در ادبیات اقتصادی عموما از دو عامل سرمایه فیزیکی و نیروی کار بهعنوان عوامل تولید و تاثیرگذار در رشد اقتصادی یاد میشود، در سالهای اخیر با توجه به ورود متغیرهایی نظیر تکنولوژی، آموزش و برخی دیگر از متغیرهای کیفی در مدلهای جدید رشد اقتصادی، اهمیت و نقش نیروی انسانی بهعنوان عامل اصلی و پدیدآورنده ثروت بسیار پررنگتر از گذشته به نظر میآید به طوری که امروزه در یک نگاه جامع و عمیق حتی میتوان سرمایه فیزیکی را محصول سرمایه انسانی خلاق و نوآور دانست که در ادوار گذشته تولید به انباشت سرمایه فیزیکی منجر شده است.
از این رو میتوان از جمعیت و نیروی انسانی هر جامعهای بهعنوان مهمترین و کلیدیترین عامل رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی یاد کرد. یک دلیل محکم بر این ادعا رشد و توسعه شرکتهای دانشمحور و فنآور است که با تکیه بر نیروی انسانی مبتکر و خلاق که در نهایت به نوآوری محصول تولیدی منجر میشود، سودآوری بالایی را برای سهامداران خود به ارمغان میآورند، از این رو نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص مهمترین نقش را در تولید ثروت و ارزش افزوده دارد.
در سالهای اخیر موضوع سرمایه انسانی و توجه به نیروی کار بهعنوان موتور محرک تولید و ارزش افزوده در کشور ما نیز بهصورت نمادین و تشریفاتی مورد توجه قرار گرفته است. سمت دیگر و قابل تامل ماجرا توجه به کیفیت نیروی انسانی است. در کشور ما هر ساله بر خیل عظیم فارغالتحصیلان دانشگاهی در رشتهها و سطوح مختلف افزوده میشودکه البته کیفیت و تخصص این حجم از تحصیلکردگان نیز بحثهای کارشناسی خاص خود را میطلبد.
این در حالی است که واقعیت ناخوشایند در عدم مدیریت صحیح و دقیق جمعیت و سرمایه انسانی در سطوح کلان و سیاستگذاریهای میانمدت و بلندمدت باعث شده این خیل بیکاران جوان معضلات اجتماعی و اقتصادی بسیاری را بر کشور تحمیل کند و به جای برداشتن باری از دوش دولت و به حرکت در آوردن چرخهای تولید و اقتصاد کشور به دغدغه اصلی سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان کشور بدل شدهاند.
در چنین جامعهای با وجود دارا بودن جمعیت جوان، به جای استفاده از نیروی انسانی در فرآیند تولید جهت رشد و توسعه اقتصادی، از این پتانسیل بالقوه بهعنوان یک عامل منفی در ساختار اقتصادی و اجتماعی نام برده میشود و تبعات اقتصادی و اجتماعی گوناگونی را رقم میزند که مهمترین آنها بیکاری است. حال پرسش اصلی این است که چرا این نیروی جوان و پتانسیل بالقوه اقتصاد کشور که میتوانست عامل مهمی در رشد و توسعه اقتصادی جامعه باشد به معضلی بزرگ برای اقتصاد ایران تبدیل شده است؟ عدم شناخت پتانسیلهای جمعیتی و نبود برنامهریزی مدون در بهرهگیری مطلوب و موثر از نیروی انسانی باعث از دست رفتن فرصتهایی در اقتصاد ایران شد که جبران آن نیازمند تعریف تفکرات جدید در نگاه به جمعیت و سرمایه انسانی در برنامهریزیهای آتی کشور است.
لزوم نگاه سرمایهای و سرمایهگذاری در رشد مطلوب نیروی انسانی کارآمد و بهرهور در سطوح کلان سیاستگذاری و تصمیمگیری بر کسی پوشیده نیست. جمعیت و نیروی کار یعنی سرمایه و استفاده از این سرمایه نیازمند سرمایهگذاری و نگاه بلندمدت به مسئله نیروی کار و جمعیت است. هزینه کردن در بحث آموزش نیروی کار و پرورش نیروهای متخصص و کارآمد نه تنها هزینهای در افق بلندمدت اقتصادی به حساب نمیآید بلکه این امر نوعی سرمایهگذاری در توسعه دانش و فناوری و نوآوری در ارائه محصول در یک اقتصاد پویا و باثبات است.