از مدتی از بین می رود و به دلیل عادت بدن معتاد به موادمخدر، مجبور به تزریق دوباره می شود.
حال تزریق نقدینگی بر پیکر اقتصاد تنها در یک دوره کوتاه مدت اثرش بر متغیرهای حقیقی دیده می شود ولی در میان مدت و بلندمدت، این اثر بر متغیرهای حقیقی از طریق افزایش سطح تورم خنثی می شود یا می توان گفت «پول خنثی» است. سیاست گذاران پولی با ادامه تزریق نقدینگی در اقتصاد در نهایت به نتیجه ای جز تورم مزمن برای اقتصاد در یک نرخ مشخص و بالا دست نیافته اند.
ولکر یکی از رؤسای پیشین فدرال رزرو آمریکا در بازه زمانی 1979 تا 1987 بوده است که تصمیم می گیرد جلوی افزایش نرخ رشد نقدینگی را بگیرد و این سیاست باعث کاهش تورم می شود ولی ادامه این سیاست انقباضی، به کاهش تورم و رکود و بیکاری می انجامد. در این زمان بود که منتقدان از قبیل کارگران، کارفرمایان، احزاب مخالف و ژورنالیست ها به صدا درآمدند و به نقد سیاست انقباضی و کاهش تورم به بهای بروز رکود و بیکاری پرداختند که مطالعه در داده های رشد نقدینگی و تورم و سطح تولید و بیکاری موید این موضوع است.
اما لجاجت سیاست گذار پولی بر سیاست انقباضی اش برای این بود که افزایش رشد نقدینگی و تزریق پول در اقتصاد، اثری جز تورم نخواهد داشت، بنابراین برای درمان این بیماری مزمن چاره ای جز اجرای این سیاست انقباضی نیست و بهایش رکود و بیکاری است.
اقتصاد ایران نیز در این برهه تاریخی در چنین شرایطی به سر می برد که سیاست گذار پولی با کاهش نرخ رشد نقدینگی از سال 1392 تا به حال، یا اجرای سیاست پولی انقباضی موفق به کاهش و تک نرخی کردن تورم شده است در حالی که سطح تولید ملی کاهش و بیکاری نیز افزایش یافته است.
شواهد و مطالعات و داده های تاریخی کشورهای مختلف و حتی خود ایران نشان می دهد که افزایش رشد نقدینگی و تزریق پول در اقتصاد در یک افق زمانی بلندمدت چیزی جز تورم به بار نمی آورد و باید برای درمان این بیماری مزمن (تورم)، بیمار را به تخت بست و بهای سنگینی پرداخت کرد.
از آنجایی که ذهن فعالان اقتصادی در کشورهایی با تورم بالا به عددهای بزرگ برای تورم و نرخ بهره عادت کرده است، بنابراین به هنگام کاهش تورم با اجرای سیاست پولی انقباضی از طریق کاهش رشد نقدینگی توسط سیاست گذار پولی، فعالان اقتصادی... واقعیت کاهش تورم و نرخ سود و بهره ها را نمی پذیرند و این را فقط یک فرآیند تبلیغاتی تلقی می کنند پس باید دولت و سیاست گذار پولی به تعدیل این ذهنیت و انتظارات عوامل اقتصادی بپردازد تا در نهایت به هدف خود برسد و فعالان اقتصادی این کاهش سطح نرخ تورم و سودهای بانکی را بپذیرند و آنجاست که با تعدیل انتظارات تورمی عوامل اقتصادی، سیاست گذار می تواند در ادامه این سیاست پولی انقباضی به موفقیت در جهت نیل به هدفش دست یابد.
کارشناس کارگزاری اردیبهشت ایرانیان