این روزها وارد هر محفل و محلی میشویم این سوال مطرح میشود که آیا در انتخابات شرکت میکنید یا خیر؟ این سوال جدای از اصل پرسش، دغدغه قشر وسیعی از جامعه را نشان میدهد که هنوز تصمیم نگرفتهاند و بهدنبال بهانهای برای تصمیمگیری هستند. این گروه كه به قشر خاکستری معروفند، جماعتی هستند كه نه وابستگی سیاسی به جناح و حزب مشخصی دارند تا به دلایل حزبی در انتخابات شرکت کنند و نه هنوز آنقدر نسبت به مسائل جامعه خود بیتفاوت شدهاند که قید شرکت در انتخابات را بزنند. اتفاقا در جامعهای مثل کشور ما که هنوز احزاب شکل رسمی نگرفتهاند این قشر بسیار مهم و تاثیرگذارند و در تمامی انتخابات اخیر تعیینکننده برنده انتخابات بودهاند.
از این رو گروههایی که دارای پایگاه اجتماعی حداقلی هستند و پیروزی خود را در گرو عدم مشارکت گسترده مردم میدانند، بر آنند تا از روشهای مختلف برای دلسرد کردن این قشر نامطمئن استفاده کنند و البته گاهی نیز موفق شدهاند. مهمترین دلیلی که برای سرد کردن این گروه تبلیغ میشود تاکید بر این نکته است که رأی آنان تاثیر چندانی در سیاستهای کلان کشور ندارد و انتخابات بازیای بیش نیست. حال باید دید واقعا چنین است و اگر نیست چرا؟
تجربه چندین ساله نشان داده تمامی تغییراتی که در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... ایران رخ داده بهطور مستقیم به انتخابات ربط داشته است، البته الزاما شرکت در انتخابات منظور نیست و عدم شرکت نیز تغییراتی غیرقابل انکار در ساحت زندگیمان به وجود آورده است. کافی است فقط به گذشته نگاهی بیندازیم تا به یادآوریم تاثیر حضورمان را. حال این سوال مطرح میشود که شرکت نکردن در انتخابات یک کنش سیاسی است یا یک انفعال؟
پاسخ روشن است؛ عدم شرکت قطعا یک کنش سیاسی است چراکه در حقیقت عدم شرکت در انتخابات به همان اندازه شرکت در انتخابات تاثیر مستقیمی بر نتیجه انتخابات دارد و در حقیقت چون این قشر با حضور یا عدم حضور خود تعیینکننده برنده انتخابات هستند عدم حضور دقیقا مانند رأی دادن به گروهی است که از عدم مشارکت دفاع میکنند. از منظر دیگر کسانی که در انتخابات شرکت میکنند و به گروه یا شخص موردعلاقه خود رأی میدهند تصمیم دارند به نتیجهای مشخص دست یابند در همین حال کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند نیز چه بخواهند چه نخواهند باعث نتیجهای میشوند، اما تفاوت آنجاست که شرکتکنندگان در انتخابات میدانند به دنبال چه نتیجهای از شرکتشان هستند، اما کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند الزاما نمیدانند که نتیجه عدم شرکتشان چیست. نباید فراموش کرد که حتی یک نمونه وجود ندارد که تحریمکنندگان انتخابات توانسته باشند با تحریم مشروعیت انتخاباتی را زیر سوال ببرند، اما همیشه توانستهاند با شرکت پیامهای مشخصی را برسانند.
این بحث را میتوان از نگاه دیگری نیز بررسی کرد و آن بررسی از نگاه یک تئوری ریاضی است به نام «نظریه بازی». این نظریه نخستین بار توسط «جان نش» ریاضیدان برجسته، در حوزه اقتصاد مطرح و بعدها در همه زمینههای علمی از جمله جامعهشناسی به کار گرفته شد. براساس مدل ساده شده این نظریه، یک فرد میتواند با دادن امتیاز مشخص به رفتار و نتیجهای که از رفتارش در برابر طرف مقابل میگیرد همچنین دادن امتیاز به طرف مقابل تصمیم بهتری بگیرد.
بهطور مشخص در مورد انتخابات، فرد میتواند به کنش رأی دادنش یک امتیاز (مثبت یا منفی) بدهد، سپس به عدم رأی دادنش نیز یک امتیاز (مثبت یا منفی) بدهد، سپس به نتایج شرکت یا عدم شرکتش در انتخابات با توجه به تجربیات گذشتهاش نیز امتیازات (مثبت یا منفی) دهد، همچنین به دستاوردهای مقابل از شرکت در انتخابات نیز امتیاز مجزایی بدهد، سپس با جمع و تفریق این امتیازات تصمیمی بگیرد که بیشترین سود یا کمترین ضرر را برایش دارد. حال با این تئوری نیز حساب کنیم آیا رأی دادن ما اثر بیشتری بر سرنوشتمان دارد یا رأی ندادن؟
* عضو شورای سردبیری روزنامه «فرصت امروز»