شاید به جرات بتوان گفت کمتر راستهای در بخش صنعت وجود دارد که به اندازه صنعت اسباب بازی، تنوع و زیرشاخه داشته باشد. وقتی وارد فروشگاههای بزرگ میشویم، آنقدر ابزار و وسیله هست که کودک در انتخاب یکی از آنها مردد شده و نمیتواند تصمیمگیری کند.
در این بین اما سهم تولیدکنندگان ایرانی بسیار اندک است. البته این موضوع دلایل خاص خودش را دارد ولی باز هم میتوان چند درصد از تقصیرها را به گردن سرمایهداران گذاشت؛ سرمایه دارانی که نسبت به این صنعت بزرگ، بیتفاوت و کمتوجه بودهاند. شاید یکی از علتهای اصلی آنها حل مسئله فروش و نحوه سودآوری بعد از تولید باشد که این دلواپسی قابل توجیه و قانعکننده است. اما به راستی چرا این اتفاق میافتد؟ نه تنها در حوزه تولید اسباب بازی، بلکه در بیشتر بخشها سرمایهداران با ترس و لرز تصمیم نهایی را میگیرند و تازه پس از آن، دلواپسیهایشان آغاز میشود.
خیلیها از حل نشدن مسائل گوناگونی که در مسیرشان قرار میگیرد واهمه دارند و همیشه دوست دارند به طور یکنواخت، کارها خود به خود پیش برود. ولی قطعا در عمل چنین اتفاقی نمیافتد و یک سرمایهگذار، مجبور است چالشهای بسیاری را از پیش پا بردارد.
در این میان، نقش بازیهای فکری، بیش از پیش خودنمایی میکند؛ بازیهایی که کودک را وادار میکند تا چند ساعت، بلکه چند روز برای حل یک معما فکر کند و آن را از زوایای گوناگون ببیند. دست آخر، وقتی این معما حل میشود، علاوه بر لذتی که نصیب کودک خواهد شد، تکامل ذهن او را نیز در پی دارد.
همین کودک، وقتی در دنیای واقعی با مسائل و چالشهای اقتصادی روبهرو میشود، میتواند با ذهنی باز آن را از زاویههای مختلف تماشا کند و در نهایت بهترین راه را برای تصمیمگیری برگزیند. به عبارتی بازیهای فکری بهعنوان تمرینی برای ذهن اوست. اینجاست که نقش بازیهای فکری در افزایش پتانسیل حل مسئله در جامعه تاثیرگذار میشود و برآیند آن در آینده، اتخاذ تصمیم درست و منطقی از طرف همان کودک دیروز است.
طراحی و تولید بازیهای تماما فکری و آموزشی در ایران، بهگونهای مهجور مانده که اکنون تنها یک برند آن را دنبال میکند. اسباب بازیها یا بازیهای کامپیوتری که هیچ نتیجهای جز گرفتن وقت کودک ندارند، به مرور قدرت تجزیه و تحلیل را از او گرفته و توانایی حل مسئله را از لوح ذهنش پاک میکند.
بنابراین به نظر میرسد تولید بازیهایی که درگیری ذهنی برای کودک داشته باشد و بتواند او را وادار به امتحان راهها و روشهای مختلف کند، در اولویت قرار میگیرد. زیرا فردای همین کودک، مملو از مسائلی میشود که باید برای حل آن فکرش را به کار بیندازد. در نتیجه بیرون کشیدن راهحل از گوشههای پنهان مسئله و انتخاب بهترین گزینه برای آن، فردایی بهتر برای او و در کل برای جامعه رقم خواهد زد.
به این ترتیب بهتر است سرمایه خود را در راهی صرف کنیم که دوردستها را بسازد و آینده را روشن کند. بلکه کودک امروز، در سرمایهگذاری فردا مردد نباشد و بتواند با چشمی باز، یک چالش را از زوایای مختلف ببیند.